فرق دینی و نحلههای نوپدید معنوی به چه معنا است و چه تقسیمبندی برای آنها قابلتصور است؟
فرق دینی و نحلههای نوپدید مفاهیم پیچیدهای هستند که نامگذاری آنها محل بحث فراوان است. طرح اسامی ازجمله جنبشهای دینی نوظهور، دینهای جایگزین، فرقه یا نحله دینی و عرفان کاذب، نشان از ابهامات موجود در این پدیده و عدم توانایی ارائه تعریف درست و دقیقی از آن است؛ اما بهطورکلی میتوان بیان داشت یکسری دین اصیل و ریشهدار وجود دارند که گرچه ممکن است تحریف هم شده باشند اما مبنای آسمانی دارند و در مقابل هم برخی جریانات ساختگی جدید وجود دارند که به اینها فرق دینی و نحلههای نوپدید گفته میشود. این نحلههای نوپدید در یک برهه از زمان، فرقه نامیده میشدند ولی بعدها مشخص شد که به دلیل عدم انزوا و تلاش درحرکت درون جامعهای و عضوگیری فعال آنها فرقه محسوب نمیگردند؛ لذا بعدازآن مرحله، به این دست از حرکات، جنبش اجتماعی اطلاق گردید.
نکته حائز اهمیت اینکه اطلاق جنبش اجتماعی به این نحلههای نوپدید منجر به پنداشت اهمیت بالای نقش اینها در جوامع متکثر و مردمسالار و مدافع حقوق مردم بود. درصورتیکه با توجه به آسیبهایی که دارند نمیتوان این نام را بر آنها گذاشت؛ بنابراین مفهومی به نام شبه جنبشهای معنوی برای آنها تعریف شد. جریانهایی با رویکرد معنوی که شبیه جنبشهای اجتماعی عمل کرده و مدعیانی هستند که به نیازهای معنوی مردم پاسخ میدهند ولیکن در ساختار و قدرت ریشهدار هستند. بهعبارتدیگر ابرقدرتها در جهت تحمیل اهداف و آرمانهای خویش با استفاده از روشهای نرم به راهاندازی جنبشهای اجتماعی در بین گروهها و جریانها همت گماردهاند. ایشان از طریق ارائه شعارها و اهدافی مطابق با اهداف و برنامههای خودشان برای مردم و با بهرهگیری از فضای گسترده تبلیغاتی در اختیار خود و رسانهها بهراحتی به راهاندازی یک جنبش جهانی با هزاران عضو و طرح آن در سازمان ملل روی آوردند. لذا امروزه دنیا، در این عصر اطلاعات و توسعه رسانه جمعی و تکنیکهای نظام سرمایهداری، در جهت ایجاد بازار مصرف با پدیدهای به نام شبه جنبشها مواجه است.
این شبه جنبشهای معنوی بر دودسته تقسیم میشوند که نوع اول، به کانون قدرت وصل بوده و نوع دوم دستهای است که در جو تبلیغاتی ایجادشده برای نوع اول به وجود آمده و خلاقانه و خودجوش هستند. البته کسانی که شبه جنبشهای معنوی نوع دوم را شکل میدهند، مستقیم با کانون قدرت در ارتباط نبوده و شاید حتی خودشان نیز دقیقاً ندانند که اهداف و منافع چه کسی را دنبال مینمایند. این اشخاص میبینند جریانی ایجادشده و یک فرد فاقد تحصیلات و تخصص خاص، توانسته بهواسطه یک سخنرانی، معروف و پولدار شود، پس او هم شروع به تبلیغات و فعالیت مینماید و با ایجاد یک موج و جوی خاص سعی در تلاش برای موفقیت خود در این زمینه میکند؛ لذا در چنین جو ایجادشده از سوی شبه جنبشهای نوع اول و حامیان آنها، شبه جنبشهای معنوی نوع دوم به وجود خواهد آمد.
چه ویژگیهایی در فرق دینی و نحلههای نوپدید معنوی وجود دارد که مخاطبین را به خود جذب میکند؟
در این خصوص باید گفت که گرچه جذبی که این فرقهها میکنند قابلتوجه است اما نباید بزرگنمایی صورت پذیرد؛ زیرا بسیاری از شبه جنبشهای معنوی معروف و اعضایشان در کل دنیا ۵۰ یا ۱۰۰هزار نفر بیشتر نیستند. لذا خیلی نمیتوان از جذب آنها یادکرد ولی همان مقدار هم بیانگر جنبههای انگیزشی آنهاست. باید خاطرنشان کرد که این جنبشها دنبال ارائه منطق و برهان منطقی به مخاطب نیستند بلکه بیشتر سعی در به هیجان درآوردن و درنتیجه جذب مخاطب بهواسطه سمینارهای انگیزشی، فیلم و طرق گوناگون دارند که البته همین هیجانزده کردن مخاطب، شکل و محتوای کار آنها را تشکیل خواهد داد. از طرفی به دلیل تغییر ذائقه مخاطب از احتیاج به ارائه برهان و دلیل برای قبول یک مسئله، به تمایل به احساس آرامش و خوشحالی، ایشان از همین ترفند برای جذب بیشتر استفاده میکنند.
نکته بعدی، ادعای کاربردی بودن آموزهها توسط این فرق است که بر اساس آن، ایشان مدعی حل مشکلات، درمان بیماریها و تبدیل افراد به انسانهای جذاب ثروتمند هستند که با این آموزهها میتوان به نیازها پاسخ گفته و این روش کاربردی است؛ بنابراین علت جذب بالای این فرق اولاً کم بودن و ضعیف بودن جنبه انگیزشی ارائه معارف دینی ما است؛ چراکه انسانها بسیار عاطفی هستند درحالیکه مبلغان دینی ما بیشازحد عقلانی و استدلالی پیش میروند و در ثانی جنبه کاربردی کار است. قطعاً شاید هیچچیز مثل دعا و مناجات و خلوت باخدا باعث آرامش دلها نباشد. ولی آنها با مدلسازی مثل نفس عمیق کشیدن، سکوت کردن و ریلکس شدن آن را کاربردی و جذاب نمودهاند.
گسترش فرق دینی و نحلههای نوپدید معنوی در ایران موجب بروز چه آسیبهای اجتماعی میشود؟
گسترش این شبه جنبشها در سطح جامعه آسیبهای زیادی را با خود به همراه دارد که از آن جمله میتوان به فروپاشی خانوادهها بهواسطه یک شکاف عمیق اعتقادی و فکری توسط یکی از اعضا خانواده که مرید جریانی شده و تمام برنامههای زندگیاش را با آن هماهنگ مینماید اشاره نمود. از طرفی زمانی که جریانی افراطی شود به شغل و موقعیت اجتماعی فرد آسیبزده و با فرقه فرقه شدن افراد جامعه، انسجام اجتماعی را از هم میگسلد. نکته بعدی ایجاد آسیبهای روانی حاصل از جنبههای انگیزشی و خیالپروری بهواسطه فاصله گرفتن از روال واقعی زندگی به دنبال تغییر جهان و ثروتمند شدنهای رؤیایی میباشد. اختلالات اسکیزوئید به معنای توهمات دیداری – شنیداری، خودشیفتگی به معنای خود را در اوج سعادت و بقیه را غرق در ضلالت دیدن و اختلالات دوقطبی از دیگر آسیبهای روانی گرایش به این فرق است. البته نباید از آسیبهای جدی و فراوان در حوزه اعتقادات، باورهای دینی و اخلاق بهواسطه گرایش به این نحلهها غافل شد.
گسترش این فرقههای دینی و نحلههای نوپدید معنوی چه پیامدهایی برای امنیت ملی دارد؟
باید توجه داشت ازآنجاییکه مشروعیت نظام ما بر مبنای باورهای دینی است، بنابراین اگر بر این اعتقادات و باورها، آسیبهای وارد شود، درنتیجه دیگر نمیتوان انتظار حمایت مردم از نظام را داشت که در اینجا مشکل امنیتی زیر بنایی به وجود خواهد آمد.
راهکارهای اجرایی و معرفتی دولت و نهادهای متولی برای مقابله با این آسیبها و پیامدهای فرق دینی و نحلههای نوپدید چیست؟
به نظر میرسد در این راستا بهترین راهکار، عمل به مفاد سند نوشته و تنظیمشده شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۸۵ است؛ زیرا در آن سند برای همه سازمانها از وزارت اطلاعات تا سازمان تبلیغات و آموزش پرورش، کاری تعریفشده و وظیفهای تعیین گردیده است. بهعبارتدیگر احیای سند مصوب سال ۸۵ یک اقدام استراتژیک مهم است که نظام بهعنوان فرهنگسازمانی به آن نیاز دارد؛ زیرا آسیبی که در جهت مقابله با آن، ۱۰ سال پیش این سند تنظیمشده، هنوز وجود داشته و حتی توسعه نیز پیداکرده است. مضاف بر اینکه باید در معارف دینی به سمت آموزههای کاربردی معنویت برگشت و تعریف درست از معنویت داد. توجه داشته باشید که معنویت نه اخلاق است و نه عرفان و نه التزام به مسائل شرع، بلکه با همه این موارد در ارتباط است اما مقوله جدیدی است که در دین ما نبوده و تا ۵۰۰ سال پیش نیز در الهیات غربی وجود نداشته و در سده اخیر پیداشده و در دهه اخیر توسعه پیدا نموده است. معنویت یک سنخ تازهای است که حتی نمیتوان با ظواهر دینی آن را حل نمود. چراکه برای ما هنوز باور نشده و در قالب یک شعار است که در اسناد بالادستی آمده است. باید دانست که لزوم درک عمیق و صحیح از معنویت یک امر ضروری است. در تعریف مختصری از معنویت باید بیان داشت که در مواجهه انسان مدرن با دین، انسانها دین را کنار گذاشته و بهعنوان یکنهاد اجتماعی که برایشان برنامه داده و یکراه سعادت را نشان داده است، آن را نپذیرفتهاند و معتقدند که باید بر اساس عقل خویش راه سعادت را یافت و در اینجا بود که بحث معنویت به وجود آمد. چون دین را بد قلمداد کردند بنابراین در جهت شناخت ابعاد ناشناخته درون خود و رسیدن به آرامش، مباحثی جدید پدیدار گشت که از سنخ عرفان نبود بلکه یک سنخی از عالم ناشناخته درونی انسان است که مورد تجربه قرار خواهد گرفت؛ مانند احساس خوشبختی و آرامش که این مسائل با استدلال و برهان و ادله عقلی و نقلی قابلحل نبوده و تنها با روش تجربی مسئله حل میگردید که این منشأ بسیاری از مشکلات میشود.
راهکار بعدی درباره وجود خلأ حقوقی در قوانین نسبت به جرائم معنوی است؛ زیرا وقتی این معنویتهای نوظهور به حریم سلامت معنوی و شکوفایی دیگران تعرض کرده و باور غلطی را برای او ترسیم مینمایند، این افراد به دلیل ناشناخته بودن قلمرو معنویت و حقوق مبتنی بر آن نمیدانند که برای احقاق حق خود به چه مرجعی باید رجوع کنند. بهعبارتدیگر وقتی گفته میشود حق معنوی به معنای حق مالکیت فکری نیست، این حق برای مردم است که با باورها و بینش درست معنوی تأمین شود؛ اما چون جدی گرفته نمیشود افراد گوناگون با ادعاهای دروغین میتوانند باور انسانها را به هم بریزند که مدعیان فرقههای ضاله ازایندست هستند. لذا با عناوین مجرمانه مناسب بازدارنده، میتوان افراد کمتری را در معرض این تهدید قرارداد. بهعنوان نمونه کلاهبرداری در امور معنوی با اقدام به اعمال متقلبانه یا جعل سند مبنی بر بروز و یا رؤیت معجزات و یا هر نوع فعل خارقالعاده دیگر میتواند بهعنوان یک عنوان مجرمانه در این زمینه مطرح گردد.
به نظر شما اگر اقدامی صورت نگیرد و روند فعلی ادامه یابد وضعیت آینده را چگونه ارزیابی میکنید؟
باید دانست که جریانهای معنوی نوظهور و یا همین شبه جنبشهای معنوی، محتوای معقولی ارائه ندادهاند ولی با برنامه حرکت کرده و طبق فرمایش رهبری در این جریانها مطالعه، تدبیر و پیشبینی انجام دادهاند. آنها معتقدند آینده جهان بهگونهای خواهد شد که این معنویتهای نوظهور خیالی به درد مردم خواهد خورد؛ لذا با انواع مدیتیشنها و خیالات خوش و آرامبخش این معنویت تفننی را وارد زندگی مادی کرده و آن را مناسب جهان بعدازاین که باهوش مصنوعی اداره میشود، میدانند. آنها بر این باورند که حتی در آینده چون فراغت انسانها بیشتر خواهد شد این دست نیازهای معنویشان نیز زیادتر گردیده و خلق انواع جریانهای خیالانگیز و فانتزی و معنویتگرا پاسخی برای آینده جامعه اطلاعاتی و جامعهای است که مبتنی بر هوش مصنوعی اداره خواهد شد؛ بنابراین باید با راهکارهای معقول در مقابل این جریانها ایستاد؛ چراکه آنها پول، قدرت، آیندهنگری و سازماندهیشان بسیار قویتر از ما است ولیکن نقطهضعف بزرگ آنها دروغگوئی است و ازآنجاییکه فطرت انسان با دروغ منطبق نیست، پس این نقطهضعف آنها دقیقاً نقطه قوت ماست؛ و میتوان با همین قدرت حتی با یکصدم توانمندی اقتصادی و مدیریتی پیش رفت؛ چراکه حقیقت بر دروغ قالب است.
راهکارها:
1.متخصصین و نهادهای علمی این عرصه، قضاوتهایشان را در خصوص معانی و نحوه جذب کردن این جریانات اصلاح نمایند.
2.متولیان امور دینی و مذهبی هر چه بیشتر برای بالا بردن جنبه انگیزشی معارف دینی اسلام تلاش نمایند.
3.اندیشمندان دینی و فرهنگی راهکارهایی جهت بالا بردن جنبه کاربردی معارف دینی و مدل زیبا دادن به آن و رفتن به سمت آموزههای کاربردی معنویت طراحی کنند.
4.حاکمیت دستور احیا سند مصوب شده در این زمینه در سال ۸۵ توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی را صادر نماید.
5.مسئولان نظام دستور عمل به مفاد سند تصویبشده توسط نهادهای ذیصلاح را مجدداً صادر نمایند.
6.دانشپژوهان این عرصه درصدد دانستن معنا و مفهوم دقیق از معنویت و شناخت قلمرو مطالعاتی درست آن باشند.
7.قانونگذاران نسبت به اصلاح و ترمیم خلأ قانونی جرمهای معنوی و تعریف عناوین مجرمانه در این خصوص همت گمارند.
8.با توجه به اینکه معنویت یک مقوله جدیدی است که در سند الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت نیز ذکرشده است، مسئولان حوزوی در راستای روشنگری حوزه مطالعاتی معنوی، بازاندیشی و تأمل بیشتری داشته باشند.
9.با توجه به افزایش کاربرد هوش مصنوعی در زندگی روزمره مردم و درنتیجه افزایش فراغت، نیاز معنوی و بازگشت به درون، لازم است که مراکز آیندهپژوهی با پژوهشهای کاربردی، برای پاسخگویی به این نیاز آینده جامعه اطلاعاتی، همت گمارند.