جمعه, 26 اسفند 1401 13:03

بحران سالمندی در ایران، زنگ خطر افزایش تجرد قطعی و مجردان سالمند

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

تجرد قطعی و مجردان سالمند (فاقد فرزند) دو موضوع بحران آفرین در کشور 

مصاحبه‌ای با آقای دکتر احمد دلبری، رئیس انجمن علمی طب سالمندان و سالمند شناسی ایران، رئیس مرکز تحقیقات سالمندی دانشگاه علوم بهزیستی و توان‌بخشی، مشاور سالمندان کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی با موضوع « بحران سالمندی در ایران »

وضعیت فعلی سالمندان را در جامعه چگونه می‌بینید و به نظر شما اگر همین روال ادامه پیدا کند تا یک دهه آینده وضعیت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در حال حاضر حدود ۱۰ درصد جمعیت کشور ایران را سالمندان تشکیل می‌دهند و در حدود ۸ میلیون نفر سالمند در کشور وجود دارد. این مسئله با توجه به‌سرعت بالای رشد سالمندی در کشور ما کمی نگران‌کننده است. این سرعت رشد به این معنا است که طی ۴۰ سال گذشته، جمعیت سالمندان ما دو برابر شده است. در سال ۵۵ تقریباً ۵ درصد جامعه را سالمندان تشکیل می‌دادند والان ۱۰ درصد هستند. با توجه به این‌که دو برابر شدن این آمار، ۴۰ سال طول کشیده است، در آینده دو برابر شدن جمعیت سالمندان، یعنی زمان رسیدن این ۱۰ درصد به ۲۰ درصد، ۲۰ سال طول خواهد کشید. به‌عبارت‌دیگر زمان دو برابر شدن، نصف می‌شود و زمانی که این درصد بخواهد به ۳۰ درصد برسد، عملاً ۱۰ سال طول می‌کشد. این سرعت سالمند شدن جامعه ما کمی نگران‌کننده است؛ زیرا علاوه بر این‌که کشور زیرساخت لازم را در این زمینه ندارد، اهتمام جدی نسبت به ساماندهی متناسب با نیاز این امر در کشور نیز وجود ندارد. مضاف بر این‌که سرویس‌های مناسب برای قشر سالمند نیز وجود ندارد. این تجربه در روزهای دهه ۶۰ درباره جمعیت کودک و جوان اتفاق افتاد. آنجا که با افزایش جمعیت کودکان و جوانان به دلیل نبود زیرساخت‌های لازم، دولت با مشکلات عدیده مواجه شد. به‌عنوان نمونه تعداد مدارس موجود در کشور نسبت به آمار دانش آموزان آماده تحصیل به‌شدت پایین بود و لذا دولت مجبور به دو یا سه شیفت کردن مدارس شد یا به دلیل کمبود دانشگاه، دانشگاه‌های غیرانتفاعی را ایجاد نمود. در ادامه زیرساخت کافی نیز برای اشتغال جوانان محیا نشده بود و این مسئله زمینه‌ساز ایجاد بنگاه‌های زودبازده، مسکن مهر و سازمان ملی جوانان شد. به‌عبارت‌دیگر به دلیل عدم برنامه‌ریزی قبلی در خصوص افزایش جمعیت، حاکمیت نتوانست از نیروی جوان به‌عنوان عامل توسعه استفاده بهینه نماید.

البته به‌طورقطع مشکلات سالمندان متفاوت‌تر، بغرنج‌تر و سرسخت‌تر از مشکلات جوانان خواهد بود و به دلیل نبود فرصت کافی برای مواجهه با این جمعیت سالمند، قطعاً در آینده یک چالش جدی در این حوزه وجود خواهد داشت.

بحران سالمندی به معنای انباشت مجموعه‌ای از آسیب‌های اجتماعی، روانی و جمعیتی حول سالمندی است. با توجه به اینکه طبق نتایج تحقیق حاضر، بخش مهمی از ایجاد یا تشدید بحران سالمندی ناشی از دست رفتن حمایتگرهای عاطفی و اجتماعی سالمند از جانب خانواده (مسائلی همچون مسائل مربوط به مراقبین، محدود شدن شبکه ارتباطی سالمند، بی‌فرزندی و کم‌فرزندی، رواج سالمند آزاری، دلسردی از وضعیت آتی حمایت‌های خانوادگی، کاهش فرصت درگیری سالمند در روابط اجتماعی) است، به نظر شما چه اقدامات و راهکارهایی می‌توان در حوزه خانواده انجام داد تا بتوان اثر مثبتی در این خصوص ایجاد کرد؟

به نظر می‌رسد درباره این مسئله باید از سال‌ها قبل تدبیر می‌شد والان برای سالمندی کمی دیر شده است. نکته بسیار مهم این است که مشکل اصلی سالمندی، متفاوت با جوانان است؛ چراکه جوانان نیاز به مراقبت نداشته و خودشان قادر به مراقبت از خود بودند؛ ولی با توجه به اینکه نیاز اصلی سالمندان بحث مراقبت، تکریم و احترام است و از طرفی هم در آینده، نقش خانواده کمرنگ می‌شود، به‌طورقطع در آینده مشکل اصلی ما مشکل فرزندان خواهد بود. نباید از این نکته غافل شد که بخش اعظمی از جوانان ما ازدواج نکردند و لذا در آینده به نحوی تجرد قطعی و آمار سالمندی افزایش پیدا خواهد کرد. یکی از مشکلات جدی آینده کشور بحث سالمندان مجرد فاقد فرزند است؛ زیراکسی را ندارند که از آن‌ها مراقبت کند.

در حال حاضر به‌طور میانگین سالمندان ما ۵٫۵ فرزند دارند که تقریباً ۲٫۵ تا ۳ فرزند از آن‌ها مراقبت می‌کند؛ ولی به‌طورقطع در آینده به‌طور جد دولت با خیل عظیم سالمندان مجرد یا فاقد فرزندی مواجه خواهد بود که مجبور است برای مراقبت از ایشان، مراقبینی از خارج از محیط خانواده را فراهم آورد.

شایان‌ذکر است ازآنجایی‌که مسائل اجتماعی به‌صورت زنجیروار به یکدیگر متصل هستند؛ لذا وجود مشکلات عدیده در بخش اشتغال و مسکن جوانان باعث شده است که ایشان از ازدواج و فرزند آوری فاصله بگیرند. هرچند آن‌ها بر این امر واقف هستند که وجود اولاد، برای والدین در دوران سالمندی موهبتی بزرگ محسوب می‌شود؛ اما ایشان با توجه به تغییرات اجتماعی و فرهنگی خانواده‌ها و جامعه، امیدی به مراقبت در دوران سالمندی از سوی فرزندان خود ندارند.

البته این سخن ناقض ضرورت فرزند آوری نیست؛ اما فرزند آوری نیز شرایط خاص خود را بر اساس اقتضای زمان می‌طلبد. این شرایط شامل مباحث اقتصادی، فرهنگی، تغییر سبک زندگی و افزایش انتظارات فرزندان از والدین خود می‌باشد که البته مقصر بخشی از آن‌هم جامعه است؛ لذا شرایط بسیار سخت و پیچیده شده است.

یکی از آسیب‌های تشدید بحران سالمندی، کمبود مراقبین و پیدایی مسائل اجتماعی- روانی مراقبین است، چگونه می‌توان با این‌گونه از مسائل مواجهه مؤثرتری داشت؟

این مسئله کمی به ناکارآمدی دولت برمی‌گردد. بیشترین اشتغال در دولت سوئد، در حوزه سالمندان است. به اذعان اکثریت جامعه شناسان، یکی از بزرگ‌ترین مشکلات جامعه ما اشتغال است. در این زمینه وزارت رفاه، سازمان بهزیستی و شهرداری‌ها می‌توانند با اشتغال‌زایی در حوزه سالمندی درصد بالایی از جوانان جویای کار را به سمت اشتغال هدایت کنند.

به‌طور مثال بهزیستی می‌توان در عوض اعطای وام‌های ناکارآمد به زنان سرپرست خانوار، از طریق آموزش مراقبت از سالمند به ایشان، آن‌ها را توانمند نماید. بخش زیادی از سالمندان ما وضعیت مالی خوبی دارند و اگر به زن سرپرست خانوار آموزش مراقبت از سالمندان داده شود، آن‌ها می‌توانند از این طریق درآمدزایی داشته باشند. متأسفانه در کشور ما گداپروری درحال‌توسعه است. به زنان، فرزندان و افراد آسیب‌پذیری که تحت حمایت کمیته امداد، بهزیستی و یا شهرداری هستند فقط اندکی مستمری داده می‌شود. درحالی‌که اگر آن‌ها مقید به گذراندن دوره‌های آموزشی مراقبت از سالمندان شوند، درآمد ماهیانه آن‌ها چندین برابر مستمری کمیته امداد، بهزیستی و یا شهرداری خواهد شد؛ اما نکته اساسی آنجاست که در این سازمان‌ها چنین همتی وجود ندارد. به‌عبارت‌دیگر به تعداد افراد جویای کار در این مملکت، کار در حوزه سالمندی وجود دارد.

فرصت تعامل و درگیری اجتماعی سالمند با اعضای خانواده و خویشان به‌مرورزمان محدودشده است که در پیدایی آسیب‌های روانی بحران سالمندی نقش مؤثری دارند. به نظر شما در این خصوص چه‌کاری می‌توان انجام داد؟

در حال حاضر مشکل اصلی سالمندی کشور، مشکل فقر یا سلامتی ایشان نیست؛ بلکه مشکل، تنهایی و انزوا است. با توجه به اینکه در چند سال اخیر به علت تغییر مسائل فرهنگی و اجتماعی، ارتباطات بین سالمندان با خانواده، دوستان و شبکه‌های اجتماعی‌شان قطع‌شده است، این به‌عنوان یک تهدید مطرح است. نکته قابل‌تأمل این‌که نه‌تنها تنهایی بلکه احساس تنهایی آن‌ها یک مشکل جدی است؛ یعنی سالمند در خانواده حضور دارد ولی تنها است و با خانواده نمی‌تواند ارتباط بگیرد. این مسئله نیز یکی از موضوعات بسیار بغرنج حوزه سالمندی کشور است.

به‌هرحال می‌طلبد که سرویس‌های جدید سالمندی که قادر به رفع این نیاز هستند، ایجاد شوند. در اروپا بیشترین مراکز روزانه سالمندی وجود دارد. به تعبیر دیگر، زمانی که در طول روز افراد خانواده به محل کار خود مراجعه می‌کنند، می‌توانند سالمند خویش را به یک کانون سالمندی، در یک کانون بازنشستگی، یک مهد سالمندی و یا مرکز روزانه سالمندی بسپارند تا در طول روز با هم‌سن‌وسال‌های خود بگوید، بخندد، برقصد، آواز بخواند، قرآن بخواند، باغبانی کند، گل بکارد، نقاشی کند، خاطره بگوید و بسیاری از کارهایی که حالشان را خوب می‌کند را انجام دهد. به‌بیان‌دیگر این مراکز روزانه می‌توانند جای خالی فرزند و گفتمان بین فرزند و سالمند را پر کنند.

تجویزات و راهکارهای پیشنهادی در رابطه با بحران سالمندی بایستی متوجه چه نیروها و نهادهایی باشد؟

باید دانست ساختار فعلی کشور هیچ تناسبی با نیازهای سالمندی ندارد. در حال حاضر مشکل سالمندی علی‌الخصوص سالمندی که درراه است، در حد سازمان بهزیستی نیست. مشکل سالمندی در آینده به میزانی در کشور عمیق خواهد شد که سازمان بهزیستی به‌تنهایی نخواهد توانست مشکلات سالمندی کشور را ساماندهی کند.

مسئله سالمندی می‌طلبد که یک مسئله حاکمیتی فراتر از یک سازمان، وزارت و قوه شود. به‌بیان‌دیگر این مسئله باید هر سه قوای مقننه، مجریه و قضائیه را درگیر کند؛ لذا در آینده می‌طلبد که در این بحث، حاکمیت و رهبری ورود پیدا کند. موضوع سالمندی، سالمندان مجهول‌الهویه، سالمندان نیازمند، سالمندان بی‌خانمان، سالمندان فقیر، زنان سالمند و سالمندان روستایی مواردی است که ضرورت تحول وضعیت فعلی و ایجاد یک وزارت و سازمان سالمندی در راستای حل معضلات موجود را به‌وضوح بیان می‌دارد. باید دانست سازمان بهزیستی در حال حاضر حتی درباره ساماندهی سالمندان نیازمند و معلول دچار مشکل است، چه رسد به اینکه بخواهد ساماندهی تعداد 8 میلیون سالمند در حال حاضر را بر عهده بگیرد. به‌هرحال این‌ها خیلی فراتر از این قضیه است.

با توجه به اینکه برخی از تجویزات، ماهیتی بنیادی و مقدم در زنجیره تجویزات محسوب می‌شوند و با تغییر آن مجموعه از تغییرات مثبت به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم ایجاد می‌شوند، به نظر شما بنیادی‌ترین تجویز در این رابطه چه می‌تواند باشد؟

بنیادی‌ترین تجویز در موضوع سالمندی، این است که موضوع سالمندی در حد حاکمیت ورود پیدا کند.

چه راهکارهای کوتاه‌مدتی برای کنترل بحران سالمندی یا تقلیل پیامدهای مرتبط با آن را می‌توان پیشنهاد داد؟ لطفاً پیشنهادات خویش را در قلمروهای سه‌گانه ۱- نهادسازی (ساختار سازی)، ۲-سیاست‌گذاری و ۳-تغییرات رویکردی و روشی بیان فرمایید.

یکی از راهکارهای کوتاه‌مدت این است که موضوع سالمندی به مجلس برود و تبدیل به یک قانون شود؛ قانون حمایت از سالمندان. همان‌گونه که قانون حمایت از معلولین و یا زنان وجود دارد، موضوع سالمندی نیز در صحن مجلس باید به‌عنوان یک قانون تصویب شود. موضوع سالمندی در حال حاضر، برنامه است و برنامه قابلیت اجرایی ندارد. دومین مورد اینکه، سازمان ملی سالمندان در کوتاه‌مدت شکل بگیرد.

نکته سوم این است که مجلس باید بررسی کند که چرا مصوباتی که در برنامه‌های توسعه‌ای برنامه سوم تا ششم اجتماعی کشور بوده، انجام‌نشده است.

مسئله بعدی این است که دولت، وزارت بهداشت و وزارت علوم در تأمین نیروی انسانی متخصص برنامه داشته باشند. کشور ما در حال حاضر در حوزه سالمندی، نیروی انسانی متخصص ندارد. برای مثال در حوزه کودکان در یک بخش پزشکی، ۳۰۰۰ نفر متخصص کودکان در کشور وجود دارد؛ اما در حوزه سالمندان، در حوزه روانشناسی آن‌ها و سایر حوزه‌ها این مسئله وجود ندارد.

شهرداری‌ها باید ملزم شوند با الگوبرداری از شهرهای موفق در اروپا، شهر دوستدار سالمند را ایجاد نمایند. شهر دوستدار سالمند دارای ۸ مؤلفه است که بر اساس آن سالمندان بتوانند با تردد راحت در شهر به کارهای خود رسیدگی کنند؛ لذا شهرداری‌ها باید نسبت به اصلاح خیابان‌ها، معابر و ساختمان‌ها تعهد عملی داشته باشند.

هر سازمانی به نسبت آن سهمی که سالمندان از آن سازمان می‌برند، باید به وظایفش عمل کند. به‌طور مثال صداوسیما باید نسبت به اینکه ۱۰ درصد جمعیت فعلی ما در حوزه سالمندان است، باید برنامه‌های متناسب داشته باشد. صداوسیما باید کانال مخصوص سالمندان داشته باشد. دولت نسبت به ایجاد وزارت ورزش و سالمندان اهتمام ویژه داشته باشد. به‌بیان‌دیگر باید تمامی وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها و نهادها بر اساس سهمی که از وظایف سالمندان دارند، نسبت به آن سهم تعهدات خویش را عملی کنند.

خلاصه راهکارها:

  1. مسئولان دولتی با تسهیل شرایط ازدواج و فرزند آوری برای جوانان، مانع از افزایش آمار رو به رشد تجرد قطعی و به دنبال آن افزایش پدیده سالمندان مجرد و فاقد فرزند شود.
  2. وزارت رفاه، سازمان بهزیستی و شهرداری‌ها باهدف دار نمودن اشتغال زنان سرپرست خانوار به سمت کارهای مربوط به امور سالمندان از طریق آموزش‌های تخصصی به ایشان، علاوه بر رفع مشکل مراقبین سالمند در کشور، نسبت به رفع مشکلات اقتصادی این قشر نیز تلاش کنند.
  3. دولت از طریق الگوبرداری از کشورهای موفق در اشتغال در حوزه سالمندی نسبت به هدایت افراد جویای کار در کشور به این حوزه همت گمارد.
  4. دولت در راستای حل معضل انزوا و تنهایی سالمندان ناشی از تغییر مسائل فرهنگی و اجتماعی در جامعه، سرویس‌های جدید سالمندی جهت برآوردن این نیاز ایجاد کند.
  5. دولت نسبت به ایجاد مراکز روزانه نگهداری از سالمندان برای سپری نمودن اوقات ایشان در طول روز در کنار هم‌سن‌وسال‌های خود با انجام فعالیت‌های انگیزشی و آموزشی اقدام کند.
  6. با عنایت به بحران سالمندی پیش رو در کشور به‌عنوان یک مسئله فرا قوه‌ای، حاکمیت و رهبری با ورود به این مسئله، به هر سه قوه مقننه، مجریه و قضائیه در خصوص اقدامات تخصصی و کاربردی در این زمینه دستورات لازم را ابلاغ بفرماید.
  7. حاکمیت با ایجاد وزارت سالمندی نسبت به تحول موضوع سالمندی، سالمندان مجهول‌الهویه، سالمندان نیازمند، سالمندان بی‌خانمان، سالمندان فقیر، زنان سالمند و سالمندان روستایی، تدابیری بیندیشد.
  8. قانون‌گذاران موضوع سالمندی را به مجلس برده و آن را تبدیل به قانون حمایت از سالمندان بکنند.
  9. دولت نسبت به تشکیل سازمان ملی سالمندان در کوتاه‌مدت اقدام نماید.
  10. مجلس پیگیر عدم اجرایی شدن مصوبات برنامه سوم تا ششم اجتماعی کشور باشد.
  11. وزارت بهداشت و وزارت علوم در تأمین نیروی انسانی متخصص در حوزه سالمندی برنامه داشته باشد.
  12. شهرداری‌ها ملزم به ایجاد شهر دوستدار سالمند با ۸ مؤلفه در خصوص تردد سالمندان در شهرها و انجام کارهای ایشان به سهولت در خیابان‌ها و معابر و ساختمان‌ها شود.
  13. صداوسیما نسبت به اینکه ۱۰ درصد جمعیت فعلی ما در حوزه سالمندان است، باید برنامه‌های متناسب با این قشر را داشته باشد.

مرکز پژوهشی مبنا

بازدید 412 آخرین ویرایش در شنبه, 27 اسفند 1401 13:57