ما شیعیان در مواجهه با دریای فضائل امیرالمؤمنین (ع) حالات مختلفی داریم.
برخی تنها به دنبال ثوابیم و شنیدن و گفتن این فضائل را عبادت میدانیم و بدون توجه به اهدافی که در ذکر فضائل آن حضرت وجود دارد، تنها به شنیدن و گفتن آنها اکتفا میکنیم و آرزو داریم این دم زدن از فضل امیرالمؤمنین (ع)، ذخیرهای برای قبر و قیامتمان باشد.
عدهای دیگر از ما شیعیان این فضائل را میگوییم و میشنویم؛ زیرا گفتن و شنیدن از امام علی (ع) برایمان خوشایند است. در سینه قلبی داریم که مالامال از عشق به مولا علی (ع) است و توجه و تذکر به این فضیلتها، در حقیقت یاد کردن از معشوقی است که ذرهذره وجود ما از او پرشده است.
عدهای دیگر ـ که شاید در شماره اندک باشیم ـ این فضیلتها را میشنویم، برای اینکه فاصله خود را از قله نشینی مانند امام علی (ع) به یادآوریم و در کنار بزرگی و عظمت او، کوچکی و عقبماندگی خود را بازخوانی کنیم، تا شاید پرواز او در آسمان نیکیها، ما را نیز به پریدن دعوت کند. شاید دل از این زمین سختی که به آن چسبیدهایم، بکنیم.
اگر حاصل شنیدن فضیلتهای امیرالمؤمنین (ع) برای گروه اول شکلگیری آرزوی ثواب است، برای گروه دوم داغتر شدن تنور عشق به امام علی (ع) است و برای گروه سوم حالت خجالت و شرمساری حاصل میشود؛ خجالتی که البته نه عامل ایستایی، توقف و ناامیدی بلکه مقدمه حرکت، پرواز و شبیهتر شدن به مقام امام است. آری هیچیک از ما علی (ع) نمیشویم و توان اوج گرفتن در آسمان بندگی خدا و هم پرواز شدن با آن همای رحمت را نداریم، اما ما مأمومیم و به حد توان خود به امام خویش اقتدا میکنیم. این درسی است که غدیر خم به ما داده است. ما از او میگوییم و میشنویم، تا در حد توان شبیه به او شویم؛ همان امامی که خود فرمود:
بدان كه امام شما از تمام دنيايش به دو جامه كهنه، و از خوراكش به دو قرص نان قناعت کرده است. آگاه باش كه شما تن دادن به چنين روشى را قدرت نداريد، ولى مرا با تقواپیشگی و كوشش در عبادت، و پاکدامنی و درستى يارى كنيد.[1]
امام یعنی مقامی که در نقطه پیشوائی و رهبری قرارگرفته، برای مأمومین خود امامت میکند و مأموم از او نه عقبمانده و نه جلو میزند، بلکه ملازم اوست و رفتار و کردار خود را با آنچه او میخواهد تنظیم میکند. پیامبر خدا (ص) در روز غدیر امام علی (ع) را در همین نقطه قرارداد و فرمود:
ای عموم مردم بدانید که خداوند، علی (ع) را ولی و امام برای شما قرارداد. اطاعت کردن از او را بر مهاجرین و انصار، بر حاضر و غایب، بر عجم و عرب، بر بنده و آزاد، بر کوچک و بزرگ، بر سیاهوسفید و بر هر یکتاپرستی واجب کرد. قضاوت او قطعی، قول او روا و دستور او نافذ است. هرکس با او مخالفت کند از رحمت خدا دور است و هر کس از او تبعیت کرده، او را تصدیق کند مورد رحمت الهی است.[2]
[1] نهجالبلاغه، نامه 45.
[2] احتجاج طبرسی، ج 1، ص 59.
مرکز پژوهشی مبنا