زمینهها و ریشههای فرهنگی، اجتماعی، اعتقادی و سیاسی فرهنگ تکفیر چیست؟
تکفیر مفهوم سیاسی - اجتماعی نیست بلکه ریشه اعتقادی دارد. اولین بارقههای اندیشهای مفهوم تکفیر در فضای فکری حقوق معاصر، یک نسبتی با مسئله و توسعه مفهوم سلفی گری دارد. مفهوم سلف و سلفی گری مفهوم منفی نیست؛ چراکه مذهب تشیع نیز بهنوعی سلفی است. به دیگر معنا شیعیان از طریق بازگشت به دوره سلف و عمل به مفاهیم صدر اسلام، سیره پیامبر (ص) را قبول دارند؛ اما توسعه سلفی گری، مفهوم جهاد و حوزه تکفیر زمینهساز ایجاد مسئله جدید شد. بهعبارتدیگر در ادبیات دینی، کافر و کفر دارای محدودهای بود ولیکن نظریهپردازان دینی سلفی گری، مفهوم کفر را توسعه داده و هرکسی که با ایشان زاویه دید داشت را در جریان کفر قرار داده و تکفیر میکردند. از طرف دیگر ابزار ایشان برای مواجهه با کفر، جهاد بود؛ لذا مفهوم تکفیر بهعنوان یک مفهوم اندیشه سیاسی جهان اسلام سلفی بوده و معنای اجتماعی ندارد.
نکته بعدی اینکه استفاده از واژه تکفیر در این جایگاه، رادیکال و خشن است؛ چراکه در جریان تکفیر، مسئله اعدام، جهاد و مبارزه مطرح است درحالیکه وقتی شخص در بحث سیاسی، دیگری را رد میکند، به این معنا نیست که او را مستعد کشته شدن و تکفیر بداند.
سابقه اولیه تکفیر تا حدودی در حوزه اندیشه سیاسی اهل سنت بود و بعد هم به سمت شیعه آمد. به دیگر معنا مواجهه شیعه و سنّی در اینجا خودش را نشان داد. این مسئله از دوره استعمار بیشتر شد؛ زیرا شیعه احساس کرد که به او تهاجم فکری و اندیشهای شده و مجبور به دفاع از خود شد؛ درنتیجه حوزه تکفیر در اینجا مقداری توسعه پیدا کرد. بهبیاندیگر در دوره مشروطه و اندیشه سیاسی معاصر ایران که نماد آن مرحوم شیخ فضلالله نوری بود، مواجهات فکری طرفین بهسرعت فضای سیاسی کشور را خشن و رادیکال کرد که این مسئله منجر به تکفیر طرفین و درنهایت اعدام شیخ فضلالله شد. از سوی دیگر نیز جریان دیندار با اتهام تکفیر بخشی از روشنفکران، ایشان را زندیق و غیرمسلمان خواند که همین موضوع بسترساز گسترش این دیدگاه در جامعه شد. اینیک زمینه تاریخی - سیاسی کلی در خصوص پیدایش تکفیر بود.
شاخصهای بارز فرهنگ تکفیر در جامعه امروز ایران چیست؟ (با ذکر مصداق)
دوقطبی سازی، عدم وجود حد میانه و تعجیل در اتهام زنی از سوی طرفین، در فضای فکری و فرهنگی امروز از بارزترین واصلیترین، وجهههای تکفیر است. بهبیاندیگر فرهنگ موجود بهگونهای رقم خورده است که تمامی بحثها اعم از سیاسی و غیرسیاسی، بهسرعت به صفر و صد ختم شده و حد میانهای وجود ندارد. این مسئله نماد فرهنگ اجتماعی تکفیر در جامعه امروز ایران است که البته در حوزه سیاسی نیز خود را بسیار پررنگتر نشان داده است؛ چراکه بر اساس فرهنگ سیاسی ما، بهطورمعمول رأی دادن در انتخابات از حب طرف مقابل نیست بلکه از بغض طرف مقابل است؛ یعنی به خاطر اینکه یک جریان سیاسی رأی نیاورد، به جریان رقیب آنها رأی میدهند؛ بنابراین حتی رفتار سیاسی - انتخاباتی ما نیز رفتاری تکفیری است. این نکته بسیار مهمی در فرهنگ سیاسی ما میباشد. مضاف بر آن همانگونه که بیان شد در گفتگوهای سیاسی – اجتماعی ما حد میانهای وجود نداشته و در قضاوتهای سیاسی، معمولاً نگاهی صفر و صدی وجود دارد. درواقع تمامیتخواهی، یکی از موضوعاتی است که در وضعیت اجتماعی - سیاسی جامعه امروز ایران مشهود است.
وضعیت فرهنگ تکفیر در جامعه ایرانی چگونه است؟
یکی از ابعاد موردنظر نقش روشنفکران است؛ چراکه برخلاف مدعای اصلی این جریان یعنی تساهل، تسامح و پذیرفتن تفاوتها، جریان روشنفکری بهشدت جریان بیرحمی است؛ زیرا هرگونه مخالفت با خود را بهسرعت رد کرده و این فرهنگ را در فضای دانشجویی، فرهنگی و سیاسی منتقل مینماید. بهعنوان نمونه در فضای مطبوعاتی، قلم روشنفکران، قلم بیرحمی است و اگر یک جریانی را مخالف خود ببینند، آن را با برچسبهای مختلف متهم کرده و کاملاً رد میکند. بهبیاندیگر فرهنگ روشنفکری و دانشگاهی از این باب، در مواردی بهشدت تکفیری است. درواقع تمامیتخواهی شدید یکی از آفتهای فرهنگی امروز جریان روشنفکری است که میبایست خود بستر و فضای گفتگو و تضارب آراء را فراهم مینمود. باید توجه داشت عدم وجود فرهنگ انتقادپذیری در میان نخبگان جامعه بهطور طبع به عموم جامعه نیز منتقل میشود.
از طرفی حوزه رسانه در کشور ما دارای یک حوزه خشنی است. به این معنا که امکان گفتگو را نداده و در تبیین آراء مخالف آنها را بهشدت رد کرده و یا در فضای نخبگانی رسانهای مانند توییتر، با ادبیات بسیار شدید لحن و خشن سخن به میان میآورند؛ بنابراین اصلیترین مشکل در حوزه فرهنگ امروز تکفیر، دوقطبی سازی نخبگان مدنی در حوزههای مطبوعات، دانشگاهی و فضاهای عمومی و رسانهای نخبگانی برخلاف مدعای مدارا، رفق و تساهل است.
این افراد بهسرعت طرف مقابل را سیاهوسفید میبینند و معمولاً نمادهای فرهنگی در این حوزه نیز فرهنگ نقد و مخالف را نپذیرفته و هرگونه مخالفت با خویش را هرچند در ظاهر هم تحمل کنند اما بعدها در حوزه ادبیات خویش تکفیر کرده و بهشدت رد میکنند. این، یکی از دلایل است.
یکی دیگر از بسترهای موردتوجه در این خصوص، ادبیات شعاری انقلابی است. این مسئله توسط انقلابیون و بخصوص چپهای دهه ۶۰ نمود پیدا کرد. نکته جالب اینکه همین چپهای دهه ۶۰ بعدها روشنفکران و اصلاحطلبان دهه ۷۰ و ۸۰ میشوند و این افراط آن زمان و تفریط بعدها یکی از بسترهایی است که ادبیات تکفیر را شکل داد. همان افرادی که زمانی صحبت از امپریالیسم جهانی و تسخیر سفارت میکردند، بعدها در دوره اصلاحات ادبیات تکفیری را در پیش گرفتند؛ لذا وجود افراطوتفریط در حوزه اندیشهای، عامل بعدی بود؛ بنابراین با توجه به دلایل بیانشده جامعه امروز ایران در وضعیت مناسبی ازلحاظ فرهنگ تکفیر، قرار ندارد.
به نظر میرسد عوامل محقق نشدن سیاست جذب حداکثری و دفع حداقلی عوامل زیر است: ۱. نابردباری، ۲. بیبصیرتی جریانهای سیاسی و مذهبی در درک نظرات مقام معظم رهبری، ۳. برخورد نکردن با جریانهای تندروی سیاسی و مذهبی، ۴. ابهام در مفهوم فقهی تکفیر و تأثیرات آن در فضای سیاسی و اجتماعی، ۵. فقدان آیندهنگری و همهجانبه نگری جریانهای سیاسی و مذهبی، ۶. تمامیتخواهی جریانهای سیاسی - مذهبی و ارتباط آن بافرهنگ تکفیر. به نظر شما علاوه بر این عوامل چه عوامل دیگری در محقق نشدن اندیشه رهبری وجود دارد؟
یکی از موضوعات موجود، مسئله نابردباری و تمامیتخواهی است. از مصادیق مهم نابردباری میتوان به عدم روایتهای تاریخی منصفانه از انقلاب و از شخصیتها اشاره نمود و این مسئله در هر دو جناح سیاسی مشهود بوده است. بهطور مثال اگر بهصورت عینی پیام تسلیت مقام معظم رهبری برای آقای بازرگان را ببینید، اگر نام رهبر انقلاب را بردارید و این متن پیام تسلیت را برای برخی از آقایان بخوانید، میگویند این کدام روشنفکری است که تا این حد از آقای بازرگان تعریف کرده است. درصورتیکه رهبر انقلاب این پیام تسلیت را برای آقای بازرگان فرستاده است. این، به این معنا نیست که آقای بازرگان یک فرد بدون عیب و یک شخصیت کاملاً قابل دفاع است بلکه با تمام نقدهای موجود در خصوص این جریان فکری، این فرد در انقلاب اسلامی مؤثر بوده است؛ بنابراین یکی از موضوعات مؤثر در توسعه فرهنگ تکفیر، مسئله روایتهای غیرمنصفانه یا روایتهای یکطرفه تاریخی است.
نکته بعدی این است که بخشی از این فرهنگ، به دلیل عدم روایت است. به این معنا عدم بیان موضوعات تاریخی انقلاب و دفاع مقدس، منجر به روایت آنها از سوی جریان رقیب بیرونی یعنی اپوزیسیون، رسانههای غربی و امثالهم شده است. باید دانست، موضوع اصلی مسئله تکفیر و دوگانه سازیها است. برای مثال از سال ۶۷ جمهوری اسلامی بخشی از سازمان مجاهدین را ازلحاظ قانونی و شرعی متهم نموده و بعد از طی پروسهای آنها به اعدام محکوم نمود. عدم روایت صحیح این موضوع منجر به روایت آن از سوی دیگران شد و این کاملاً واضح است که دیگران چطور روایت خواهند کرد. از سال ۸۸ به بعد جریان رقیب شروع به روایت کرده است. بهطور مثال شبکه من و تو و BBC فارسی از تاریخ ایران، روایتهایی میکنند که طی آن یکطرف را متهم و دیگری را ذیحق جلوه میدهند. بهبیاندیگر آنها یک روایت خاکستری منصفانهای را مطرح نمیکند بلکه روایت آنها یک روایت کاملاً تکفیری، تند و رادیکال است.
بنابراین یکی از عوامل، عدم وجود فضای روایت و گفتگو است؛ یعنی یک خودسانسوری و یک محافظهکاری خیلی پررنگ وجود دارد و رسانه ملی در این فضا خیلی میتواند مؤثر باشد. وقتی اجازه ندهند و یا ناخودآگاه احساس کنند که اگر صدای یک کارگر معترضی را در رسانه ملی پخش کنند، این کار ضدانقلابی است، بالأخره یک شبکه و یک فضای مجازی معاند، از اعتراض این کارگر استفاده خواهد کرد. لذا به نظر میرسد یکی از بسترهای ایجاد تکفیر و دوگانه سازی مسئله عدم تسلط، بر حوزه روایت است.
بحث بعدی نابردباری و تمامیتخواهی است که بر اساس آن تمام تلاش خود را میکنند که در روایتها همه امتیازات را به سمت خود آورده و تمام معایب را بهطرف مقابل منتسب کنند.
نکته حائز اهمیت دیگر، مسئله عدم وجود ضابطه و قانون در این مبحث هست. در فرهنگ و جوامع غربی صحبت کردن در برخی از موارد بسیار هزینهبر است؛ یعنی اگر یک مسئول سیاسی ادعایی کند، باید پاسخگوی قانون باشد. وجود خلأ قانونی نسبت به این موضوع در کشور ما باعث شده فرد بهراحتی طرف مقابل را متهم به جریانی کرده و بههیچوجه پاسخگو نباشد. این در حالی است که در غرب اگر یک مسئول سیاسی علیه دیگری ادعایی کند، جریان قضایی در اینجا کاملاً میتواند او را رصد کند و رقیب میتواند علیه او شکایت کند. بسیاری از مسئولان سیاسی در غرب وکیل دارند؛ چراکه هرگونه اظهارنظری هزینه دارد؛ اما در فضای سیاسی کشور ما افراد بهراحتی میتوانند کسی را در یک فضای عمومی و یا رسانه ملی، غیرمنصفانه متهم کرده و هیچ هزینهای هم پرداخت نکنند. این نقص حوزه قضایی و قانونی کشور است. نکته قابلتوجه اینکه چنین شخصیتهایی در فرهنگ سیاسی ما جذاب و دوستداشتنی میشوند. بهعبارتدیگر در انتخابات کسانی محبوب میشوند که بیشتر طرف مقابل را تکفیر یا تحقیر کنند و صفر و صدی بحث نمایند. شایانذکر است مقصود از بیان این مطلب خودداری افراد از هرزهگویی و لجنمال کردن دیگران در عین آزادی بیان و عدم تخریب افراد در جهت کسب یک رأی یا ایجاد هیجان در فضای سیاسی کشور است.
پیامدهای فرهنگ تکفیر با ویژگیهای گفتهشده بهویژه پیامدهای امنیتی آن در جامعه ایرانی چیست؟
امنیتی شدن سریع موضوعات اولین پیامدها فرهنگ تکفیر است. باید دانست بهطورمعمول موضوعات بین سیاسیون تولید و ایشان موضوع را از طریق رسانهها به عرصه اجتماع منتقل میکنند. حال زمانی که موضوع در بین مردم مطرح و اجتماعی میشود با ابزارهای دیگری آن موضوعات را سیاسی کرده و بعد هم به سمت امنیتی شدن میرود. اینها سه لایه هستند؛ یعنی لایه اجتماع، لایه سیاست و لایه امنیت.
درواقع وقتی در جامعهای تکفیر توسعه پیدا کند، موضوعات بهسرعت از لایه اجتماعی به لایه سیاسی و سپس به لایه امنیتی منتقل میشوند؛ یعنی بستر اجتماع ظرفیت خودش را از دست میدهد، گفتگوها و تحملها کم میشود و سریع تبدیل به یک مسئله امنیتی میشود؛ بهعبارتدیگر توسعه تکفیر در جامعه منجر به ضعف بستر اجتماعی و سیاسی و توسعه بستر امنیتی میشود؛ بنابراین به دلیل غالبیت فرهنگ تکفیر دیگر یک گفتگو در چارچوب قومی و قبیلهای حل نمیشود بلکه تبدیل به یک مسئله سیاسی شده و سپس بهسرعت تبدیل به یک مسئله امنیتی میشود.
بنابراین افزایش فرهنگ تکفیر، دوگانه سازی و سیاهوسفید دیدن موضوعات، منجر به تضعیف ظرفیت و گفتمان اجتماعی در آن جامعه و قابلیت و ظرفیت سریع امنیتی شدن هر موضوعی میشود.
راهکارهای پیشنهادیتان برای مهار فرهنگ تکفیر در جامعه ایرانی چیست؟
در ادبیات دین اسلام فرهنگی به نام رفق و مدارا وجود دارد، «الرفق رأس السیاسة» که در ادبیات دینی وجود دارد و کاملاً هم بر آن تأکید شده است. البته رفق و مدارا به معنای تساهل و تسامح غربی نیست که به معنای نداشتن خط قرمز باشد بلکه رفق و مدارا به معنای گفتگو است؛ بنابراین فرهنگ رفق و مدارا خصوصاً در حوزه نخبگان حوزوی، سیاسی و دانشگاهی، باید توسعه پیدا کند.
نکته دوم حوزه رسانه است. درواقع یکی از حوزههایی که جمهوری اسلامی برای کاهش فرهنگ تکفیر به آن نیاز دارد عبور رسانههای رسمی جمهوری اسلامی از خودسانسوری و عدم واهمه از طرح بعضی موضوعات در حوزه رسانهای است. به نظر میرسد یکی از مباحث نیازمند بازنگری در دهه آینده، حوزه رسانهای و خصوصاً رسانه ملی و صداوسیما است. برای مثال امروز جریانی به نام جریان عدالتخواه در کشور وجود دارد، اصل دغدغه این جریان دغدغه خوبی است، اما در نوع اجرا، قطعاً نقصها و نواقص جدی وجود دارد، اما رسانه ملی هیچ بستری را به این گفتمان نمیدهد. این هم پیشنهاد دوم است.
پیشنهاد سوم مسئله روایتهای منصفانه تاریخی از جنگ، انقلاب و تحولات پیش از انقلاب و روایت تاریخی منصفانه از جریانهای مختلف سیاسی امروز است؛ چراکه یکی از بسترهای گفتگو در دهه اخیر، حوزه تاریخ است. نکته حائز اهمیت اینکه درگذشته جریان معاند، شبهات را بیشتر در حوزه نظری ازجمله تئوری قبض و بسط شریعت مطرح مینمود ولیکن در دهه اخیر شبهات بیشتر تاریخی شده است.
مسئله مهم بعدی بازگشت به مشی امامین انقلاب در مواجهه با جریانهای مختلف سیاسی و فکری است. بهطور مثال با بررسی مواجهه رهبر انقلاب با جریانهای دگراندیش شاهد مواجههای کاملاً منصفانه برخلاف دیگران که کوچکترین ایراد را به معنای حذف آن جریان سیاسی میبینند، خواهید بود.
درنهایت ایجاد فضای گفتگو و کوتاه کردن دیوارهای فرهنگی میان جریانهای مختلف فرهنگی در جامعه امروز ایران نقش بسیار مهمی را در کاهش فرهنگ تکفیر ایفا میکند. دیوارهای فرهنگی امروز در جامعه ایرانی خیلی بلند است. برای مثال مقام معظم رهبری فرمودند نباید کرسیهای آزاداندیشی هرگونه انتقادی را به معنای ضدانقلاب و اپوزیسیون بودن بدانند. چه ایرادی دارد که در فضای دانشگاهها خصوصاً در بعضی از دروس دارای گفتگوها ازجمله درس انقلاب اسلامی و اندیشه اسلامی، دانشجویان نظراتشان را مطرح کنند. به نظر میرسد یکی از فضاهایی که میتوان برای کاهش فرهنگ تکفیر به سراغ آن رفت، فضای دانشگاهها است که اساتید اجازه گفتگو و یک رفتوآمد دوطرفه بین دانشجو و استاد را بدهند.
راهکارها:
1. نخبگان مدنی در حوزههای مطبوعات و دانشگاهی، از اتهام زنی به یکدیگر و ایجاد فضای دوقطبی سازی در گفتگوهای سیاسی - اجتماعی در جامعه، اجتناب کنند.
2.جریانهای سیاسی، یک بازنگری در عملکرد خود در بحث رفتار تکفیری، سیاسی - انتخاباتی داشته باشند.
3.جریان روشنفکر، بستر و فضای گفتگو و تضارب آراء را فراهم کرده و با عدم متهم کردن جریانهای مخالف خود، از تمامیتخواهی اجتناب ورزد.
4.مسئولان سیاسی و فرهنگی، از به کار بردن تیترها و الفاظ خشن و زننده در فضای نخبگانی رسانهای مثل توییتر خودداری کنند.
5.مسئولان سیاسی کشور با عدم افراطوتفریط در حوزه اندیشهای، مانع از رشد ادبیات تکفیر در بین اصلاحطلبان شد.
6.مسئولان نظام و رسانهها با روایتهای تاریخی منصفانه از انقلاب، شخصیتها و جریانهای مختلف سیاسی، تلاش در جهت اعتمادسازی و درنتیجه جذب حداکثری را در جامعه داشته باشند.
7.رسانه ملی با پرهیز از خودسانسوری و محافظهکاری افراطی، فضای روایت و گفتگو را ایجاد نماید.
8.حوزه قضایی کشور با رفع نواقص قانونی، مانع از ادعای غیرمنصفانه مسئولین سیاسی نسبت به رقبای خویش، بدون نیاز به پاسخگویی و پرداخت هزینه آن شوند.
9.سیاسیون با عدم نشر موضوعات تولیدشده در بین خویش، در بستر اجتماع از طریق رسانهها، مانع از توسعه بستر امنیتی در جامعه شوند.
10. فرهنگ رفق و مدارا و گفتگو در حوزه نخبگان اعم از حوزوی، سیاسی و دانشگاهی، توسعه پیدا کند.
11. مسئولان نظام به مشی حضرت امام و مقام معظم رهبری، در مواجهه با جریانهای مختلف سیاسی و فکری توجه بیشتری داشته باشند.
12.مسئولان فرهنگی با ایجاد فضای گفتگو، دیوارهای فرهنگی میان جریانهای مختلف فرهنگی در جامعه امروز ایران را کوتاه کنند.