یکشنبه, 22 آبان 1401 22:38

کتاب را بخوانید که بیدار شوید

این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)

نگاهی به فرهنگ مطالعه در ایران

يادداشتی از آقای دكتر حمید طالب، پژوهشگر و مدیر هسته آموزش مرکز پژوهشی مبنا

کتاب‌خوان‌ها کم‌تر برای خودِ زندگی کتاب می‌خوانند.

 سرانه‌ی پایین کتاب‌خوانی و کاهش تیراژ کتاب‌ها نسبت به دهه‌های گذشته از نشانه‌های اقبال کم جامعه نسبت به این محصول فرهنگی است. برای معنادار ساختن این واقعیت بسیار سخن گفته‌اند. این‌که فرهنگ و ادبیات ما بیشتر شفاهی و گفتار محور بوده است، این‌که در عصر دیجیتال و فضای مجازی هستیم که رقیبی برای کتاب است و این‌که در این‌ فرهنگ، کتاب‌خوان‌ها بیشتر فلسفه می‌خوانند و در فرهنگ‌های دیگر بیشتر رمان و داستان مشتری دارد تا فلسفه، و البته این‌که بازار کتاب‌های کمک‌درسی و کنکوری گردش مالی بالا و مشتری زیادی دارد.

 این‌ها‌ بخشی از واقعیت‌های فرهنگ کتاب در کشور ماست که نشان می‌دهد در چنین فرهنگی توده‌ی مردم مخاطب و مصرف‌کننده‌ی کتاب نیستند یا به‌بیان‌دیگر، کتاب در میان مردم نمود کمی دارد. امروزه کاربرد و کارآیی کتاب ارزش آن را تعیین می‌کند، مثلاً برای متمایز کردن یک صنف و طبقه، برای شرکت در آزمون، برای کسب سود مالی، به‌عنوان نماد و برای ایجاد تناسب لازم در فضایی که در آن خلأ و کمبود اشیاء فرهنگی به‌شدت احساس می‌شود. اما کتاب نقش و اهمیت فرهنگی هم دارد و ادبیات و کتاب همواره به ایجاد هویت‌های ملی و فردی و همچنین به شکل‌گیری واقعیت و درک و فهم آن کمک کرده است. این در حالی است که کتاب‌های ما کم‌تر برای انتقال هویت و ارزش‌ها طراحی‌شده‌اند و این‌که کتاب‌خوان‌ها کم‌تر برای خودِ زندگی کتاب می‌خوانند. با چنین نگاهی، برای ارتقای فرهنگ کتاب لازم است سه واقعیت را چاره کنیم.

 نخست این‌که در این فرهنگ رسمیت خاصی برقرار است به‌گونه‌ای که علاوه بر هزینه‌ی بالای کتاب‌ چاپی که آن را برای آحاد مردم در اولویت چندم قرار می‌دهد، سبک و قالب‌هایی بر کتاب‌ها حاکم است که آن‌ها را از واقعیت‌ها و زندگی روزمره‌ی مردم جدا می‌کند و بسیاری از قالب‌های دیگر نیز اجازه‌ی نشر و رسمیت یافتن نمی‌یابند. با خواندن بعضی از کتاب‌ها حتی تکلف‌هایی را احساس می‌کنیم که گویی نتیجه‌ی برگردان از زبان محاوره هستند. وقتی نام «کتاب» را می‌شنویم شاید اولین چیزی که به ذهن می‌رسد محصولات تخصصی دانشگاهی و فلسفی است. البته در عصر دیجیتال چاپ شدن برای این مطالب دشخوان مزیت است و خواندن و تأمل کردن بر آن‌ها را ممکن می‌سازد. اما اگر از سرانه‌ی پایین کتاب در کشور سخن می‌گوییم و نیاز آحاد مردم را در نظر داریم، لازم است سبک‌ها و شیوه‌هایی نزدیک‌تر به زندگی بیشتر مردم را در نظر بگیریم و رواج دهیم. داستان و روایت نزدیک‌ترین قالب به رویدادهای معمولی زندگی است.

لازم است سیاست‌گذاران فرهنگی به شیوه‌های کیفی و فعال روی‌آورند. حمایت‌ها و تقویت و ارتقای فرهنگ کتاب جنبه‌های مختلف دارد یکی تشویق به کتاب‌خوانی و کارهای کمی مثل توزیع و حمایت از نشر کتاب است و دیگری کارهای کیفی در جهت تقویت تولید و نگارش کتاب. برای ارتقا و تغییر فرهنگ کتاب لازم است به‌تدریج سیاست‌های سلبی و منفعلانه‌ی ممیزی کتاب را با شیوه‌های فعال تولید محتوا جایگزین کنیم. به این منظور خوب است نهادهای متولی تولیدات فرهنگی به موقعیت واقعی بازار این محصولات نزدیک‌تر شوند. شاید لازم است معیارهای ارزیابی و ارتقای فعالان نهادهای دانشگاهی، فرهنگی و دینی به‌تدریج تغییر کنند. تولید کتاب‌هایی که افراد در زندگی روزمره با آن‌ها ارتباط برقرار کنند کم‌تر از تربیت نخبه، استاد، رساله و مقاله‌‌های علمی-‌پژوهشی نیست.

 دوم این‌که پیامدهای عصر دیجیتال برای برخی از جنبه‌های فرهنگ کتاب بنیادی بوده است. داده‌های مکتوب نقش مهمی در شکل‌گیری و تثبیت هویت‌ها و درک انسان از جهان و واقعیت‌ها ایفا می‌کند. عصر دیجیتال بر این کارآیی مهم فرهنگی اثر گذاشته است. در عصر دیجیتال، ارتباط پیچیده‌ای بین فضای چاپ و دیجیتال شکل‌گرفته است. امروزه خواندن برای کسب اطلاعات به اینترنت واگذارشده است اما کتاب‌ها در موضوعاتی مثل ادبیات و مطالبی که باید به‌دقت خوانده شوند و درباره‌ی آن‌ها تأمل شود همچنان اهمیت دارند. امروزه بزرگ‌ترین چالش در بازار کتاب پیش روی ناشران و فروشندگان کتاب است و مجبور شده‌اند ترفندهای تجاری جدیدی به‌کارگیرند و تغییرات جدید را بپذیرند.

می‌توان گفت فرهنگ کتاب در عصر دیجیتال حاصل و نتیجه‌ی ارزش‌هاست. این ارزش‌ها سنت‌ و فرهنگ مردمان را شکل می‌دهند. تغییر ارزش‌ها به‌تدریج شکل می‌گیرد اما ساختار و ویژگی‌های فضای ارتباطات مجازی بر ایده‌هایی همچون دسترسی به اطلاعات، آموزش و دانش برای همگان سامان گرفته است و ازاین‌جهت برای تقویت فرهنگ کتاب لازم است به این ایده‌ها و ارزش‌ها توجه کنیم. این تغییرات کارکرد کتاب را تغییر داده‌اند و جنبه‌های غیرفرهنگی آن را بیشتر برجسته ساخته‌اند. در چنین فضایی لازم است بر ویژگی‌های خاص فرهنگی کتاب تمرکز کنیم و درعین‌حال برای تأثیر سیاست‌‌گذاری‌ها، به ارزش‌های بنیادین توجه کنیم. در این صورت فرهنگ کتاب به‌عنوان ابزاری فرهنگی جایگزین محدودیت‌های سیاسی فضای مجازی خواهد شد.

 سوم و آخر، ارتقای فرهنگ کتاب بدون توجه به جنبه‌ها و پویایی‌های اقتصادی امکان‌پذیر نیست. حکمرانان در تصمیمات خود برای ارتقای فرهنگ کتاب نیت‌هایی دارند. این نیت‌هاست که سیاسی یا اقتصادی بودن تصمیمات را نشان می‌دهد. امروزه فرهنگ و اقتصاد ارتباط و پیوندهای عمیقی دارند. در روزگاری که نگاه سود گرا و منفعت‌محور را در پس تمامی تصمیم‌گیری‌ها مشاهده می‌کنیم لازم است با همین منطق از سودآوری عظیم سرمایه‌گذاری درست فرهنگی سخن بگوییم. ارتقای فرهنگ کتاب‌خوانی صرفاً جنبه‌ی هزینه اقتصادی برای دولت نخواهد داشت چراکه به خدمات عمومی پویایی بدل می‌شود که منبع درآمد معتنابه‌ای خواهد شد. ترویج و ارتقای فرهنگ کتاب باعث می‌شود در تأثیر بازار آزاد تعادل ایجاد شود. امروزه بین کالای کتاب و محصول و ابزار فرهنگی کتاب تنش‌هایی اساسی وجود دارد که مدیریت این تنش با ترویج و ارتقای درست فرهنگ کتاب امکان‌پذیر است.

سرمایه‌گذاری درزمینه‌ی فرهنگ به بهره‌وری اقتصادی می‌انجامد چراکه مجموعه‌ای از ارزش‌ها را نهادینه می‌کند و به هویت‌ها شکل می‌دهد. اما اگر بخواهیم به شیوه‌ای فرهنگی از ارزش کتاب سخن بگوییم، می‌دانیم که تنها با یک شیء ارزشمند روبرو نیستیم بلکه برای محتوای کتاب و در نهایت برای چیزی که ایجاد می‌کند یعنی برای پرستیژ فرهنگی اعتبار و ارزش قائل هستیم. اما تنها با ارتباطات و نهادسازی (به معنای شبکه‌ی ارتباط مؤلفان، کتاب‌خانه‌ها و منتقدان) می‌توان ویژگی‌های خاص یک فرهنگ را شکل داد.

کتاب ارزش‌های مختلفی می‌تواند داشته باشد، ارزش زیبایی‌شناسانه، زینتی، معنوی، هویت اجتماعی، تاریخی، نمادین و بسیاری ارزش‌های دیگر. این ارزش‌ها با نگرش‌های ابزاری، منفعت‌گرا و سلبی به خطر می‌افتند و در نتیجه شکاف بین کتاب و زندگی عمیق‌تر خواهد شد.

مرکز پژوهشی مبنا

 

بازدید 210 آخرین ویرایش در سه شنبه, 24 آبان 1401 15:02
کلیه حقوق این سایت متعلق به مرکز پژوهشی مبنا است