حکومت ستیزی ریشه در تاریخ و فرهنگ ایرانیان دارد. حکومت چند هزارساله پادشاهان که عمدتاً با رویکردهای استبدادی بوده است باعث شده تا ایرانیان حکومت را از خود ندانند و همواره شکاف بین دولت و ملت افزایش پیدا کند.
به عبارتی مردم ایران همواره بهطورکلی حکومتها را باور ندارند و سخت اعتماد میکنند. این باور در رفتارهایی چون قانونگریزی، دزد تلقی کردن دولتمردان، مقابله باسیاستها و فرار از مالیات و سایر شیوهها خود را نشان میدهد.
درواقع بازخوانی ذهنیت تاریخی دلیل رفتار بسیاری از ایرانیان را توجیه خواهد کرد.
البته با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی (ره) با شیوهای مردمی، تمام امکانات و قوا را با حضور مردم به میان آورد و مردم با دخالت مستقیم در امور وارد میدان شدند و انقلاب مردمی بر اساس اعتقادات مردمی و تحت لوای رهبران مردمی به یک جمهوری اسلامی و حکومت مردمی ختم شد و شکاف دولت و ملت کاهش یافت.
با پا گرفتن انقلاب و عبور از وضعیت بحرانی جنگ، تمام نهادهای مردمی چهره تشکیلاتی و حکومتی به خود گرفت و بازهم ذهن حکومت ستیز مردم به مقایسه و مقابله با تشکیلات و نهادهایی پرداخت که حالا دیگر تبدیل به یکنهاد حکومتی شده بودند.
بررسی تجربه حکومت نبوی و علوی و جمهوری اسلامی و حتی برخی از کشورهای دیگر در نحوه تعامل با مردم نشان میدهد هر جا دولت نقش والد رحیم را به خود گرفته است و مردم را در جریان امور قرار داده و در جزییات امور مشارکت داده است، این شکاف کاهش پیداکرده و اعتماد و امنیت در رابطه دولت و ملت ایجادشده است.
درواقع دولت تنظیمگر با ایجاد لایههایی مختلف و حمایت از مردم، شیوهای را بنا میکند که در آن مردم در اداره امور اقتصادی خود در چارچوب قوانین آزادند و دولت عاملیت اقتصادی ندارد، ناظری قوی و تنظیمکنندهای دقیق است که زمینهساز فعالیتهای اقتصادی از سوی بخش خصوصی است.
مرکز پژوهشی مبنا