شنبه, 01 مرداد 1401 05:16

بازنشستگان، گروه اجتماعی فراموش‌شده

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

 يادداشتی از آقای دكتر سید مرتضی میرتبار، پژوهشگر و مدیر گروه فرهنگ دینی مرکز پژوهشی مبنا

سوم مرداد را روز خانواده و تکریم بازنشستگان نام نهادند. روزی که عمده نخبگان از وضعیت خانواده و آسیب‌ها و پیامدهای مرتبط با آن می‌نویسند اما اضافه شدن نام بازنشستگان به این روز و لزوم توجه به تکریم آنان، ذهن مرا متوجه گروهی اجتماعی از نسل‌های مختلف جامعه نمود که کمترین توجه ساختاری به آن شده است. بله؛ سالمندان که عمده آنان بازنشستگانی هستند که آرام‌آرام از هیاهوی جامعه دور شده وزندگی جدیدی را در سکوت و انزوا آغاز می‌کنند و بی‌تردید پیر شدن و تنهایی را در خود احساس می‌کنند یا آماده‌اند آن را به یدک بکشند. درست است که نهم مهر را روز سالمندان نامیدند اما به نظر می‌رسد باید به این گروه اجتماعی که سرشار از تجربه و دانش هستند توجه بیشتری نمود و آنان را دریافت. درواقع رسیدن به سالمندی سالم، یکی از گام‌های اصلی تحقق خانواده متعالی و سالم است؛ ناگفته نماند بازنشستگان اداری که به سالمندی می‌رسند بیشتر از صاحبان مشاغل دیگر، در معرض آسیب خواهند بود افرادی که به‌اجبار کنار گذاشته می‌شوند. ازاین‌رو در این یادداشت، تلاش می‌کنم به گوشه‌ای از مشکلات پیش روی بازنشستگانی اشاره‌کنم که به‌زودی درگیر دنیای سالمندی و آثار آن خواهند بود.

  وضعیت فعلی سالمندان و بازنشستگان با رویکرد آینده‌نگرانه

آمارها بیانگر شتاب ایران به سمت سالمندی است و در کمتر از 20 تا 30 سال، شاهد آن خواهیم بود و درواقع شاهد حجم عظیمی از کارمندان که بازنشست می‌شوند اما جایگزین مناسبی (نیروی انسانی کافی) برای آنان یافت نمی‌شود. بدین ترتیب، شاهد گروه سنی سالمندان، به‌عنوان بزرگ‌ترین گروه سنی جامعه خواهیم بود؛ اما پرسش این است بسیاری از کشورها همچون ژاپن به دوران سالمندی رسیده‌اند اما بحرانی در آن‌ها مشاهده نمی‌شود. آیا ایران وضعیت بحران در حوزه سالمندان را در پیش دارد؟ آیا جمعیت کثیر بازنشستگان در سال‌های پیش رو، بیانگر بحران مالی برای این گروه اجتماعی نیز خواهد بود؟ آمارها بر مبنای متغیرهای وابسته، گویای وقوع سونامی در دو دهه آینده هستند. 81 درصد افراد بی‌همسر در جامعه را زنان تشکیل می‌دهند. پدیده زنان مطلقه با شانس پایین ازدواج مجدد، سالمندان مجرد، رشد 3 برابری جمعیت سالمندان نسبت به رشد جمعیت جوانان، رشد کلی جمعیت ایران 1.24 در مقابل رشد 3.62 جمعیت سالمندی در دو دهه اخیر، کاهش فرزند آوری و تبدیل‌شدن خانواده‌های ایرانی به خانواده‌های هسته‌ای، وضعیت نامعلوم سازمان‌های بیمه‌ای و بازنشستگی در آینده، بحران‌های اقتصادی و بی‌ثباتی سیاسی جامعه، ازجمله عواملی است که نویدبخش روزهای سخت برای گروه سالمندان در دو دهه آینده دارد. موارد ذیل را نیز باید در شمار عوامل دیگر این بحران ذکر کرد:

  • به‌طور متوسط حداقل به ازای پرداخت حق بیمه 5 نفر، یک نفر حقوق بازنشستگی دریافت می‌کند درحالی‌که این نسبت در برخی صندوق‌ها به رقم برابر 1 در برابر 1 رسیده است. دولت‌ها در این سال‌ها با قرار دادن بودجه به یاری تأمین اجتماعی می‌روند اما بی‌تردید این روند چندان دوام نخواهد آورد.
  • وزارتخانه‌های خدمات عمومی همچون وزارت بهداشت، وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی نیز همچون مسئله بیمه‌ها، دچار کمبود خدمات و بحران خواهند شد. این امر لزوم تغییر استراتژی را واجب می‌سازد.
  • متأسفانه تصویری که از سالمندان در رسانه‌ها و تبلیغات وجود دارد به معنی دوران بیماری، نیازمندی و ... است. حتی سازمان بهزیستی و دیگر سازمان‌ها، سالمندان را در زمره معلولان در نظر می‌گیرند که بهترین شاهد آن آسایشگاه‌های سالمندان و معلولان است.

 گره اصلی مسئله

پژوهش‌ها نشان داده است همچنان خانواده، مهم‌ترین بازیگر حل چالش‌های سالمندان خواهد بود. طبق برآورد پژوهش‌ها، بیش از 70 درصد سالمندان، حمایت‌های خود را از خانواده دریافت می‌کنند اما متأسفانه در جامعه فعلی و باوجود مشکلات اقتصادی، فرهنگی و تغییرات سبک زندگی، شاهد تضعیف مسائل مربوط به مراقبین، محدود شدن شبکه ارتباطی سالمند، بی‌فرزندی و کم‌فرزندی، رواج سالمند آزاری، دلسردی از وضعیت آتی حمایت‌های خانوادگی، کاهش فرصت درگیری سالمند در روابط اجتماعی هستیم که این ضعف، به‌مرور در حال ازدیاد یافتن است. مسئله‌ای که در نظرسنجی‌ها و دیدگاه نخبگانی، مهم‌ترین عامل بحرانی شدن وضعیت سالمندان در آینده نزدیک شناخته می‌شود؛ بنابراین گره اصلی این است: «چگونه می‌توان حمایتگرهای عاطفی سالمند از جانب خانواده به‌عنوان منبع غیررسمی حمایتگر سالمند را تقویت نمود؟ و نقش دولت به‌عنوان منبع رسمی حمایتگری چیست؟»

 راهبردها و راهکارها

برای بهبود وضعیت حمایتگرها، ضروری است از چند زاویه به مسئله نگریسته شود. نخست درون خانواده است که شامل آموزش و فرهنگ‌سازی می‌شود و دوم، برون خانواده که شامل وظایف حاکمیتی در رفع چالش‌های خانواده و آماده نمودن بسترهای مراقبت از سالمندان است. مدل ذیل می‌تواند چاره حل مسئله باشد؛ البته اگر جدی گرفته شود:

 اهم راهکارهای کلان تحقق راهبردها:

  • توجه ویژه به صندوق بازنشستگی و ترسیم راهبردهای درآمدزا برای آن؛
  • تأسیس دانشگاه سالمندی برای آموزش و مهارت‌آموزی سالمندان؛
  • ایجاد کانون‌های بازنشستگی یا مهد سالمندی؛
  • افزایش مشارکت اجتماعی بازنشستگان حتی در سطوح فعالیت‌های داوطلبانه؛
  • حفظ آرامش روانی سالمند و ترسیم اوقات فراغت خاص بازنشستگان؛
  • عملیاتی نمودن سند ملی سالمندی؛
  • ارائه الگوی تربیت دینی در نهاد خانواده؛
  • ترویج بحث تکریم بازنشستگان و سالمندان در برنامه‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای و متون دانشی.

سالمندی مسئله‌ای است که همه وزارتخانه‌ها و نهادهای حاکمیتی به‌نوعی در آن دخیل هستند بنابراین، نظارت، پیگیری و برنامه‌ریزی، بهترین راهکاری است که می‌توان به‌وسیله آن‌هم حلقه و اصلی میان پژوهش و اجرا را ایجاد نمود و هم همه برنامه‌ها و سندهای مرتبط را اجرایی نمود. سالمندان، درواقع یکی از مهم‌ترین گروه‌های اجتماعی به شمار می‌روند که عمدتاً توسط نهادها و مسئولان نادیده گرفته می‌شوند. تأسیس وزارت خانواده و توجه به سبک زندگی افراد و گروه‌های اجتماعی می‌تواند بهترین راهکار ساختاری در حل آسیب‌های مرتبط به گروه‌های اجتماعی از کودکان تا سالمندان باشد.

مرکز پژوهشی مبنا

بازدید 155 آخرین ویرایش در دوشنبه, 09 آبان 1401 15:04
کلیه حقوق این سایت متعلق به مرکز پژوهشی مبنا است