شاخصههای سنجش کاهش یا افزایش امید اجتماعی در کشور چیست؟
برای تعیین شاخصهای سنجش امید اجتماعی ابتدا باید به تعریف دقیقی از امید اجتماعی دستیافت. چهبسا در بحثهای مختلف برخی از معرفها در جای خود صحیح هستند اما به جهت ارجاع به یک تعریف نامشخص شاخص گذاری، تعیین و تکثر آنها محل بحث و تأمل میشود.
تعریف کاملاً بومی، بهدوراز نمایههای بینالمللی و با توجه به هسته مرکزی مستتر در کانون محوری امید اجتماعی، یک پویایی و نشاط در جامعه در راستای مهیا نمودن جهت انجام وظایف محوله در آینده است. با استناد به این تعریف مرکزی که البته میتواند دارای حاشیههای پیرامونی نیز باشد، شاخصهای سنجش امید اجتماعی هدفگذاری، آرزومندی، مسئولیتپذیری، میل به پیشرفت، تلاشگری، برنامهریزی و درنهایت میل به تغییر است که هرکدام از اینها موارد نیز قاعدتاً تعریف خاص خود را خواهند داشت.
هدفگذاری نقطهای است که فرد، جامعه و گروه اجتماعی، در آینده قصد دستیابی به آن را دارند؛ بنابراین تعیین مقصد و نقطهای در آینده و ویژگیها و نحوه رسیدن به آن، فرآیند هدفگذاری را در بحث سنجش شاخصها مطرح مینماید.
شاخص بعدی آرزومندی است که طی آن فرد میتواند یکسری بدیلها و گزینههای جانشین را در جهت فعالیتها و اهداف خویش تعریف و خلق کند. درواقع در مفهوم امید اجتماعی جامعه با نوعی خلاقیت روبهرو است و به دنبال این است که بتواند با شناسایی چهرههای مختلف، درراه رسیدن به هدف با مرحلهبندی و زمان گذاری، منزل و مسیرها را شناسایی کند. این شخص میتواند برای عبور از هر مرحلهبهمرحله بعدی، برخی راهحلهای جانشین یا جایگزین را داشته باشد که اینها دلالت بر آرزومندی میکند.
مسئولیتپذیری شاخص دیگر است. در شاخص مسئولیتپذیری فرد دارای امید اجتماعی، به نحوی از امید فردی ماقبل آن برخوردار است. چنین فردی نوعی تعهد اجتماعی یا سازمانی را پذیرفته و یا متعهد به شخص، چیز یا جایی شده است. شایانذکر است در شکل امید اجتماعی تعهد اجتماعی، تعهد به آرمانها و اهداف جامعه، سازمان، گروه، قشر و طبقهای که با آن احساس تعلق قلبی دارد، وجود دارد. البته پیشازاین مسئولیتپذیری مفهوم تعهد اجتماعی و قبل از آن نیز مفهوم تعلق قلبی وجود دارد. وجود تعلق اجتماعی، حکایت از رابطهای عاطفی و احساسی دارد که فرد را آماده پذیرش وظایف و مسئولیتهای واگذارشده به وی جهت انجام امور به نحو مقتضی میکند.
میل به پیشرفت یکی دیگر از شاخصها است. در میل به پیشرفت فرد دارای امید اجتماعی و یا امید فردی ماقبل از آن، تمایل به خروج از وضع موجود خویش را دارد؛ لذا در جهت نیل به نقطه هدف، از طریق مشخص نمودن آن از قبل و پویایی و تفکر مستمر در چگونگی طی مسیر، برای وی نوعی مرتبت، اوجگیری و ارتقاء اجتماعی را به همراه خواهد داشت. نکته حائز اهمیت اینکه میل به پیشرفت یکی از شاخصهای مهم است که عدم وجود و یا عدم توجه به آن در سنجشهای امید اجتماعی، در توضیح بسیاری از مفاهیم دیگر ایجاد خلل خواهد نمود. کما اینکه بسیاری از روانشناسان اجتماعی میل به پیشرفت و موفقیت را باهم قرین کرده و اظهار داشتند، کسانی که میل به پیشرفت و موفقیت زیادی دارند، این میل به پیشرفت را در گامهای بعدی خود در آینده ایجاد میکنند؛ لذا در پس پرده فرآیندها و پروسههای روانشناختی وجود دارد که زمینههای اجتماعی را برای افراد فراهم میکند.
تلاشگری و برنامهریزی بهعنوان شاخص بعدی جهت تحقق دارای المانهایی است. بهعبارتدیگر تعیین مطلوبی در آینده و هدفگذاری در جهت نیل به آن، در کنار اقناع درونی برای رسیدن به آن نکته بسیار مهمی است که باید موردتوجه قرار گیرد. البته نباید فراموش کرد در صورت عدم تحرک و پویایی درصحنه عمل، امید اجتماعی بهصورت کامل محقق نخواهد شد؛ چراکه تلاشگری و برنامهریزی نوعی مدیریت بر زمان، شرایط، اتفاقات و محیط است که بر اساس آن فرد بتواند از طریق کنترل بر این موارد از آنها، دررسیدن به اهدافش یاری جوید.
البته این شاخصها با توجه به تعریف مذکور احصا شده و در بین آنها یک هسته مرکزی وجود دارد که این هسته مرکزی میل به تغییر است. فقدان این شاخص در فرد، منجر به عدم تحقق اتفاقات بعدی بهطریقاولی خواهد شد. به دیگر معنا هدفگذاری اتفاق نیفتاده و فرد آرزومند نمیشود و درنتیجه مسئولیتپذیری، میل به پیشرفت، تلاش و برنامهریزی نیز محقق نخواهد شد؛ لذا میل به تغییر، نقطه مرکزی است که باید به آن توجه شود.
علل و عوامل فرهنگی، اجتماعی کاهش امید اجتماعی در ایران کدماند و به نظر شما مهمترین عامل چیست؟
بهطورکلی برخی عوامل ازجمله ناکارآمدی سازمانها، کاهش قدرت خرید و ناکامی مردم در کنترل و مدیریت اقتصادی زندگی خویش، رکود، گرانی، بیکاری و تورم منجر به عدم توانایی مردم در نقطهگذاری و هدفگذاری در آینده شده است که این مسئله به شاخص اول یعنی هدفگذاری برمیگردد؛ زیرا ناتوانی هدفگذاری در امید اجتماعی، مانع از یک مرحله از اقدامات ایذایی به لحاظ اجتماعی میشود. درنتیجه اثر اجتماعی قرار گرفتن در چنین شرایطی که نمیتوان در این لحظه، لحظه بعد را پیشبینی کرد و تصور روشنی از آینده خود داشت، در میل به تغییر نمود پیدا میکند.
بهعبارتدیگر وقتی هدفگذاری دچار نقصان شد، میل به تغییر کاهش پیدا میکند و فرد نوعی رکود، ثبات در وضعیت موجود و یک نوع حیرانی و بیسامانی اجتماعی را احساس میکند، بهنحویکه نه میتواند ارزشهای قبلی خویش را کنار بگذارد و نه ارزشهای جدید برای وی مشخصشده است. در چنین شرایطی که به آن آنمی ناشی از هدفگذاری میگویند، میل به تغییر در شخص کاهشیافته و او نمیتواند خلاقیت و فعالیت لازم را برای هدفهای دیگر - اهداف ذهنی یا اهداف عملی و رفتاری - انجام دهد.
از طرفی مدیران ما بهطریقاولی از بعد اقتصادی شروع کردند و این هم اثر خودش را در بعد فرهنگی گذاشته است. بهعبارتدیگر معیشت مردم و تغییر دادن نوع سبک زندگی اقتصادی مردم بهنوعی باعث تغییر در سبک زندگی فرهنگی شامل تغییر در باورها و آرمانها، ارزشهای اجتماعی، رفتارها و کالاهای فرهنگی شده است؛ چراکه آن هسته مرکزی تغییر کرده است. ازنظر جامعهشناسی فرهنگ مبتنی بر معنا است. معنای پیامی که از یک کالا، حرکت و تبادل فرهنگی استخراج میشود. تغییر در معانی زمینهای پشت پرده و تغییر در محتوا، باعث میشود که پوستهای باقی بماند که آن نیز بعد از مدتی ریزش خواهد کرد. البته شرایط نابسامان اقتصادی، تغییر معیشت مردم، به هم زدن بازارهای اقتصادی و نوسانات نیز زمینه را برای آن معنا در حوزه اقتصاد فراهم میکنند و وقتی وارد حوزه اقتصاد شد قابل تسرّی به بقیه حوزهها هم هست؛ زیرا مردم بیشتر با حوزه معیشت دستبهگریبان هستند و بدین ترتیب ارتباط میان سیستم اقتصادی و فرهنگی به این نحو دچار اختلال میشود.
لذا سیستم معانی، دستخوش تغییر میشود. سیستم معانی این بوده که نظام جمهوری اسلامی کارآمد است و قادر است با مدیریت سیاست خارجی و داخلی و معیشت مردم، برای آینده برنامه داده و افراد را دررسیدن به آرزوها و اهدافشان توانمند سازد؛ اما اختلال در این مسئله بهطریقاولی زمینهساز اختلال در این معانی شده و درنهایت از ناکارآمدی اقتصادی به ناکارآمدی و مشروعیت سیاسی و فرهنگی رسیده میشود که این خطری بسیار بزرگ است.
بنابراین تغییر مفاهیم ذهنی مردم این زمینه را برای عوامل دیگر فراهم میکند. قاعدتاً نقطه شروع علل و عوامل تدابیر غلط معیشتی است. این تدابیر غلط معیشتی و مدیریت غلط اقتصادی و معیشتی به جهت اینکه معیشت عموم مردم را در برمیگیرد و قشر خاصی را مبتلا نمیکند، قدرت بُرد آن، عامه مردم بوده و به همین جهت قادر به بدلسازی و تسرّی سریع خود در حوزههای زندگی اجتماعی است. بهعبارتدیگر ناکارآمدی مدیران مهمترین نقطه در این مسئله است که از آنهم مباحث گرانی و تورم ایجاد میشود. البته این ناکارآمدی مدیریت اقتصادی و بهتبع آن مدیریت فرهنگی سابقه طولانی دارد و مسئله جدیدی نیست.
پیامدها و تبعات منفی کاهش امید اجتماعی در ایران برای جامعه چیست و مشخصاً در زمینه فرهنگ دینی چه تبعاتی به دنبال دارد؟ اگر در خصوص تأثیرات کاهش امید اجتماعی در ایران بر مسائل امنیتی نیز توضیحی دارید، بفرمایید؟
این مباحث ارتباط ارگانیک باهم دارند. در خصوص تبعات منفی کاهش امید اجتماعی بر فرهنگ دینی باید اذعان داشت، نظام جمهوری اسلامی با ماهیت دینی مشخص میشود و دین قادر به مدیریت امورات زندگی از گهواره تاگور است. این مسئله اساس فقه اجتماعی است و معانی اقتصاد، سیاست، مدیریت، سبک زندگی و هر آنچه فرهنگ دینی با آن مرتبط است، حول این محور ساخته میشود. درواقع دین قادر است مبناسازی در تمام روابط و حوزههای زندگی اجتماعی را تعیین و تضمین کند. تغییر در هدفگذاری منجر بهعوض شدن آرزومندی و از بین رفتن میل به تغییر میشود که قاعدتاً ارتباط ارگانیک آن با این معنا سازی در تمام حوزهها نیز قطع میشود. بهخصوص اینکه نقطه مرکزی این نابسامانی بهنظام دینی و مدیریت نظام دینی ارجاع میشود و این مسئله مهمی است که نظام در بحث تهاجم فرهنگی با آن مواجه است؛ چراکه بدین ترتیب، دشمنان این نقطه را مرکزیت داده و برجستهسازی میکنند.
البته این اتفاقات در سایر کشورها نیز رخ میدهد و بهطور مثال امروزه نظام اقتصادی آمریکا در شرف فروپاشی است؛ ولی مسئولان آمریکا با یک مواجهه بیرونی به این سبک فرهنگی مواجه نیستند. درصورتیکه در کشور ایران، حاکمیت با یک هدفگذاری هوشمندانه و مغرضانهای مواجه است که طی آن ناامیدی اجتماعی به اهدافی برگشت داده میشود که نظام دینی برای این سیستم مشخص کرده است؛ لذا نظام دینی ناکارآمد جلوه داده میشود.
از طرفی وقتی سخن از فرهنگ دینی به میان میآید، یعنی مبناسازی قادر نیست توسط دین در زندگی اجتماعی اتفاق بیافتد، بنابراین باید بهجای التزام به حکومت دینی به دنبال سیستمهای کارآمد دیگری گشت تا آن را جایگزین نمود؛ یعنی معنا گزینی و معنا پردازی را در یک نظام غیردینی باید جست و این به معنای به مخاطره افتادن دین و نظام دینی و امنیتی است که از نظام دینی برای اجتماع حاصل میشود و درواقع کل ارکان سیاستگذاری حکمرانی و فرهنگی به خطر میافتد.
البته توجه داشته باشید که چون اعتقادات دینی اعتقادات عمیقی است، نمیتوان به این راحتی آنها را تغییر داد ولی میتوان آنها را استحاله نمود. بهعنوان نمونه برخی میگویند، دین یک امر فردی است و با تغییر لوازم اجتماعی ارتباطی ندارد؛ زیرا دین یک رابطه قلبی صرف است که البته در مرحله بعد همین دین فردی را نیز با تمهیداتی دچار تغییر و تحول میکنند. بهعبارتدیگر با تغییر در تعبیر دینداری، در هسته ذاتی دینداری که تعیین رابطه فرد باخدا است ورود میشود. به دیگر معنا کار از حوزه اجتماعی بعداً به جوهره دین کشیده میشود که البته این مسائل سلسله مراتبی محقق میشود. نکته حائز اهمیت اینکه امکان وقوع این استحاله به جهت قرار گرفتن در شرایط اپیدمی کرونا و عدم توانایی برگزاری مناسک دینی بیشتر شده است.
باید دانست اینها لایه به لایه حرکت کرده و در ادامه بحث امنیت ملی، بینالمللی و حتی امنیت فردی را به مخاطره میاندازد. بهعبارتدیگر امنیت وجودی فرد بهمثابه یک انسان متدین در مخاطره قرار میگیرد و نمیتواند از ارزشهای شخصی خویش دفاع کنید. بهعنوانمثال فرض کنید که سکولارها در دانشگاهها اوج گرفتهاند، یک فردی که دغدغه دین را دارد نمیداند به کجا باید شکایت کند و امنیت ندارد. به همین ترتیب در لایههای بعدی، در حیطه سازمانی و در حیطه اجتماعی نیز امنیت وجود نخواهد داشت و قاعدتاً در حیطه بینالمللی هم بهطریقاولی این امنیت سلب میشود. اینها لایههای مختلف بحث امنیتی است. درواقع این رابطه دائم، رفتوبرگشت میکند و یک سطحی از آن روی سطحی از این اثر میگذارد و دوباره سطحی ازاینروی سطحی از آن اثر میگذارد. در راستای تحلیل به لحاظ پارادایمی Paradigm این موضوع باید گفت که نگاه ما پارادایم رئالیسم انتقادی Critical Realism خواهد بود. رئالیسم انتقادی که یکی از پارادایمهای متأخر علوم اجتماعی است میگوید روابط بین اشیاء و پدیدهها و بهطریقاولی مناسبات و روابط اجتماعی یک رابطه ۱۰۰ درصد استاتیک یا دینامیک نیست بلکه یک رابطه رفتوبرگشتی است؛ زیرا در مدل سیاستگذاری، حکمرانی یا هر سطحی از ارتباطات اجتماعی با یک مفهوم ساختار عاملیت تعامل وجود دارد. مفهوم ساختار عاملیت تا قبل از آن اینطور تلقی میشد که یا باید ساختار یا عاملیت مهم باشد. اتفاقی که در حوزه نظریات علوم اجتماعی افتاده این است که این حالت رفتوبرگشت را تشخیص دادهاند؛ یعنی این، در شرایط خاص میتواند وزن داشته باشد. گاهی در یک موقعیت خاص وزن به سمت یکی سنگینتر میشود ولی در حالت کلی اینطور است که اینها دائماً در حال تولید و بازتولید یکدیگر هستند. شاید کلمه دیالکتیک ما را به فضاهای ماتریالیسم ببرد ولی منظور اینها از دیالکتیک، رفتوبرگشت است؛ یعنی به لحاظ علمی دیالکتیکشان هم با دیالکتیک هگل Hegel s dialectic متفاوت است. بههرحال در حوزههای علوم اجتماعی جدید، مدلهای جدیدی تحلیل وجود دارد و اینها را بهصورت لایه در لایه تحلیل میکنند و ارتباط لایههای مختلف را تحلیل میکنند و این، چیزی است که باید مدنظر ما باشد و الا تحلیل ما منقطع و استاتیک Static میشود که آن پویایی لازم را برای تحلیل ندارد.
راهبردها و راهکارهای افزایش امید اجتماعی در ایران چیست؟ از منظر دینی و فرهنگی و اجتماعی توضیح بفرمایید.
با توجه به تحلیل لایهبندی شده نظامهای اجتماعی و متغیرها و علل و عوامل اجتماعی باید راهبردها و راهکارها را نیز بهصورت لایهلایه عنوان نمود.
در راهبردهای لایه اول باید تغییراتی در محسوسات افراد انجام داد. مهمترین محسوسات محل بحث، نظام معیشتی است؛ بنابراین ضروریترین کار این است که راهبردهایی برای تدابیر معیشتی اندیشید و با یکسری اورژانسهای اقتصادی، نیازهای اولیه اقتصادی قاطبه عموم مردم را به نحوی تأمین کرد. این مسئله باید با شناسایی گروهها و افراد و سازماندهی آنها و کمکهای داوطلبانه و غیردولتی اتفاق بیافتد. این کار باید در بخشهای کاملاً مردمی و در سیستمهای هیئتها، خیریهها و یا در سیستمهای جدیدتر برنامهریزی شود. در این راستا به نظر میرسد که سازمان حج و اوقاف با حجم عظیمی از سرمایههای خود و یا به نحوی آن مداخلههای اقتصادی موجود با درآمدهای ناشی از خمس و زکات، نیاز به یک بازتعریف سازمانی دارد تا با فعال کردن این سرمایهها در شرایط کنونی، بهخصوص با توجه به کرونا مردم کمترین آسیب را در قالب سازمانهای جدید داشته باشند. این مسئله با توجه به وجود ظرفیت و سرمایه کلان در آنجا، احتیاج به یک تدبیر دارد.
توجه داشته باشید که با تغییر لایههای محسوس، سطحی از امید به تغییر، در افراد به وجود میآید و اینها برای تغییر وضعیت خودشان هم اقدام خواهند کرد؛ یعنی از ناامیدی مطلق خارج میشوند. اینجا هست که حاکمیت باید فعالیتهایی را برای ایشان تعریف کند که آنها بتوانند اقتصادشان را خودشان به دست بگیرند و اینطور نباشد که متکی به کمکهای معیشتی باشد؛ یعنی همان مثال ماهی و ماهیگیری است؛ یعنی دولت برای آنها شغلها و پکیجهایی تعریف کند که خودشان بتوانند فعالیتی را در درازمدت انجام دهند؛ بنابراین نیاز به کارآفرینی اجتماعی یا فرهنگی است که نام آن را هم پیدا کردن شغل نباید گذاشت؛ چون سیستم شغلی رسمی ما دیگر جوابگو نیست بلکه نام آن را کارآفرینی باید گذاشت؛ زیرا در کارآفرینی خلاقیت و ایده جدید با توجه به شرایط وجود دارد. بهعنوانمثال باید برای فردی که به دلیل شرایط کرونا خانهنشین شده است، در این حالت ایدهای اندیشید و کار و درآمد تعریف کرد. بهخصوص که امسال همسال جهش تولید است و باید معطوف به تولید شود. بهعنوان پیشنهاد میتوان با دادن یکسری امکانات تولیدی کلان به فعالیتهای داوطلبانه و مؤسسات خیریه، ایشان را در ایجاد زمینه امدادرسانیهای مستقیم، سریع و بیواسطه به افراد یاری رسانید.
راهکار بعدی این است که مسئولین میتوانند با راهاندازی سامانهای دقیق و شناسایی کسانی که در خط مستقیم ارتباط با مردم هستند، در جهت کارآفرینی ایده داده و آن را پرورش بدهند.
بنابراین در راهبردها بخش محسوسات و معیشت قاطبه مردم باید تأمین شود و متعاقب آنهم باید کار فرهنگی انجام شود؛ یعنی وقتی مسئولین با تابلوی دین و مؤسسه دینی، زکات، خمس و اوقاف جلو میروند، به مردم میگویند که همین مواسات دینی به شما کمک میکند، در این شرایط دین به تو کمک میکند و نباید تابلوی یک NGO غیردینی باشد و باید به اسم تکافل اجتماعی و مواسات دینی این اتفاق بیافتد؛ زیرا هدف صرفاً آن معیشت نیست، هدف تجدید معناهای تغییر پیداکرده یا در حال تغییر است و باید از طریق مواسات دینی، تجدیدنظرهای دینی هم اتفاق بیفتد.
بدین ترتیب در لایههای بالاتر معانی دیگری که مورد هجمه قرارگرفته را میتوان مدنظر گرفت و بهتبع آن به فراخور سطوح معرفتی قاطبه مردم در لایههای مختلف برای آنها تعریف کرد که چه بخشی از معانیشان هدف قرارگرفته است و برای آنها تولید راهکار برنامهریزیشده انجام داد.
ولی اولویت فعلاً در قاعده است؛ زیرا عامه مردم را شامل میشود و نیاز ضروری است و بعد میتوان به سطوح معرفتی بالاتر رفته و آن هجمههای فرهنگی و معنایی از دین که تحت دستخوش قرارگرفته را شناسایی و اصلاح کرد.
بر اساس روند فعلی آینده امید اجتماعی در جامعه ایران چطور خواهد شد؟
بهصورت کلی قاعدتاً نسبت به گذشته اتفاقات خوبی نیفتاده و این روند منفی بوده است، بهخصوص اینکه یک ارزیابی هم برای ۱۰ سال آینده کردهاند. نکته اول این است که ضریب امید اجتماعی در تمام اقشار مردم به یک اندازه نبوده است، چهبسا رشدهایی درجاهایی وجود داشته است.
ولی بهطور عمومی طبیعی است که احساس مردم نسبت به آینده احساس خیلی روشنی نیست و یا حداقل دچار ابهام شده است؛ یعنی غباری روی آن را گرفته است و این غبار هم نیاز به تکان دادن دارد.
بنابراین اگر قرار باشد که سیستم معانی ما بیش از این دستخوش تغییر شود، قطعاً نامیمون است، مگر اینکه در سطح اقتصادی ارتباطش با فرهنگ دینی برقرار نشود وگرنه آن سیستم معانی را شکار میکند.
راهکارها
- مسئولان شرایطی را مهیا سازند تا در شاخص آرزومندی، فرد بتواند یکسری گزینههای جانشین را برای فعالیتها و اهداف خویش تعریف و خلق کند.
- مسئولان فرهنگی در زمینه افزایش تعهد اجتماعی و سازمانی و احساس تعلق قلبی در جامعه تلاش کنند.
- سازمانهای دولتی با کنترل و مدیریت اقتصادی زندگی مردم، افراد را در بحث هدفگذاری برای آینده کمک کرده تا خلاقیت ایشان شکوفا شود.
- مسئولان با رفع معضلات اقتصادی از اثرگذاری این مسئله بر بُعد فرهنگی جلوگیری کنند.
- نهادهای دولتی راهبردهایی برای تدابیر معیشتی بیندیشند و بهواسطه برخی اورژانسهای اقتصادی، نیازهای اولیه اقتصادی مردم را تأمین کنند.
- نهادهای مردمی با شناسایی گروهها و افراد نیازمند و سازماندهی آنها از طریق کمکهای داوطلبانه و غیردولتی به بهبود وضعیت معیشتی ایشان کمک کنند.
- دولت شرایط کارآفرینی اجتماعی و فرهنگی را در جامعه ایجاد کند.
- نهادهای دولتی با ارائه امکانات تولیدی کلان به فعالیتهای داوطلبانه و مؤسسات خیریه زمینه را برای امدادرسانیهای مستقیم، سریع و بیواسطه آنها به افراد فراهم آورند.
- مسئولان با پیشنهاد ایده و پرورش آن در افراد جامعه، زمینه تولید ملی را افزایش دهند.
- دولت در بخش محسوسات و معیشت قاطبه مردم، به اسم تکافل اجتماعی و مواسات دینی این تأمین مایحتاجها و زمینهسازی کارآفرینی برای مردم را انجام دهد.
مرکز پژوهشی مبنا