پنج شنبه, 18 خرداد 1402 08:19

مشاوره، یک علم فرهنگی و روانشناسی، یک علم بین فرهنگی است

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

گفتگوی مبنا با حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر سید حسین حیدری، مدیر اجرایی مرکز مشاوره نور، عضو اصلی کارگروه خانواده مرکز مشاوره حوزه‌های علمیه با موضوع «تأثیر مراکز مشاوره برافزایش آمار طلاق»

روانشناسی بین فرهنگی یکی از شاخه های علم روانشناسی است که در آن به تاثیر عوامل فرهنگی و چگونگی آن بر رفتار انسانی پرداخته می شود. هدف روانشناسان بین فرهنگی، بررسی رفتارهای جهانی و هم رفتارهای منحصر به فرد در فرهنگ افراد است تا نحوه تاثیر گذاری فرهنگ بر رفتار، زندگی خانوادگی، تحصیلات، تجارب اجتماعی و سایر زمینه ها را شناسایی نمایند.

باتوجه به اینکه عوامل متعددی وجود دارد تا انسانها در ابعاد شخصی،خانوادگی، تحصیلی، شغلی و ارتباطات بین فردی به سوی مسائل و مشکلات عدیده ای سوق یابند، اما مهم‌ترین مشکل موجود در بحث خانواده در کشور ما، عدم تخصص افراد تصمیم گیر در این حوزه است، بنابراین در راستای کاهش آمار طلاق و همچنین ممانعت از موازی کاری‌ها در حوزه خانواده، تشکیل یک‌نهاد متولی در امر خانواده در اولویت امور قرار دارد.

به نظر شما شاخص‌های مرکز مشاوره و مشاوران مطلوب چیست؟ و اینکه چه میزان وضعیت فعلی جامعه ما با شاخص‌های مطلوب فاصله‌داریم؟

فرآیند مداخله در طلاق یک فرآیند بسیار حساس است که نیاز به مشاورین آموزش‌دیده و خبره دارد؛ زیرا در مشاوره طلاق هیجان و بحران به‌شدت بالا است و درصورتی‌که مشاور متخصص نباشد، این هیجان بالا باعث سردرگمی وی خواهد شد.

مشاور مداخل در طلاق حتماً باید در ابتدا مشاوره فردی داده باشد و سپس وارد مشاوره خانواده در تنش کم شده باشد؛ یعنی زوج را بدون تنش طلاق دیده باشد. به‌بیان‌دیگر مشاور باید مصادیق غیربحرانی را دیده و از تجربه، تبحر، مهارت، تخصص و علم کافی برخوردار باشد و سپس وارد مداخله در بحران طلاق شود؛ اما متأسفانه اغلب مشاورینی که در بحث طلاق کار می‌کنند، مشاورین باتجربه‌ای نیستند و لذا فرآیند مطلوبی حاصل نمی‌شود.

نکته قابل‌تأمل این‌که یکی از جدی‌ترین موضوعات در مراجعین طلاق، ادعای اختلال روانی داشتن توسط زوجین به یکدیگر است؛ لذا مشاوری که در بحث‌های فردی و زوجی کارنکرده باشد، در بازی ایشان قرارگرفته و سریع حکم می‌کند و گاهی این حکم را به یکی از دو طرف نیز می‌گوید. این برچسب اختلال زدن و بدتر از آن، اقرار به مراجع، یکی از آسیب‌هایی است که بسیار مشاهده می‌شود.

مسئله بعدی بحث عدم ارزیابی دقیق و قوی است. باید توجه داشت که در مشاوره ارتباط از جایگاه مهمی برخوردار است و اولین قدم بحث ارتباط با مراجع است. در بسیاری از موارد در جلسات مشاوره ۷۰ درصد مشکلات افراد با برقراری ارتباط و ۳۰ درصد آن با تکنیک‌ها حل می‌شود؛ لذا وقتی ارتباط برقرار شد، مراجع به مشاور اعتماد کرده و اطلاعات می‌دهد. در این زمان مشاور می‌تواند ارزیابی دقیقی را انجام دهد و ارزیابی دقیق منجر به تشخیص دقیق خواهد شد؛ بنابراین مشاوره علمی است که باید دارای این فرآیند باشد.

اما متأسفانه امروزه در جامعه برخی از مشاوران عجول بوده و ارزیابی دقیق انجام نمی‌دهند؛ لذا به‌سرعت در فکر درمان و راهکار بوده و با شنیدن چند جمله برچسب زده و قضاوت می‌کنند. همه این موارد ناشی از عدم تجربه است. به‌طورقطع اگر مشاور در طی فرآیند زمان ابتدا مشاوره فردی، سپس مشاوره زوجی و سپس مشاوره خانواده را انجام دهد و در مرحله بعد به مشاوره مداخله در طلاق ورود کند، به نتایج بهتری خواهد رسید؛ البته ملاک کمیت نیست و کیفیت مهم است. باید مشاور ازلحاظ کیفی به درجه‌ای رسیده باشد که توانایی مشاوره به مراجع طلاق را داشته باشد. برای این مسئله تست خاصی وجود ندارد؛ بلکه این خود فرد است که باید خود را ارزیابی کند.

یکی از تفاوت‌های مشاوره خانواده، مشاوره طلاق و مشاوره زوجی که هر دو پیش مشاور می‌آیند، با مشاوره فردی، در ارتباط و اقتدار مشاور است. به‌عبارت‌دیگر مشاوری که هنوز نتوانسته با یک فرد ارتباط بگیرد، به‌طورقطع نخواهد توانست در جلسه‌ای با حضور دو یا سه نفر، ارتباطی برقرار کند که همه افراد حاضر در جلسه از او ارتباط یکسان بدون طرفداری از یک نفر را برداشت کنند.

مبحث دوم، بحث اقتدار مشاور است. مشاوری که نتوانسته ازلحاظ اقتدار درمانگری، جلسه مشاوره فردی را اداره کند، نمی‌تواند جلسه زوجی و بحران را اداره کند. در این خصوص علاوه بر این‌که مشاور باید به این تشخیص برسد، باید حداقل یک سال در این زمینه کارکرده و از تجربه کافی نیز برخوردار باشد. نباید فراموش کرد که مراجعین طلاق، عجله دارند و خواستار صدور سریع حکم طلاق هستند؛ اما این مشاور است که با تکیه‌بر تخصص و تجربه خود نباید وارد بازی ایشان شود. مشاور باید بتواند ارزیابی دقیقی انجام دهد و سپس نظر کارشناسی خود را اعلام نماید.

یکی دیگر از موضوعات مهم موجود در کشور ما، مداخلات خانواده‌ها است. دخالت‌های خانواده درجه‌یک در طلاق‌ها بسیار زیاد است. آن‌ها دلسوز هستند؛ اما علم صحیح برخورد با مسائل این‌چنینی را ندارند.

آیا شما با اصل قضیه مشاوره پیش از طلاق موافق هستید؟

هرچند در راستای پیشگیری از طلاق، وجود مشاوره‌های پیش از ازدواج و آموزش مهارت مواجهه با مسائل زندگی زناشویی ضروری است؛ اما مشاوره‌های پیش از طلاق نیز، ولو محتمل ضعیف باشد، لازم و حیاتی هستند؛ چراکه ازآنجایی‌که بحث انسانی و کیفی است نه کمی، حتی اگر این اثرگذاری ۵ درصد هم باشد، خیلی مهم نیست. به‌بیان‌دیگر ازآنجایی‌که موضوع، موضوع انسانی است، ارزش هزینه را دارد، ولو محتمل ضعیف باشد.

از طرف دیگر باید به هزینه‌های حاصل از طلاق توجه خاص داشت. طلاق به‌عنوان دومین عامل استرس‌زا در جهان شناسایی‌شده است. این ازلحاظ خانوادگی است و اولین مورد از دست دادن عزیزان به‌واسطه مرگ است. به همین جهت فضای مشاوره طلاق، فضای بحرانی است؛ لذا بهترین تکنیک همان ارزیابی دقیق مشاور است. طلاق به‌اصطلاح علمی مولتی فاکتوریل است؛ یعنی عوامل متعددی موجب طلاق می‌شود؛ لذا علاوه بر این‌که باید عوامل متعددی را در طلاق دخیل دانست، می‌باید هم مشاور و هم زوج مراجع برای پیشگیری از آن تلاش نمایند. طلاق، استرس شدید و تأثیرات و تبعات منفی بر زوجین، فرزندان ایشان و جامعه وارد می‌کند. بر اساس برخی از آمار ۷۰ درصد بزهکاران فرزندان طلاق هستند. این آمارها بسیار تکان‌دهنده‌ای است و ارزش تلاش برای حفظ خانواده را دوچندان می‌کند؛ لذا ولو محتمل ضعیف باشد، ارزش دارد که پیش از طلاق، مداخلات جدی صورت پذیرد.

مهم‌ترین شاخصه فضای مشاوره طلاق نسبت به سایر مشاوره‌ها چیست؟

طلاق یک بحران است و اولین قدم مدیریت بحران است. برای مدیریت بحران، مدیریت هیجان نیاز است. به دیگر معنا اولین فضای موردنیاز بعد از ارتباط و اعتمادسازی، مدیریت هیجانات زوجی است که برای طلاق مراجعه کرده‌اند. ابتدا باید آموزش داد و در این آموزش، مدیریت هیجان گروهی انجام می‌شود. ایشان با یکدیگر صحبت می‌کنند، دلایل طلاق خود را می‌گویند و نکات مثبت و منفی زندگی‌شان و خود را می‌گویند. سپس سهم خود در طلاق را متوجه می‌شوند و این، خود ترمزی است که کمی هیجان آن‌ها را می‌کاهد و سپس با هیجان کمتری به جلسه مشاوره می‌آیند.

نکته حائز اهمیت این‌که در اکثریت موارد، به این مراجعین آموزشی داده‌شده و سپس آن‌ها را رها می‌کنند. درحالی‌که بعد از آموزش‌های مدیریت هیجانی ایشان باید وارد مشاوره طلاق شوند. مشاوره طلاق چند بعد دارد؛ بعد اول مدیریت هیجان است و بعد دوم مداخله در تصمیم‌گیری است. بعد از مداخله در تصمیم‌گیری، فرد می‌تواند دو تصمیم بگیرد؛ یا طلاق می‌گیرد و یا می‌خواهد زندگی کند. اگر تصمیم به ادامه زندگی داشت، وارد فرآیند زوج‌درمانی می‌شود. فرآیند مشاوره زوج‌درمانی ۶ ماه تا ۱ سال ادامه پیدا می‌کند؛ اما درصورتی‌که تصمیم قطعی بر جدایی داشتند، مشاور باید فرآیند مشاوره طلاق به احسان را در پیش بگیرد تا زوجین کمترین آسیب را در جریان طلاق به یکدیگر وارد نمایند.

نکته بعدی نقش وکلا در جریان طلاق‌هاست. برخی از وکلا در قبال دریافت حق‌الوکاله‌های سنگین، راهکارهایی را به خانم آموزش می‌دهند تا بتواند تمامی اموال مرد را مصادره کند که این مسئله باعث حادتر شدن شرایط خواهد شد. طلاق احسان یعنی طلاقی که دو نفر به یکدیگر آسیب نزنند و برای بعد از طلاق خود و فرزندان برنامه‌ریزی وجود داشته باشد.

برای برگزاری دوره‌های آموزشی نیاز به همکاری سازمان‌های مختلف و در اختیار قرار دادن مکان‌های مختلف جهت برگزاری دوره‌ها است. دولت باید از هزینه‌های مشاوره حمایت کند. کمیته امداد باید شرایط و تسهیلات اعطای وام به افراد دارای مشکل اقتصادی را بر عهده بگیرد؛ زیرا برخی نیاز به ترک اعتیاد داشته و بعضی دارای اختلال هستند و باید درمان شوند؛ اما از تمکن مالی ضعیفی برخوردارند، موارد متعددی در این زمینه وجود دارد.

مسئله دیگر در خصوص مشاورین طلاق این است که؛ هیچ مشاور متخصصی حتی در موارد خطرساز، توصیه به طلاق نمی‌کند؛ بلکه تصمیم‌گیری در این زمینه را به‌طورکلی، به مراجع می‌سپارند. در موارد بسیار خطرساز به مراجع کمک می‌شود تا تصمیم‌گیری کند؛ اما تصمیم گرفته نمی‌شود.

در موارد خطرساز اعم از خشونت‌های خانگی، اختلالات و مباحث دیگر سه مورد وجود دارد؛ گاهی این موارد موقتی بوده و در موارد بسیار محدود اتفاق افتاده است. گاهی این موارد خطرساز، خُلقی است و این آقا پرخاشگر و بیمار است و با دیگران هم مشکل دارد. نکته سوم این است که گاهی این موارد خطرساز تعاملی بوده و این، آن چیزی است که خانواده درمانگرها با آن مواجه هستند. عمده تعارضات زناشویی تعاملی است و یک مشاور خانواده، بایستی بتواند این تعامل را تشخیص داده و برآیند رفتار این دو را بررسی کند.

البته مشاوران در اکثر اوقات در این موضوع ضعف دارند؛ زیرا مشاوران اکثراً بدون سپری کردن مراحل فرآیند کسب تجربه، مستقیم به سراغ زوج‌درمانی رفته و لذا از تبحر کافی برخوردار نیستند. هم‌چنین ایشان در بعضی موارد قادر به تشخیص درست و سیستمی نیستند. سیستمی دیدن به معنای تعاملی دیدن است؛ یعنی به دنبال مقصر نباشند. نباید فراموش کرد که وقتی رابطه یک زوج خراب می‌شود، هر دو مقصر هستند و اگر این مسئله، مبنای فکری مشاور نباشد، لاجرم در دام مراجع قرار می‌گیرد و قضاوت نادرست را انجام می‌دهد. ماحصل این اتفاق، مراجعه افراد به مراکز مشاوره مختلف و صحبت با مشاورین متفاوتی است که نتیجه‌ای در برندارد و پیامد نتیجه نگرفتن‌ها، ناامیدی است.

آیا در این موارد، عملکرد مشاور دچار اشکال بوده یا فرد، همکاری لازم را نداشته است؟

در این موارد غالباً مشاور، تخصص کافی نداشته، موضوع را سیستمی ندیده، قضاوت کرده و در برخی اوقات حال مراجع را بد کرده است. چنین مشاوری علی‌رغم این‌که هیجانات مراجع را کنترل و آن‌ها را به زندگی برگردانده؛ اما جلسات بعدی و آموزش‌های لازم را به ایشان نداده است. در بسیاری از اوقات، ناامیدی وابسته به همان مشاور است؛ یعنی در بسیاری از موارد این ناامیدی‌ها دقیقاً به مشاور برمی‌گردد؛ زیرا این مشاور تخصص کافی را نداشته و به مسئله ورود کرده و اوضاع را خراب‌تر کرده است.

نکته بسیار مهم این‌که رعایت اصول اخلاقی، از حیاتی‌ترین و ابتدایی‌ترین مسائل موجود در مشاوره و مشاوره خانواده است. بحث رازداری مشاور ازجمله این موارد است؛ اما برخی از مشاوران این حداقل‌ها را نیز رعایت نمی‌کنند. مضاف بر آن در کنار رازداری، یک مشاور باید از تخصص، تجربه، سلامت، مهارت و انگیزه بالا نیز برخوردار باشد.

نکته قابل‌تأمل دیگر، در نظر گرفتن فرهنگ، ارزش‌ها و هنجارهای افراد در جلسه مشاوره است. باید دانست مشاوره یک علم فرهنگی و روانشناسی یک علم بین فرهنگی است. متأسفانه بسیاری از مشاوران آکادمیک به این موضوع توجه ندارند و همین مسئله موجب افزایش آسیب در این حوزه شده است. به‌طور مثال مشاهده‌شده است که مشاور به یک خانم محجبه یک توصیه و تکنیک غیردینی می‌دهد. درحالی‌که یک مشاور و روانشناس باید بتواند مطابق بافرهنگ مراجع، حال او را خوب کند. باید دانست فرهنگ‌ها بسیار تأثیرگذار هستند؛ لذا عدم توجه به فرهنگ، آداب، ارزش‌ها و آموزه‌های مورد اعتقاد افراد یکی از نکات و موضوعاتی است که باعث می‌شود مشاوره مطلوب داده نشود. کشور ما دارای یک فرهنگ ایرانی، فرهنگ اسلامی و یک فرهنگ قومیتی است.

جامعه ما امروز با دودسته از مشاوران روبه‌رو است؛ یک دسته مشاوران آکادمیکی که کاملاً منطبق بافرهنگ‌های غرب مشاوره داده و فرهنگ‌های بومی، مذهبی، دینی و ایرانی را به‌هیچ‌عنوان در نظر نمی‌گیرند. دسته دوم مشاوران حوزوی هستند که تخصص روان‌شناختی نداشته و فرآیند مشاوره را نمی‌دانند. هر دو این گروه مداخلاتی انجام می‌دهند که باعث وخیم‌تر شدن اوضاع می‌شود. حدفاصل بین این دو، مشاوران متخصصی هستند که علاوه بر تحصیلات آکادمیک در زمینه فضای مذهبی کشور نیز اطلاعات کافی دارند.

لذا هم مشاوران باید نسبت به کار خود، دیدی واقع‌بینانه داشته باشند و هم سیاست‌گذاران این حوزه اعم از نظام روانشناسی، بهزیستی و نهادهای تصمیم گیر در این عرصه باید حساسیت‌های این موضوع را در نظر گرفته و نظارت کافی بر عملکرد مشاوران را داشته باشند؛ اما به نظر می‌رسد نهادهایی که وظیفه نظارت را بر عهده‌دارند، مسئولیت خود را به‌درستی انجام نداده و به‌خوبی مداخله نمی‌کنند. این‌ها مشکلاتی است که در این زمینه وجود دارد.

به نظر شما چگونه و با چه راهبردی می‌توان این عوامل را حل نمود؟ و وضعیت مشاوره و مراکز مشاوره پیش از طلاق را به وضعیت مطلوب نزدیک ساخت؟

مهم‌ترین مشکل موجود در بحث خانواده و مشاوره خانواده در کشور ما، عدم تخصص افراد تصمیم گیر در این حوزه است. سیاست‌گذاری‌های غلط و ورود افراد غیرمتخصص به این حوزه باعث افزایش مشکلات شده است. فرد غیرمتخصص، با معلول‌ها مبارزه کرده و بودجه را از سمت علت‌یابی به سمت معلول‌ها می‌برد؛ لذا بودجه‌ها در شاخه‌های پایین سرمایه‌گذاری می‌شود و به شاخه‌های بالا نمی‌آید.

 فرآیند مشاوره خانواده متشکل از پیش از ازدواج، مشاوره ازدواج و آموزش‌های لازم در مراحل رشد خانواده است. خانواده در ۳-۴ سال ابتدای زندگی زناشویی یک نیازها و مهارت‌هایی دارد و با ورود فرزند، با مشکلات و مسائل دیگری مواجه می‌شود. بیشترین آمار طلاق زیر ۵ سال است و طلاق‌های با هیجان بالا، طلاق‌هایی است که به خاطر عدم مهارت اتفاق می‌افتد؛ البته در طلاق‌های سنین بالاتر که سال‌های طولانی از عمر زندگی زناشویی افراد می‌گذرد، مداخله سخت‌تر است؛ ولی در مراجعین پایین‌تر و در سنین پایین‌تر، این‌ها هیجانی برخورد می‌کنند.

بنابراین در درجه اول باید یک متولی برای خانواده وجود داشته باشد تا از این موازی کاری‌ها و تضییع بیت‌المال جلوگیری شود.

باید مسئولان به‌واسطه یک برنامه‌ریزی دقیق، یک آسیب‌شناسی جدی در خصوص خانواده انجام دهند و از طریق رصد آن بتوانند میزان تأثیرگذاری‌اش را بسنجند. در غیر این صورت فایده‌ای ندارد. از طرفی نهادهای مسئول باید آموزش‌های خانواده را با توجه به مراحل رشد خانواده انجام دهند. به‌عنوان نمونه، خانواده‌ای که در مرحله اول هست، نیازی به تربیت فرزند ندارد؛ ولی خانواده‌ای که در مرحله نوجوانی است، نیازمند اطلاعات در مورد نوجوان است و خانواده‌ای که فرزندش در شرف ازدواج است، نیازمند اطلاعاتی در مورد ازدواج و انتخاب همسر برای دختر یا پسرش است.

به‌بیان‌دیگر باید تمام مراکز متعدد و متنوع در حوزه خانواده به‌جای موازی کاری و کارهای ضدونقیض، یکپارچه‌شده و تحت یک نظام قرار بگیرند؛ البته در این زمینه، مراکز مشاوره حوزه علمیه، با توجه به رویکردهای خود، ساختارهای ایشان را رعایت می‌کنند. به‌طور مثال امروزه مراکز مشاوره حوزه، تحت نظر بهزیستی و نظام روان‌شناسی نیستند؛ اما ساختارهای آن‌ها ازجمله وجوب تخصص مشاوران، تحصیلات دانشگاهی، مهارت و تجربه را دارا می‌باشند.

اگر همین وضعیت فعلی در خصوص مراکز مشاوره و مشاوران خانواده پیش از طلاق ادامه یابد، چه پیامدهایی برای خانواده‌های ایرانی مراجعه‌کننده می‌توان انتظار داشت؟

به‌طورکلی در کشور ما نگرش مردم به روانشناسی و استقبال ایشان از مشاوره بسیار بیشتر شده و نگاه‌های منفی به مراجعه به مشاور به‌شدت کاهش‌یافته است. این موضوع در خصوص بحث ازدواج و تربیت فرزند به‌مراتب بیشتر شده است. آینده مشاوره و روانشناسی در کشور ما بسیار روشن است و یکی از موضوعاتی است که به‌واقع سیاستمداران و تصمیم گیران باید روی این مسئله تمرکز خاصی داشته باشند. در این راستا مسئولان باید مشاور و روانشناس را ازلحاظ حمایت‌های بیمه‌ای و حمایت‌های شغلی تقویت کنند.

خلاصه راهکارها:

  1. حاکمیت برای ممانعت از موازی کاری‌ها و اسراف بیت‌المال در ایجاد یک‌نهاد متولی خانواده همت گمارد.
  2. قوه قضائیه و دادگاه‌های خانواده از طریق غربالگری بر اساس نوع مشکل منتهی بر طلاق مراجع، آن‌ها را جهت مصالحه به کلاس‌های خاص آموزشی ارجاع دهند.
  3. مدیران مراکز مشاوره نسبت به تخصص، تجربه، تبحر، مهارت و علم کافی مشاور مداخل در طلاق دقت نظر داشته باشند.
  4. نهادهای نظارتی در خصوص نظارت بر توانایی و عملکرد مشاوران زوج درمانگر دقت نظر بیشتری داشته باشند.
  5. دادگاه‌های خانواده نسبت به لزوم برگزاری دوره‌های آموزشی به خانواده‌ها در راستای کاهش دخالت‌های خانواده در اختلافات زوجین تدابیری بیندیشند.
  6. مراکز مشاوره در صورت تفاهم ابتدایی و انصراف زوجین از جدایی ایشان را وارد فرآیند زوج‌درمانی کنند.
  7. مشاوران در صورت تصمیم قطعی زوجین بر جدایی، ایشان را به سمت فرآیند مشاوره طلاق به احسان هدایت کنند.
  8. مسئولان کانون وکلا نسبت به نظارت بر عملکرد خلاف اخلاق برخی وکلا در ارائه راهکارهای منفی به زوجین در قبال دریافت حق‌الوکاله‌های سنگین که باعث حادتر شدن شرایط خواهد شد، دقت بیشتری داشته باشند.
  9. سازمان‌ها و نهادهای مسئول نسبت به برگزاری دوره‌های آموزشی مهارت افزایی زوجین با یکدیگر همکاری داشته باشند.
  10. دولت از هزینه‌های مشاوره حمایت کند.
  11. کمیته امداد شرایط و تسهیلات اعطای وام به افراد دارای مشکل اقتصادی را بر عهده بگیرد.
  12. مسئولان به‌واسطه یک برنامه‌ریزی دقیق، یک آسیب‌شناسی جدی در خصوص خانواده انجام دهند.
  13. نهادهای مسئول باید آموزش‌های خانواده را با توجه به مراحل رشد خانواده انجام دهند.
  14. تمام مراکز متعدد و متنوع در حوزه خانواده به‌جای موازی کاری و کارهای ضدونقیض، یکپارچه‌شده و تحت یک نظام قرار بگیرند.
  15. دولت مشاوران و روانشناسان را ازلحاظ حمایت‌های بیمه‌ای و حمایت‌های شغلی تقویت نماید.

 مرکز پژوهشی مبنا

 

بازدید 460 آخرین ویرایش در جمعه, 19 خرداد 1402 16:59