«ع د ل» در لغت
عَدْل و عَدالت، در کنار عُدولَه، مَعدَلَه، مَعدِلَه و عُدول، مصدر عَدَلَ یَعدِلُ هستند. برای واژۀ عدل در کتب لغت معانی متعددی ذکر شده است که میتوان آنها را به دو دستۀ کلی تقسیم کرد: یک دسته معانیی که بار ارزشی و اخلاقی دارند، مانند: 1. راستی کردن و دادکردن در حکم (زمخشری، 1386: 100)، دادگری (معلوف، 1380، ج2: 1088) و 2. حکم به حق (فراهیدی، 1409ق، ج2: 38؛ ابن منظور، 1414ق، ج11: 430). دستۀ دیگر معانیی هستند که، به خودی خود، بار ارزشی ندارند، مانند: مستقیم، صاف و راست کردن یا بودن؛ مساوی، برابر، همسنگ و همتراز کردن یا بودن؛ مثل و مانند (عِدل)؛ حد وسط و کار میانه؛ فدیه، تاوان و سزا؛ و پیمانه و کیل (معلوف، 1380، ج2: 1088).
بنابر مجموع معانی پیشگفته میتوان مساوات و تسویه (ازهری، 1421ق، ج2: 124ـ 125 و ج13: 86؛ جوهری، 1376ق، ج5: 1761؛ ابن منظور، 1414ق، ج11: 432ـ 434؛ ابن درید، 1988م، ج2: 707؛ ابن سیده، 4121ق، ج2: 13؛ مرتضی زبیدی، 1414ق، ج15: 472) و استقامۀ (ابن منظور، 1414ق، ج11: 434؛ ازهری، 1421ق، ج2: 124؛ تهانوی، 1996م، ج2: 1166) را معنای اصلی عدل (و عدالت) دانست. البته با توجه به این نکته که «استقامۀ» که به معنای مستقیم، راست، درست، مرتب و موزون شدن (معلوف، 1380، ج2: 1532) است نیز مستلزم مساوی و برابر شدن یا کردن است؛ میتوان گفت معنای اصلی عدل و عدالت در یک کلام «مساوات و برابری» است. یا اینکه «مساوات و برابری» در کنار «استقامۀ» یکی از دو معنای اصلی عدل است که البته متناسب با هم و مستلزم یکدیگرند. راغب مینویسد عدالت مقتضی معنای مساوات است و عدل تقسیط بهطور مساوی است (راغب اصفهانی، 1412ق: 551). در قاموس قرآن تصریح میکند عدل به معنای برابری است و سایر معانی گفته شده مصداق این معنیاند (قرشی، 1371، ج4: 301). بنابراین عدل (و عدالت) در معناهای دیگر با توجه به تناسبشان با معنای اصلی بهکار رفتهاند، بهگونهای که میتوان همۀ آن معناها را به معنای اصلی بازگرداند. بنابراین کفۀ مساوات و برابری بهعنوان معنای لغوی اصلی عدل از «استقامۀ» سنگینتر به نظر میرسد.
پس اولاً معنای اصلی عدل در لغت عِدل و معادل و برابرِ هم بودن، کردن و نهادن دو چیز است. در قدیم دو کیسه از برنج، گندم یا غلات دیگر و مانند اینها را هموزن میکردند و سپس هر کدام را یک طرف پشت حیوان باربر قرار میدادند تا باربری برای حیوان آسانتر شود؛ زیرا وزن دو طرف برابر بود و در این صورت حیوان راحتتر میتوانست تعادل خود را حفظ کند. به هر یک از این دو کیسه «عِدل» گفته میشد.
دوم این که بر اساس آنچه در کتابهای لغت آمده است، به نظر میرسد معانی از نوع دستۀ دوم که در متن آمده است و گفتیم که، به خودی خود، بار ارزشی ندارند، معانی لغوی اصلی عدل هستند و سپس، به تناسب، در معانی دستۀ اول، که بار ارزشی و اخلاقی دارند، بهکار رفتهاند.[1]
[1]. فهرست منابع در منبع اصلی در مرکز پژوهشی مبنا قید شده است.