چهارشنبه, 24 اسفند 1401 02:47

ضرورت تجهیز زیرساخت‌های مرتبط با سالخوردگی جمعیت در دولت

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

ضرورت تجهیز زیرساخت‌های مرتبط با سالخوردگی جمعیت در دولت

مصاحبه‌ای با آقای دکتر پویا فرخ نژاد افشار، عضو هیئت‌علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران، استادیار دانشکده علوم رفتاری و سلامت روان با موضوع « بحران سالمندی در ایران »

سالخوردگی جمعیت پیام‌آور موفقیت سیستم بهداشت و درمان و افزایش امید به زندگی است؛ اما مقصود از بحران سالمندی تبعاتی است که این مسئله برای سالمندان به وجود می آورد که ازجمله مهم‌ترین این بحران‌ها مشکلات اقتصادی است.

وضعیت فعلی سالمندی در جامعه را چطور ارزیابی می‌کنید و به نظر شما اگر همین روال ادامه پیدا کند ما تا یک دهه آینده چه وضعیتی را خواهیم داشت؟

در ابتدا بهتر است وضعیت فعلی سالمندان، از طریق آمار ارزیابی شود؛ چراکه آمار نشان‌دهنده وضعیتی است که به‌زودی کشور ما دچار آن خواهد شد. حدوداً از سال ۱۳۸۵ تعداد سالمندان در کشور ما رو به افزایش گذارد و تا قبل از آن تعداد سالمندان زیر شاخص جهانی بود. بر اساس شاخص جهانی زمانی که جمعیت سالمند یک کشور زیر ۷ درصد کل کشور باشد، آن جامعه جوان یا میان‌سال است؛ اما وقتی به بیش از ۷ درصد می‌رسد آن جامعه به سمت پیر شدن حرکت می‌کند؛ لذا کشور ما از سال ۸۵ وارد عدد ۷ درصد شد. سال ۹۰ به بیش از ۸ درصد و سال ۹۵ به بیش از ۹ درصد رسید. پیش‌بینی‌ها حاکی از این است که حرکت بر این سیاق موجب خواهد شد کشور تا سال ۱۴۱۰ یا ۱۴۱۵ کاملاً با یک جامعه سالخورده مواجه باشد.

به‌بیان‌دیگر از هر ۱۰ نفر در کشور ما تقریباً ۲ نفر سالمند هستند و این هشداری است که باید مسئولان را نسبت به بازماندگی در خصوص زیرساخت‌های اجتماعی در این قضیه هوشیار نماید.

نباید فراموش کرد که کشور ما تاکنون دارای جمعیت جوانی بوده و به‌طور عمومی فعالیت‌های انجام‌شده در حوزه جمعیت جوان کشور بوده است؛ لذا سالمندان در این سیاست‌ها دیده نشده‌اند؛ اما کشور به‌یک‌باره در بحث سالمندی واردشده است که شاید درزمانی در حدود ۲۰ تا ۳۰ سال آینده باشد. این مسئله در حالی است که در تمامی کشورها معمولاً بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال طول می‌کشد که وارد بحث سالمندی شوند؛ لذا حاکمیت برای ایجاد زیرساخت‌ها نیز فرصت کمی دارد؛ اما به هر ترتیب هر چه زودتر نسبت به این قضیه هوشیار شود از توانایی بیشتر و سریع‌تری برای ایجاد تمهیدات لازم برخوردار شده، درباره آن‌ها تدبیر اندیشیده و نتیجه مطلوب‌تری حاصل خواهد شد.

شایان‌ذکر است منظور از زیرساخت غالباً زیرساخت‌های موردنیاز در سازمان‌هایی چون بیمه، وزارت بهداشت و وزارت کار و رفاه است؛ زیرا در صورت عدم توجه به این مسائل، تمام این موارد درنهایت موجب روبه‌رو شدن ما با مسائل فرهنگی و اجتماعی زیادی خواهد شد.

بنابراین بر اساس آمار و ارقام موجود پیش‌بینی می‌شود از طرفی، کشور ما از زیرساخت‌های لازم برخوردار نبوده و از سوی دیگر سالمندان ما در حال افزایش هستند و این امر باعث می‌شود که کشور به مشکل برخورد کند. این مسئله در مؤسسات مرتبط با سالمندان ازجمله مؤسسات خیریه‌ای مانند کهریزک‌ها که نگهداری سالمندان را بر عهده‌دارند، بیشتر نمود پیداکرده است.

 

بحران سالمندی به معنای انباشت مجموعه‌ای از آسیب‌های اجتماعی، روانی و جمعیتی حول سالمندی است. با توجه به اینکه طبق نتایج تحقیق حاضر، بخش مهمی از ایجاد یا تشدید بحران سالمندی ناشی از دست رفتن حمایتگرهای عاطفی و اجتماعی سالمند از جانب خانواده (مسائلی همچون مسائل مربوط به مراقبین، محدود شدن شبکه ارتباطی سالمند، بی‌فرزندی و کم‌فرزندی، رواج سالمند آزاری، دلسردی از وضعیت آتی حمایت‌های خانوادگی، کاهش فرصت درگیری سالمند در روابط اجتماعی) است، به نظر شما چه اقدامات و راهکارهایی می‌توان در حوزه خانواده انجام داد تا بتوان اثر مثبتی در این خصوص ایجاد کرد؟

آنچه به‌طورکلی توصیه می‌شود، نگهداری از سالمندان در خانواده‌های خود تا حد امکان است. به‌عبارت‌دیگر هرچند نگهداری از سالمند در محیط خانواده هم برای خود سالمند و هم برای خانواده ایده‌آل است؛ اما باید دولت شرایط این موقعیت را برای خانواده ایجاد نماید تا خانواده بتوانند از سالمندشان نگهداری کنند.

به‌طور مثال در مؤسسه خیریه کهریزک مواردی وجود دارند که به دلیل تعارض بین سالمند و عروس خانواده، پسر آن خانواده، سالمند یا مادر خود را به خانه سالمندان سپرده بود. این مسئله نه‌تنها به‌هیچ‌عنوان ایده آل و مطلوب جامعه ما نیست؛ بلکه بافرهنگ و دین ما سازگاری ندارد.

این‌ها مواردی است که نیازمند فرهنگ‌سازی‌های لازم است؛ زیرا با افزایش تعداد سالمندان، مسائل و مشکلات حول مسائل سالمندی نیز بیشتر شده و این امر باعث افزایش فشارهای بر خانواده‌ها خواهد شد.

اولین مسئله موردنیاز، آموزش خانواده‌ها تا حد امکان نسبت به این قضیه است. به‌عبارت‌دیگر خانواده‌ها باید بدانند که با بحث سالمندی چطور برخورد کرده و یا به چه نحو از سالمند خود نگهداری کنند. درهرصورت سالمندان مشکلات زیادی دارند. برای مثال، سالمندی مشکل بی‌اختیاری ادرار داشت و خانواده با این قضیه به‌شدت مشکل داشت. این مسئله باعث شده بود که سالمند دچار مشکلات جسمی و قلبی شود؛ زیرا آن سالمند برای این‌که با مسئله بی‌اختیاری خود، مشکلی برای خانواده پیش نیاورد، قرص‌هایش را مصرف نمی‌کرد و مسائل و مشکلات بسیاری را برای خانواده و خود به بار آورده بود. درحالی‌که این مسئله به‌راحتی با آموزش مواردی به خود سالمند و یا خانواده وی، قابل‌حل است. به دیگر معنا مسئولان امر باید این حمایت‌ها را به نحوی به خانواده و سالمند آموزش دهند.

بنابراین نگه‌داشتن سالمند در خانه اولویت دارد؛ زیرا استقلال، حرمت و وضعیت شناختی و عملکردی سالمند در خانواده بهتر برآورده می‌شود؛ اما واقعیت قضیه این است که ممکن است تعارضاتی بین خانواده و سالمند پیش بیاید که یک دسته از علل و عوامل به خود سالمند مربوط و یک دسته نیز به خانواده برمی‌گردد.

نکته قابل‌تأمل این‌که در حال حاضر خانواده‌ها در شهرهای بزرگ ایران کوچک‌شده‌اند و گاهی قابلیت نگهداری از پدر و مادرها را ندارند. برای یک خانواده جوان که از سویی دارای فرزند بوده و از طرفی دارای وظایفی برای پدر و مادرشان هستند، امر نگهداری از پدر و مادر می‌تواند بسیار سخت باشد؛ لذا دولت باید تمهیداتی را برای این افراد در نظر بگیرد. دولت می‌تواند با ایجاد زیرساخت‌هایی در اجتماع، مکان‌هایی را تعبیه نماید تا بدون اختلال در عملکرد خانواده و ایجاد تعارضات، خانواده بتواند سالمند خود را برای چند ساعت از شبانه‌روز به آن مراکز یا مؤسسات بسپارند و سپس سالمند خود را تحویل گرفته و در خانه نگهداری لازم را داشته باشند. البته مشابه این مسئله در کشور ما بانام مراکز روزانه وجود دارد؛ ولی تعداد این مراکز کم است.

مبحث بعدی بحث حمایت اجتماعی است. حمایت اجتماعی مجموعه‌ای از حمایت‌های مختلف شامل حمایت عاطفی، ابزاری، مالی و حمایت‌های مختلفی است که خانواده می‌تواند به سالمند ارائه کند. باید بررسی نمود که خانواده دارای سالمند تا چه میزان توانایی ارائه این حمایت‌ها را دارد. خانواده باید حداقل حمایت‌هایی ازجمله حمایت‌های اطلاعاتی و عاطفی را برای فرد سالمند انجام دهد؛ اما متأسفانه گاهی اوقات این تعارضات به‌خصوص در مباحث فرهنگی در بین خانواده‌ها ممکن است موجب بحث‌های مختلف بین عروس و مادر شوهر و یا بین افراد مختلف شود که درنهایت باعث عدم ارائه آن حمایت‌ها می‌شود. در این شرایط باید تدابیری اندیشید که حرمت سالمند در خانواده‌ها افزایش یابد.

در اینجا نیاز به وجود سازمان‌های نظارتی است. هرچند در سازمان بهزیستی اورژانس‌های اجتماعی دارای که نظارت‌های خاص در زمینه سالمند آزاری و ورود به قضیه در صورت نیاز وجود دارد؛ اما این کمک‌ها به میزانی نیست که مشکل خانواده رفع شود و باید گسترش یابد.

البته این مسئله تا حدودی هم به جهت عقب‌ماندگی ساختاری ناشی از عدم تدوین برنامه دقیق در خصوص جمعیت سالمند و مواجهه یک‌باره با این موضوع است. برای مثال در کشور مراکز بهداشت جهت واکسیناسیون کودکان و نگهداری و مراقبت از مادران احداث شد؛ ولی برای سالمندان تاکنون تمهیداتی اندیشیده نشده است؛ لذا لازم و ضروری است که با توجه به حاد شدن این قضیه برای جامعه، چاره‌اندیشی شود.

مسئولان می‌توانند به‌واسطه بازرسی میدانی از خانه‌های سالمندان با مسائل و مشکلات موجود در خصوص سالمندان مختلف آشنا شده و از این طریق به یک جمع‌بندی کلی از شرایط سالمندان در جامعه و مشکلاتی که باعث سپردن سالمندان به خانه‌های سالمندان می‌شود، برسند. نکته حائز اهمیت دیگر این‌که باید بررسی نمود که علت سالمند آزاری در جامعه ما چیست. گرچه سالمند آزاری جزء مفاهیم دارای شاخه بندی است؛ ولی به‌طورکلی بر اساس مطالعات مختلف، در حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد سالمندان ما دچار یکی از دسته‌های سالمند آزاری عاطفی، روان‌شناختی، مالی و یا جسمی قرار می‌گیرند. تمام این‌ها نشان‌دهنده وجود مشکل و مسئله در خانواده‌ها به‌واسطه وجود تعارضات است؛ لذا باید منشأ این مشکلات را یافت و سپس به سمت حل آن‌ها پیش رفت.

 

یکی از آسیب‌های تشدید بحران سالمندی، کمبود مراقبین و پیدایی مسائل اجتماعی- روانی مراقبین است، چگونه می‌توان با این‌گونه از مسائل مواجهه مؤثرتری داشت؟

در خصوص بحران سالمندی باید دانست که خود سالخوردگی جمعیت بحران‌آفرین نیست و اتفاقاً خوب است؛ زیرا سالخوردگی نشان می‌دهد که کشور به میزانی در تکنولوژی و مسائل سلامت پیشرفت کرده که توانسته افراد خود را به سنین بالاتر برساند؛ لذا کشورهایی که عقب هستند و دچار مشکلات عدیده می‌باشند، از تعداد سالمندان کمتری برخوردار هستند؛ پس افزایش تعداد سالمندان به‌خودی‌خود، پیام‌آور موفقیت سیستم بهداشت و درمان است. مضاف بر آن بیانگر این مسئله است که کشور ما به‌طورکلی موفق بوده که توانسته امید به زندگی سالمندان را افزایش داده و میزان سلامت را در کشور بالا ببرد؛ اما مقصود از بحران سالمندی تبعات، مسائل و مشکلاتی است که ممکن است برای سالمندان به وجود بیاید که ازجمله مهم‌ترین این بحران‌ها در مقایسه با مباحث مربوط به مراقبت، بهره اقتصادی است.

درباره مراقب و مراقبت باید این نکته را در نظر گرفت که در حال حاضر دستمزد ماهیانه یک فرد غیر آموزش‌دیده جهت نگهداری از سالمند در ساعت‌هایی از شبانه‌روز که اعضای خانه در محل کار خود هستند، در حدود ۴ میلیون تومان است. از طرف دیگر اگر قرار باشد آن سالمند به خانه‌های سالمندان خصوصی سپرده شود، طبعاً هزینه بالاتری دارد و مراکز دولتی و خیریه‌ها نیز با توجه تعیین نوبت‌های طولانی برای بستری سالمند، خود زمینه‌ساز مشکلات خاصی هستند.

لذا در حال حاضر جامعه با مشکلات مراقب جدی مواجه است؛ زیرا رشته‌های دانشگاهی مرتبط با سلامت و مراقبت از سالمندان مسبوق به سابقه چندانی در کشور نیستند. به‌عبارت‌دیگر هنوز تعداد افرادی که در رشته سلامت سالمندان تحصیل‌کرده‌اند به میزان قابل‌قبول نرسیده است. از طرف دیگر در مراکز مراقبت و بیمارستان‌ها هنوز جایگاه خاصی برای این افراد تعریف‌نشده است. مهم‌ترین مسئله موجود، بحث تعریف جایگاه‌ها است. واقعیت این است که اگر مسئولان خواهان تضمین سلامت سالمند در جامعه هستند این امر مستلزم بازتعریف دقیق و مشخص از جایگاه محافظ و حراست کننده آن فرد در جامعه می‌باشد؛ اما در حال حاضر افراد تحصیل‌کرده در رشته‌های مختلف سالمندی ازجمله متخصصین طب سالمندی، سالمند شناسان، رشته‌های سلامت سالمندی و رشته‌های پرستاری سالمندی هنوز دارای جایگاه خاصی در بیمارستان‌ها، مراکز نگهداری، مراکز روزانه یا خانه سالمندان نیستند. تا زمانی که جایگاه این رشته‌ها در آنجاها تعریف نشوند، نمی‌توان این آموزش‌ها را منتقل نموده و این نگرش را در جامعه ایجاد کرد که باید حرمت و احترام سالمند در جامعه حفظ شود.

شایان‌ذکر است هرچند در دین و فرهنگ ما تأکیدات فراوانی نسبت به احترام به والدین و بزرگ‌ترها شده است؛ اما وجود مسائل و مشکلاتی باعث کاهش این توجه در خانواده شده است. لازمه آن ورود این افراد در آن خلأها و سعی در کوچک کردن آن‌ها تا حد امکان و کاهش کمبودهای مراقبتی و یا مشکلات احتمالی برای سالمند است تا از این طریق فشار از دوش مراقبین خانوادگی نیز کم شود. مخصوصاً اینکه در حال حاضر عمده سالمند آزاری‌های موجود در کشور از طرف مراقبین خانوادگی، یعنی نزدیکان خود سالمندان است؛ لذا نیاز است تا حد امکان آن بار از دوش خانواده‌ها برداشته شود.

 

فرصت تعامل و درگیری اجتماعی سالمند با اعضای خانواده و خویشان به‌مرورزمان محدودشده است که در پیدایی آسیب‌های روانی بحران سالمندی نقش مؤثری دارند. به نظر شما در این خصوص چه‌کاری می‌توان انجام داد؟

این مسئله تا حدودی به تغییرات در حال رخداد فرهنگ غالب جامعه برمی‌گردد. منظور ما از سالمندی یک گروهی از سالمندان است که متعلق به یک دوره هستند. سالمندان کنونی ما در جامعه، مربوط به ۵ تا ۱۰ سال اخیر هستند که عموماً مربوط به فرهنگی بودند که خانواده‌ها بیشتر به سمت پدرسالاری میل داشتند و طبعاً نوع مشکلات آن‌ها متفاوت است؛ اما آنچه مدنظر است به سالمندی‌های دوره بعدتر برمی‌گردد که آن پدرسالاری در آن‌ها کمتر شده و توازن ایجادشده است؛ اما از طرف دیگر مشکل ایجادشده به دلیل مشغله‌های خانواده‌ها و افت احساس و عاطفه در خانواده است؛ زیرابه جهت تقسیم وظایف صورت گرفته در جامعه، پدر و مادر فرزند خود را به مهدکودک‌ها و یا جاهای مختلف می‌سپارند. برخی مسائل از این امر، غیرقابل‌اجتناب است. واقعیت این است که هرچقدر میزان عاطفه و ارتباط میان والدین با فرزندان زیادتر باشد، بر اساس پژوهش‌های علمی اثبات‌شده، این اتفاق در سال‌های انتهایی عمر پدر و مادر به‌صورت عکس رخ خواهد داد و آن محبت از سمت فرزندان به سمت والدین جریان پیدا می‌کند.

این مسئله بسیار ایده آل بوده و نیاز است که در جامعه تا حد امکان محقق شود؛ البته مقداری از آن مربوط به مشکلات حاصل از شهرنشینی و بحث‌های صنعتی شدن جامعه است؛ یعنی مقیاس‌ها، مقیاس‌های کلان است و لذا باید در این زمینه گفتمان در سطوح کلان تحقق یابد؛ چراکه شهرنشینی و صنعتی شدن در جامعه طبعاً باعث کوچک شدن خانواده‌ها می‌شود. کوچک شدن خانواده‌ها و از طرفی تخصصی شدن وظایف مختلفی که در جامعه انجام می‌شود باعث می‌شود که خانواده نتواند از فرزند خود به نحو احسنت مراقبت کند و به مهدکودک و بعد به مدارس بسپارد. شاید این امور ارتباط خانواده با فرزند را کم کند و طبعاً بعد هم آن فرزندان احساس می‌کنند که نمی‌توانند این مراقبت از پدر و مادر را انجام دهند و پدر و مادر خود را به خانه‌های سالمندان بسپارند.

البته بخشی از این جریان، به دلیل تبعاتی است که در سطح کلان در حال رخداد است که آن‌هم ناشی از صنعتی شدن جامعه است. به‌بیان‌دیگر یک خانواده کارمند یا کارگر در سطح جامعه که با خانواده و خانه کوچک مواجه بوده و نگهداری از فرزندان برایشان سخت است، موجب افت احساسات در جامعه خواهد بود.

کشور در این مسئله به بحث فرهنگ‌سازی نیاز دارد. در این زمینه، صداوسیما و تلویزیون، می‌تواند با تولید فیلم‌ها یا سریال‌هایی از خانواده‌های موفق دارای ارتباط مؤثر که این جریان عاطفی در آن‌ها شکل‌گرفته است، به فرهنگ‌سازی در خانواده به میزان بالایی کمک کند؛ بنابراین مسئولان دولت باید از طریق این فرهنگ‌سازی از جریان صنعتی شدن کشور به ضرر سالمندان ممانعت نموده و به‌تبع آن از کاهش عواطف و احساسات در خانواده‌ها و بین نسل‌های مختلف جلوگیری کنند.

 

تجویزات و راهکارهای پیشنهادی در رابطه با بحران سالمندی بایستی متوجه چه نیروها و نهادهایی باشد؟

در امر سالمندی، در سطح کلان مملکتی هیچ وزارت خانه و نهادی از این قضیه مستثنا نیست. لازمه بحث سالمندی، طرح بحث شهر دوستدار سالمند و محیط دوستدار سالمند است. منظور محیطی است که برای سالمندان ایمن باشد و بتواند آن امنیت لازم را ازنظر شهری و از هر نظری برای سالمند تأمین کند. طبیعتاً این مسئله بر عهده شهرداری‌ها یا وزارت راه و شهرسازی است.

از طرف دیگر وجود فرد سالم در سنین بالا نیازمند سلامت فرد در سنین کودکی و جوانی است؛ بنابراین وزارت جوانان و وزارت آموزش‌وپرورش نیز در این امر دخیل است و شاید بتوان گفت تمام وزارت‌ها به‌نوعی در این قضیه دخیل هستند؛ چون بحث سلامت یک بحث وسیعی است که به نحوی در آن تمام وزارت‌ها درگیر می‌شوند.

سه وزارت اصلی هستند که این سه وزارت متولی امر سالمندی می‌باشند. اولین مورد وزارت بهداشت است. ازآنجایی‌که تمامی تمهیدات سلامت اعم از مراکز بهداشت، بیمارستان‌ها و کلینیک‌های توان‌بخشی در وزارت بهداشت ایجادشده است؛ انتظار آن می‌رود که وزارت بهداشت در قسمت‌های بالادستی تغییرات اساسی ایجاد نماید؛ البته این تغییرات در قسمت‌های سالمندی تا حدودی ایجادشده است؛ ولی درهرصورت تفکیک‌شده نیست. متأسفانه در وزارت بهداشت، اداره سالمندی زیرشاخه یک اداره دیگری است که باعث کمرنگ شدن این وظیفه شده است. درواقع یکی از زیرشاخه‌های اداره سلامت جمعیت، اداره سلامت سالمندان است که باعث می‌شود این قضیه کمی کمرنگ شود. اگر این اداره خود، به‌صورت یک اداره مستقل باشد ازلحاظ قدرتی نیز می‌تواند توجه بیشتری را داشته باشد. نکته بعدی بیمارستان‌ها و مراکز بهداشت است. وزارت بهداشت باید در تمام بیمارستان‌ها و مراکز بهداشت، دستورالعمل‌های مختلفی که سالمندان به آن‌ها نیاز دارند را تدوین نماید تا سلامت سالمندان از دو منظر اصلی جسمی و روانی حفظ شود.

وزارت بعدی که در این مسئله درگیر است وزارت کار و رفاه است. سازمان‌های بهزیستی و سازمان‌های بازنشستگی زیرشاخه‌های وزارت رفاه هستند. نزدیک به ۵۰ درصد سالمندان کشور دریکی از سازمان‌های بازنشستگی ما مستمری دریافت می‌کنند و همین امر نشان‌دهنده این است که سازمان‌های بازنشستگی چقدر می‌توانند درباره سلامت سالمندان و امور مربوط به ایشان مفید فایده باشند. از طرف دیگر سازمان بهزیستی متولی امر خود سالمندان بوده و مسائل روانی و مراکز نگهداری سالمندان نظارت دارد. همچنین نهادها و مراکز خیریه نگهداری از سالمندان به‌صورت غیرمستقیم تحت نظارت سازمان بهزیستی هستند؛ لذا وزارت کار و رفاه در سطح گسترده می‌تواند جنبه سلامت اجتماعی سالمندان را تحت پوشش خود قرار دهد. به‌عبارت‌دیگر مسئله سلامت جسمی و روانی سالمندان مربوط به وزارت بهداشت و سلامت روانی اجتماعی ایشان به وزارت کار و رفاه مربوط می‌شود.

درنهایت وزارت کشور با توجه به اینکه شهرداری‌ها را به‌صورت غیرمستقیم در زیرشاخه خود دارد، می‌تواند بسیار تأثیرگذار باشد. شوراهای محله، سراهای محله و بسیاری از خدمات شهرها توسط شهرداری‌ها اداره می‌شود؛ لذا در این مسئله باید شهرداری‌ها وارد قضیه شوند. این در حالی است که متأسفانه بسیاری از فعالیت‌های انجام‌شده در جامعه ما به‌صورت موازی کاری و ازهم‌گسسته است و این گسستگی باعث کاهش اثر هم‌افزایی و تقویت نموده آن مداخله می‌شود.

به‌عبارت‌دیگر در زمینه سالمندی نهادهای مختلفی ایجادشده‌اند؛ اما بحث بر سر این موضوع است که این نهادها در سازمان بهزیستی و وزارت بهداشت همکاری بسیار ضعیفی باهم دارند؛ لذا آن اثر هم‌افزایی مورد انتظار مداخلات مختلف ایجاد نمی‌شود و به همین جهت مشکلات روزبه‌روز افزایش می‌یابد. رفع مشکلات نیازمند این امر است که این نهادها باهم همکاری بیشتری داشته باشند. برای مثال، شهرداری در سرای محله کاری را انجام می‌دهد که باید در مراکز بهداشت انجام شود. خدمات سالمندی طبقه‌بندی‌شده است. وقتی وظایف تعریف شود و از طرفی یک نهادی یا شورایی برای هماهنگ کردن فعالیت‌ها ایجاد شود و این فعالیت‌ها یک‌شکل منسجم به خود بگیرد، در این صورت به‌طورقطع سالمندان از این قضیه منتفع خواهند شد.

 

با توجه به اینکه برخی از تجویزات، ماهیتی بنیادی و مقدم در زنجیره تجویزات محسوب می‌شوند و با تغییر آن مجموعه از تغییرات مثبت به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم ایجاد می‌شوند، به نظر شما بنیادی‌ترین تجویز در این رابطه چه می‌تواند باشد؟

تمام نهادها و سازمان‌های مختلف و تمامی وزارت خانه‌ها در این قضیه درگیر هستند. نهادهای مستقیم شامل وزارت بهداشت، وزارت رفاه و کار و وزارت کشور بوده و ازجمله نهادهای غیرمستقیم، وزارت آموزش‌وپرورش است که در آموزش‌هایی که به نسل‌های مختلف می‌دهد، به نحوی باید این پرورش پررنگ‌تر باشد.

بسیاری از انگاره‌های منفی موجود درباره سالمندان، نتیجه اتفاقات نامناسبی است که در خانواده‌ها شکل می‌گیرد. اتفاقاتی که طی آن سالمند را به‌عنوان یک فرد عصابه‌دست، معلول، کر، کور و ناتوان تعریف می‌کنند. این‌ها باورهایی است که باید تغییر کند و این تغییرات باید توسط خانواده‌ها و سیستم آموزشی صورت بگیرد. به‌عبارت‌دیگر وزارت آموزش‌وپرورش باید با ورود در این امر، انگاره‌های موجود درباره پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها و یا والدین را تغییر داده و در این قضیه ایجاد ماهیت مثبت کند. از این طریق لاجرم ارتباطات و عواطف خانواده‌ها به سمت مثبت حرکت خواهد نمود.

از طرف دیگر صداوسیما نقش بسیار بسزایی دارد؛ زیرا عمق نفوذی که رسانه در جامعه دارد نسبت به بسیاری از مکان‌های مختلف بیشتر است؛ لذا باید در خود صداوسیما با ایجاد الگوهای ارتباط مؤثر در قالب برنامه‌های مختلف در خانواده‌ها این فرهنگ را شکل دهد. به این صورت که صداوسیما در شکل‌گیری آن حرمت و احترامی که باید پدر و مادر در خانواده داشته باشند، نقش مؤثرش را ایفا کند؛ البته ممکن است که اثر آن در کوتاه‌مدت دیده نشود لیکن در بلندمدت درنهایت باعث کاهش آن تعارضات تا حد زیادی خواهد شد.

به‌عبارت‌دیگر باید عواطف و به‌خصوص مسائل دینی در کشورمان تا حد امکان نقش و رنگ خود را پررنگ کند و در این زمینه صداوسیما می‌تواند با معرفی الگوهایی ازجمله سالمند موفق، یاری‌رسان باشد. سالمند موفق اصطلاحی بسیار تأثیرگذار در سالمندی است. کشور ما افراد مسن زیادی دارد که درجاهای مختلف نقش‌های بسیار خاص و ویژه‌ای دارند. با معرفی این افراد می‌توان آن انگاره منفی موجود در جامعه نسبت به سالمندان را تغییر داد؛ لذا، تمام ارگان‌های مختلف به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم باید این تأثیر را بر سالمندی بگذارند.

نباید از این نکته غفلت نمود که بحث سالمندی فقط بحث سالمندی نیست؛ بلکه بحث یک جامعه است. اگر کشور ما محیط دوستدار سالمند داشته باشد، آن محیط ازنظر امنیت نه‌تنها برای فرد معلول مناسب است؛ بلکه برای کودک و بزرگ‌سال نیز مناسب است.

اگر در کشور ما بحث سلامت مطرح است، آن سلامت هم بر خانواده‌ها و هم فرزندان تأثیر می‌گذارد. اگر بر بحث مراقبت سالمندی دقت شود، ازنظر کار و ایجاد اشتغال برای بسیاری از افراد جامعه می‌تواند مثبت باشد. به‌عبارت‌دیگر سالمندی امری است که نه‌تنها در خودش درگیر می‌شود که می‌تواند سایر گروه‌های سنی و یا سایر سازمان‌ها را نیز به‌نوعی به تکاپو انداخته و مؤثر واقع شود.

 

چه راهکارهای کوتاه‌مدتی برای کنترل بحران سالمندی یا تقلیل پیامدهای مرتبط با آن را می‌توان پیشنهاد داد؟ لطفاً پیشنهادات خویش را در قلمروهای سه‌گانه ۱- نهادسازی (ساختار سازی)، ۲-سیاست‌گذاری و ۳-تغییرات رویکردی و روشی بیان فرمایید.

در خصوص سالخوردگی جمعیت، عوامل سالخوردگی جمعیت مطرح است. یکی از این عوامل، کاهش موالیدی است که در جامعه اتفاق می‌افتد. به‌عبارت‌دیگر باید کاهش جمعیت جوان بارز شود تا تعداد جمعیت سالمند افزایش پیدا کند.

مسئولان باید به میزانی میدان و اختیار عمل را برای جمعیت شناسان باز کنند که ایشان وارد قضیه شوند. درهرصورت جامعه نیاز به توازنی دارد که ازلحاظ جمعیتی در آن برقرار باشد تا از ایجاد نوسان‌های شدید جمعیتی جلوگیری شود. در این صورت، یک‌زمان موج جمعیت جوان خیلی زیاد و بعد به‌یک‌باره موج جمعیت سالمند زیاد نخواهد شد. اگر بتوان افراد جامعه را با استعانت از روش‌های مختلف موجود، تشویق به فرزند آوری نمود و از این طریق تا حد امکان این موج‌ها را کاهش داد، به‌طورقطع تبعات اقتصادی و اجتماعی آن نیز به‌مراتب کمتر خواهد شد. شاید سایر کشورها به این شدت و حدت نبودند که بتوان ادعا کرد که تجارب آن‌ها این‌چنینی بوده است. به‌طور مثال در دوره‌ای که کشور ما افزایش جمعیت جوان داشت، جمعیت جوان کشورهایی مانند ترکیه و برزیل نیز افزایش پیدا کرد؛ اما آن‌ها به این شکل با کاهش رشد جمعیت مواجه نشدند که به‌یک‌باره به سنین سالمندی رسیده و دچار افزایش جمعیت سالمند شوند.

در حال حاضر در کشور ما رشد جمعیت سالمندی نسبت به رشد جمعیت جوان تقریباً ۳ به ۱ است؛ یعنی رشد جمعیت سالمندی ۳ درصد و رشد جمعیت جوان ما در حدود کمی بیش از ۱ درصد است. این امر نشان‌دهنده وخامت اوضاع است.

بنابراین بحران‌های سالمندی شامل بحران اقتصادی، بحران کار و بحران مسائل جمعیتی است که آن‌هم ناشی از کاهش نیروی کار مرتبط با سالمندانی است که به زمان بازنشستگی رسیده و نیاز به مستمری دارند.

از سوی دیگر سازمان‌های بیمه با توجه به افزایش تعداد سالمندان، توانایی پرداخت مستمری‌های لازم به این افراد را ندارند. مضاف بر آن کاهش شدید نیروی کار باعث شده که در سرتاسر سازمان‌های بازنشستگی، نسبت نیروی فعال به بازنشستگان دریافت‌کننده مستمری تنزل بسیار داشته باشد؛ لذا این امور می‌تواند باعث مشکلات زیادی برای سازمان‌های بیمه شود. این به معنای نیاز به ایجاد تعادل جمعیتی در جامعه است. در حال حاضر تنها راه ایجاد این تعادل، افزایش موالید است و جمعیت شناسان در این افزایش موالید باید بگویند که از طریق چه راهکارهایی می‌توان به افزایش فرزند آوری و یا ایجاد انگیزه در خانواده‌ها کمک کرد تا نسبت تعداد فرزندان متولدشده به یک نسبت ثابت برسد.

لذا بحث سالمندی فقط مربوط به خود سالمندی نیست و به مسائل دیگر هم مربوط می‌شود؛ یعنی بحث سالمندی مربوط به جمعیت جوان هم می‌شود. جمعیت جوان باید به تعدادی باشند که جوابگوی سازمان‌های بیمه و نیروی کار کارخانه‌ها و صنعت ما باشند تا درواقع سالمند ما بتواند از آن رفاه لازم برخوردار باشند. در غیر این صورت با کاهش جمعیت جوان به هر علتی، اثرات آن بر روی سالمندی منفی و به طبع آن روی کشور منفی خواهد بود و این مسئله بسیار مهم است.

یکی از دغدغه‌های سازمان‌های بیمه‌ای این است که دوره سالمندی دهه شصتی‌ها، دوره‌ای است که سازمان‌های بازنشستگی حق بیمه دریافت کرده‌اند؛ اما عملاً قادر به پرداخت مستمری به این افراد نخواهند بود.

بنابراین برای امر سالمندی باید تمام ارگان‌ها درگیر شوند و در غیر این صورت در آینده نزدیک تبعات خوبی از این مسئله دریافت نخواهد شد. به‌بیان‌دیگر ممکن است بحران اتفاقات منفی سالمندی، آن‌چنان مشکلاتی را ایجاد کند که نتوان از پس حل آن برآمد؛ لذا باید همه مسئولان و نهادها با یکدیگر متحد شده و همان‌گونه که در دوره‌ای که کودکان نیاز به خدمات سلامتی و اجتماعی داشتند، سازمان‌های مختلفی چون سازمان حمایت از کودکان ایجاد شد و وزارت بهداشت و سازمان بهزیستی ورود کرده و مشکلات کودکان را حل کردند تا این‌که امروز شاخصه‌های مرگ‌ومیر مادران، کودکان و نوزادان کاهش پیداکرده است، روزی نیز مشکلات و بحران‌های سالمندی نیز برای کشور ما کاهش پیدا کند.

 

خلاصه راهکارها:

  1. نهادهای فرهنگی و دینی نسبت به فرهنگ‌سازی در خصوص نگهداری از سالمندان در محیط خانواده تلاش کنند.
  2. نهادهای آموزشی نسبت به آموزش خانواده در خصوص چگونگی نگهداری از سالمندان اقدام نمایند.
  3. دولت مراکز روزانه نگهداری از سالمندان در کشور را افزایش بدهد.
  4. سازمان بهزیستی، فعالیت اورژانس‌های اجتماعی در کشور را در راستای نظارت بر عدم سالمند آزاری در خانواده‌ها گسترش دهد.
  5. مسئولان آموزش عالی کشور نسبت به افزایش ظرفیت رشته‌های مرتبط با سلامت سالمندان در دانشگاه‌ها تدبیر بیندیشند.
  6. وزارت بهداشت، جایگاه متخصصین طب سالمندی، سالمند شناسان، رشته‌های سلامت سالمندی و رشته‌های پرستاری سالمندی در بیمارستان‌ها، مراکز نگهداری، مراکز روزانه یا خانه سالمندان را تثبیت کرده و ارتقا بدهد.
  7. صداوسیما با ایجاد الگوهای ارتباط مؤثر در قالب برنامه‌های مختلف در خانواده‌ها زمینه‌ساز فرهنگ‌سازی و حرمت به والدین در خانواده شود.
  8. شهرداری و وزارت راه و شهرسازی نسبت به طرح شهر دوستدار سالمند و محیط دوستدار سالمند اقدام کند.
  9. وزارت ورزش و جوانان و وزارت آموزش‌وپرورش باتدبیر در خصوص سلامت جسمی و روانی افراد در سنین کودکی و جوانی، آن‌ها را در جهت سپری نمودن دوران سالمندی با سلامت بیشتر حمایت کند.
  10. وزارت بهداشت نسبت به تمهیدات سلامت اعم از مراکز بهداشت، بیمارستان‌ها و کلینیک‌های توان‌بخشی اقدام نماید.
  11. وزارت بهداشت با تفکیک اداره سالمندی از زیرمجموعه اداره سلامت جمعیت و استقلال آن، به این اداره قدرت عمل بالاتری بدهد.
  12. با توجه به این‌که سازمان‌های بهزیستی و بازنشستگی زیرمجموعه وزارت کار و رفاه هستند، وزارت کار و رفاه نسبت به افزایش پوشش سلامت اجتماعی سالمندان تدابیر عملیاتی بیندیشد.
  13. صداوسیما الگوهای سالمند موفق در جامعه را معرفی نماید.
  14. دولت در خصوص کسر بودجه سازمان‌های بیمه‌ای که حق بیمه را دریافت کرده‌اند اما عملاً در آینده قادر به پرداخت مستمری به سالمندان نخواهند بود، تدبیر بیندیشد.
  15. نهادهای مختلف در خصوص مسائل مربوط به سالمندان، از موازی کاری پرهیز کنند.
  16. وزارت آموزش‌وپرورش در آموزش‌های خود به نسل‌های مختلف، سعی در تغییر انگاره‌های منفی در خصوص سالمندان در اذهان کودکان داشته باشد.
بازدید 382 آخرین ویرایش در چهارشنبه, 24 اسفند 1401 09:53