يكي از اصولی كه امام حسين عليهالسلام به آن توجه ويژه داشته و در مراحل مختلف نهضت پایبند آن بود، احترام ايشان به حق تعيين سرنوشت مردم بود؛ احترامي نشأت گرفته از هدف كلان الهي كه خداوند در قرآن كريم تصريح بدان نموده: «لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ»: ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند (حديد: 25)
هنگامي كه از حق تعيين سرنوشت سخن گفته ميشود، نبايد فراموش كرد كه بحث صرفاً به تبيين حقوق افراد و تكاليف جامعه و حكومت براي بهرسميت شناختن و احترام به آن ختم نميشود؛ بلكه زوايا و تكاليف ديگري نيز ناظر به آن بايد مورد توجه قرار گيرد. بهعنوان نمونه در آية شريفة پيشين، خداوند صرفاً ذيل آيه كه اقامة عدالت توسط مردم است را بيان نفرموده، بلكه در صدر آيه، آنچه او بهعنوان اتمام حجت بر خود لازم ميدانسته است را انجام داده مانند فرستادن بهترين مخلوقات خويش بهعنوان پيامبران.
بر اين اساس، حقوق تعيين سرنوشت را چون مثلثي سه ضلعي بايد ديد كه علاوهبر دو ضلع «امكان اعمال حق توسط مردم» و «بهرسميت شناختهشدن توسط حكومت و ديگران»، انجام اقدامات لازم در راستاي هماهنگ اعمال شدن اين حق با اهداف الهي توسط افراد است از طريق ابزارهايي چون سياستگذاري و تعليم و تربيت تا از روي آگاهي و اراده، افراد، بهنحو صحيح از آن بهرهبرداري نمايند.
بهنظر ميرسد اين امر را بتوان در اقدامات امام حسين عليهالسلام بهخوبي نشان داد. حضرت ضمن احترام به اختيار افراد در همراهي يا عدم همراهي آنان با ايشان در نهضت (دو ضلع نخست)، در ترسيم كامل و دقيق ضلع سوم كه همان قاعدة مثلث است، نهايت اهتمام را داشتند -همانگونه كه در سيرة حضرت پيش و پس از آغاز نهضت پرتكرار است-.
نكتة جالب آن است كه قاعدة مورد استفادة حضرت، از جنس «آگاهي بخشي» بود؛ گو اينكه حضرت علاوهبر آنكه آن را پيششرط اختيار و انتخاب شايسته توسط افراد ميدانست تا بر اساس آن مسير سرنوشت خود را برگزينند، همچنين آن را حجتي ميدانست كه با ابلاغش، تكليف از عهدة ايشان بهعنوان امام و مسئول هدايت بشر ساقط ميگشت.
بر اين اساس امام حسين عليهالسلام در دیدارها و گفتوگوهای عمومی و خصوصی با افراد -که تا آخرین لحظات حیاتشان ادامه داشت- از يكسو ماهيت حكومت يزيد بن معاويه را تبيين ميفرمود و از سويديگر مبنا، رویکرد و هدف اقدامات خویش را توضيح ميداد. این امر همان عنايت لازمي است كه تمام رهبران ميبايست داشته باشند كه: پیشنیاز ضروری «اقامه عدل توسط مردم»، «اختیار، اراده و شوق» آنان است.
حال نکته شایستة توجه اینجاست که امام حسین علیهالسلام برای ایجاد «شوق»، «اراده» و «قیام مردم برای اقامة عدل»، نه راه «تحریک عواطف» و «تقليد كوركورانه» و يا به اصطلاح امروزي عصر ما «پوپوليسم»، بلکه صراط مستقيم «آگاهی بخشی» و «استدلال منطقی و عقلایی» را در پیش گرفت كه سیرة تمام رهبران الهی است؛ ازاینرو در همة حرکتهای ایدئولوژیک و دینی باید بهمثابة امري بنیادین و ثابت تلقي شده و به اين اصل اصيل در مراحل ايجاد و ادارة نظام سياسي توجه گردد.
«اختیار» افراد چنان نزد حضرت جایگاه ارزشمندی داشت که حتی نسبت به افرادی که در مسیر هجرت ایشان به عراق از همراهان ایدئولوژیکی حضرت نبودند و با عقد اجاره برای ساربانی کاروان، همسفر ایشان بودند و از جانب حکومت نیز بدين جهت مسئولیتی متوجه آنها نميگرديد، اصل اختیار را رعایت میکردند؛ ازاینرو ضمن عقد اجاره، به آنها این حق انتخاب را دادند که با عمل به مفاد عقد، تا مقصد حضرت را همراهی کنند یا اگر در میانة مسیر منصرف شوند، به همان میزان حقوق خود را دریافت کنند؛ درنتیجه طبيعي است حضرت، اختیار افراد را در این مسیر بهطریقاولی نسبت به یارانش رعایت ميفرمود و با تغییر شرایط در مسیر حرکت، آنها را در همراهی حضرت یا ترک ایشان مخیّر میگذاشت.