جای دوری نرويم، در همين ايران دراويش «قادريه» در جلسات وجد و سماع در برابر صدها تماشاگر، سيخ نوكتيزی در چشم خود فرو میكنند با خنجر، بينی خود را میبرند، با سوزن بزرگی لبهايشان را میدوزند و با شمشير پهلوی خود را میشكافند، يك مشت سنگ و كلوخ میخورند، بطری را میشكنند و شيشهاش را
میبلعند و سيم مثبت و منفی برق را در دست میگيرند.
گروهی كه با حقيقت عمل آنان آگاهی ندارند، آنان را ساحر، جادوگر شعبدهباز تردست، حقّهباز ماجراجو، اعجوبه، ديوانه و يا مؤمن و بنده خاص مینامند. درحالیكه آنان از هيچيك از اين تيرهها نيستند. گواه بر اين مطلب اين است كه آنان درهرحال و شرايطی به انجام چنين كارهايی قادر نيستند، بلكه پس از يك رشته عمليات كه مايه انقطاع و يا بیتوجهی روح به جهان طبيعت است، میتوانند چنين كارهايی را انجام دهند.
آنان انسانهايی هستند كه تحت شرايطی بر اين نيروی مرموز روح دست يافته، و از آن نيرو بر انجام اين كارها كمك میگيرند، وقتی شرايط دگرگون گرديد، پيوند آنان با اين نيرو قطع گرديده، ديگر به انجام نمونه كوچكی از اين كارها قادر نيستند.
حالا اين شرايط و اوضاع چيست كه به آنان اين قدرت و توانايی را میبخشد و آنان را با مركز اين قدرت مرتبط میسازد؟ فعلا وارد آن نمیشويم. ولی اگر آنان را از نزديك ببينيد و ارتباطی با آنها داشته باشيد، میتوانيد از عواملی كه استفاده از اين نيرو را ممكن میسازد، آگاهی به دست آوريد. امّا هرچه هست، هردو گروه (مرتاضان و دراويش) با يك سری رياضات و يا عملياتی از قبيل فرورفتگی در خويش، و انديشه ارتباط با ماورای ماده، و قطع ارتباط با جهان طبيعت، و تحريك انديشه انقطاع از بدن، از طريق آهنگهای تند و ديگر نواهای رقصآور، به اوج شور میرسند و به گونهای پيوند خود را با جهان ماده قطع میكنند. در اين موقع است كه نيروی مرموز روانی، ميدانی برای عمليات خارقالعاده خود پيدا میكند و كارهايی انجام میدهد كه در موارد ديگر قادر به انجام آنهانيست.
در آيين مقدس اسلام، آشنايی با اين نيروی مرموز و ايجاد ارتباط با آن از طريق رياضتهای حرام و ضد فطرت و تشكيل جلسات وجد و سماع و شور و خلسه، كاملا ممنوع بوده و اكيدا تحريم شده است. هرچند بسياری از دراويش، روی كارهای خود، نامهای مقدس نهاده و از نخستين مرحله شور، تا پايان آن از الفاظی مانند: «مراقبه»، «كمال عبوديت»، «ذكر آزاد»، و ... استفاده میكنند، درحالیكه هيچ كدام از آنها، جذبه الهی و شعله معنوی نيست كه در دل آنان پديد آمده است، بلكه با عوامل صناعی، توجه خويش را به بدن كم كرده و سرانجام ميدان عمليات روح وسيعتر گرديده است.
راه سالم برای تحصيل تسلط بر اين نيرو و قدرت، همان عبوديت و بندگی خداست. بندگی حق، به نفس انسانی قدرت و توانايی عجيبی بخشيده و او را يك رشته كارهای خارقالعاده مسلط می سازد و اين همان مطلبی است كه در اين بخش مورد تحقيق و بررسی قرار گرفته و تفاوتهای اين دو نوع تسلط در بخش ديگر بيان گرديده است و حاشا كه يك فرد، اين دو نوع تسلط را، از يك باب بينديشد و امّا هدف ما از نقل عمليات مرتاضان، تنها برای تقريب ذهن است. «1»
تصرف در طبيعت
فلاسفه اسلامی در بخش قوای روحی و نفسانی، پيرامون امكان تصرف در طبيعت بحثهای جالبی دارند كه گوشهای از آن را يادآور میگرديم:
1. «شيخ الرئيس»، فيلسوف بزرگ اسلام میفرمايد:
اگر از عارفی به تو خبری رسيد كه به نيروی خود میتواند كار كند، يا چيزی را حركت دهد يا خود حركتی كند كه از توانايی ديگران بيرون است، آن را انكار مكن زيرا اگر از طرق طبيعی وارد شوی به اين مقصد میرسی. «2»
2. «شيخ اشراق» میگويد:
هرگاه از جهان بالا بر نفس انسانی، بهطور متوالی مدد رسيد، جهان مطيع او میگردد و دعای او مستجاب میشود. چنين نوری كه از جهان بالا بر نفوس انسانی میرسد، اكسير علم و قدرت است.
جهان به وسيلهای مطيع انسان میگردد و نفوس قدرت خلاقيت پيدا میكنند. «3»
3. مرحوم «صدر المتألهين» میگويد:
معجزات و كرامات پيامبران روی سه اصل استوار است كه نخستين آنها، «قدرت روحی» است كه جهان ماده را تحت تسخير خود در میآورد.
هدف از نقل اين كلمات اين است كه، روشن گردد مسأله تصرف در تكوين كه در اصطلاح امروز به آن «ولايت تكوينی» میگويند، ريشه ديرينه داشته و پيوسته مورد توجه دانشمندان بوده است و بر اساس اصول علمی استوار میباشد؛ هرچند منكران امكان تصرف در طبيعت، به نظرات اين دانشمندان اعتنا نكرده و برای فريفتن عوام، آنان را به «صوفيگری» متهم میكنند؛ اينها نمیدانند كه اگر در شرق، به راستی فردی و يا افرادی شايسته نام دانشمند باشند، همين پيشوايان و نظاير آنان هستند كه جهان بشريت به افكار بزرگ وعلمی آنها میبالد.
از آنجا كه اساس بحث ما را در اين مسائل آيات قرآنی تشكيل میدهد، از اين جهت، بحث را از همين راه تعقيب میكنيم و بحثهای فلسفی و تجارب و مشاهدات صدها نفر را به وقت ديگر موكول میكنيم.
_________________________________________________
(1). روزنامه كيهان در يكی از شمارههای خود مقاله مبسوطی با عكس و تفصيل پيرامون كارهای خارقالعاده گروهی از دروايش چاپ كرده است. كيهان مورخ 16 بهمن 1354 شماره مسلسل 9781.
(2). اشارات، ج سوم، نمط دهم، ص 397: «اذا بلغك ان عارفا اطاق بقوته فعلا او تحريكا او حركة يخرج عن وسع مثله فلا تتلقّه بكل ذلك الاستنكار، فلقد تجد الی سببه سبيلا فی اعتبارك مذهب الطبيعة».
(3). حكمت اشراق، مقاله 5.