سه شنبه, 28 تیر 1401 17:14

شورش حاشیه بر متن

این مورد را ارزیابی کنید
(2 رای‌ها)

حاشیه نشینی و تقویت زیر ساخت های اجتماعی

مصاحبه‌ مرکز پژوهشی مبنا با آقای دکتر وحید شالچی، دانشیار و عضو هیئت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی با موضوع «شورش حاشیه بر متن»

حاشیه‌نشینی به‌مثابه هویت سیاسی-اجتماعی چه مؤلفه‌هایی دارد؟

حاشیه‌نشین‌ها ویژگی‌هایی به لحاظ برخی از شاخص‌ها و متغیرهای اجتماعی ازجمله تحصیلات و شغل را دارا هستند؛ اما به لحاظ هویت، ایشان دارای هویت پیوندی و نه هویت تثبیت‌شده درون گفتمانی مسلط می‌باشند که این وضعیت، باعث پیچیدگی شده است؛ یعنی عناصری از گفتمان‌های مختلف در هویت آن‌ها حضور دارند که جلوه‌هایش از مصرف فرهنگی آن‌ها قابل‌مشاهده است. این موضوع ازاین‌جهت اهمیت دارد که ممکن است در هر برهه‌ای از زمان براثر شرایط اجتماعی، آن موضوعی که آن زمان برجسته می‌شود، عناصری از هویت موجود در درون آن‌ها برجسته شود. اهمیت این هویت‌های حاشیه‌ای در این است که علاوه بر امکان ممکن تبدیل آن‌ها به هویت‌هایی متعارض نظام، این امکان وجود دارد که با تقویت بخش‌های دیگری از هویت آن‌ها، از حالت مقاومت خارج‌شده و هم‌سویی پیدا نمایند. این ویژگی مهم هویتی موجود در ایشان، به نسبت هویت‌های بعضی از طبقات متوسط رو به بالا که هویت‌های تثبیت‌شده سیاسی داشته و توسط رسانه‌ها و یا نیروهای سیاسی مشخص نمایندگی می‌شوند، آنچه در بین حاشیه‌نشینان وجود دارد عناصری از هویت‌های مختلف مذهبی و فرهنگ رسمی و غیررسمی است و این برهه‌های زمانی است که باعث می‌شود آن‌ها به‌مثابه سوژه، چگونه فراخوانده شوند و آن بعد و جنبه هویت، برجسته شود. به‌عبارت‌دیگر این سیالیتی که می‌تواند به لحاظ تعریف امنیتی خطرناک باشد، در آنجاها وجود دارد.

نکته برجسته دیگر، وجود موجی از نارضایتی همراه با ناامیدی در بین ایشان است. این ناامیدی زمانی خطرناک‌تر می‌شود که در بین نسل جوان، نسبت به آینده و نارضایتی از وضعیت کنونی و بی‌اعتمادی به نهادهای سیاسی رسمی فضای سیاسی کشور و جبهه‌های سیاسی کشور، درصد قابل‌اعتنایی را به خودش اختصاص می‌دهد. در چنین وضعیتی است که این گروه‌ها گاهی می‌توانند به‌مانند یک باروت عمل نماید که البته زمینه‌هایی هم هستند که می‌توان گفتمان‌های هم‌سو روی آن‌ها سوار شوند. به‌عبارت‌دیگر بر اساس این‌که کدام مسئله اجتماعی برجسته شود و کدام گفتمان‌ها بتوانند اعتراض موجود را سریع‌تر صورت‌بندی کرده و خود را به‌عنوان توضیح‌دهنده آن مسئله و ارائه‌دهنده راه‌حل مطرح کنند، تعیین‌کننده نتیجه خواهند بود؛ یعنی اگر گفتمان‌های هم‌سو در لحظه بحران بتوانند این نارضایتی موجود را صورت‌بندی کرده و قضیه را در درون خود سیستم حل کنند، آن‌ها به آلترناتیوهای درون سیستم، گرایش پیدا خواهند کرد ولی در صورت فقدان این درون سیستمی‌ها، آن زمان مانند سال 96 و 98، این‌ها به دلیل شنیده شدن صداها، اعتراضات و دردهایشان، خودشان را در درون اپوزیسیون صورت‌بندی می‌کنند.

بی‌هویتی،‌ طردشدگی و احساس تبعیض و محرومیت، چگونه موجب بحران‌زایی حاشیه‌نشینی در حوزه سیاسی کشور می‌شود؟

در اینجا چند مسئله مهم وجود دارد که اولین مورد، تراکم این مسائل است. به‌بیان‌دیگر بخش‌های مختلف جامعه ممکن است در میدان‌های مختلف ناموفق باشند. نکته قابل‌تأمل این است که در مدیریت اجتماعی باید به‌گونه‌ای عمل کرد که بازندگان یک حوزه اجتماعی بازندگان همه حوزه‌ها نباشند. البته عکس این مسئله هم صادق است و برندگان یک حوزه اجتماعی، نباید برندگان همه حوزه‌ها و میدان‌های اجتماعی باشند؛ زیرا باوجود میدان‌های اجتماعی متعدد اقتصاد، علم، هنر، دین و ورزش در جامعه، مسئله بسیار مهم نحوه مدیریت اجتماعی به‌گونه‌ای است که برنده همه‌چیزها را نتواند ببرد. به دیگر معنا اگر یک طبقه‌ای از جامعه در حوزه اقتصاد موفق شدند، همین‌ها به‌واسطه مدارس غیرانتفاعی موفقان حوزه علم هم شده و سرمایه اجتماعی پیدا کنند و در اشتغال هم دوباره همین‌ها برنده شوند. به‌عبارت‌دیگر مشکل بزرگی که بروز کرده مشکل تراکم بوده و نباید اجازه داد که شکاف‌های اجتماعی روی‌هم انباشته شوند. این مسئله از اهمیت راهبردی بالایی برخوردار است و باید برای بخش‌های مختلف جامعه، این احساس در واقعیت عینی وجود داشته باشد که زمینه‌هایی برای رشد، پیشرفت و موفق شدن مهیا است. در غیر این صورت اگر این احساس در بخش‌هایی از جامعه ایجاد شود، خواه به جهت شرایط عینی و خواه به جهت احساس پدیده آمده از طریق تبلیغات شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌های جدید و مانند این‌ها، آن زمان باید دانست که حکومت با انبار باروت در انتظار جرقه مواجه است.

 با توجه به روندهای کنونی جامعه ایران، چه چشم‌اندازی را برای وضعیت حاشیه‌نشینی متصور هستید؟

به نظر می‌رسد که تنها راه معقول و منطقی جامعه ایرانی برای خروج از وضعیت موجود، برگشت به انقلاب در کلیت و جامعیت خودش است. باید خاطرنشان کرد افزایش شکاف بین نیروهای اجتماعی و گسترش فقر و محرومیت نشان‌دهنده عدم وجود روند مناسب در این موضوع است. نباید فراموش کرد، انقلاب اسلامی متشکل از چهار وجه آزادی‌خواهی، دین‌خواهی، عدالت‌خواهی و استقلال‌خواهی است که تزلزل هرکدام از این وجوه موجب تزلزل در اهداف انقلاب خواهد شد. به‌عنوان نمونه به حاشیه رفتن مفهوم عدالت در چند دهه اخیر منجر به بحران‌های جدی در جامعه ایرانی شده است که اگر درمان نشود، مسائل خیلی حادتر از این خواهد شد. به‌بیان‌دیگر داشتن برخی حقوق یکسان در حوزه‌های رفاه، ازجمله آموزش، سلامت و مسکن برای همه افراد جامعه، امر بسیار مهمی است که امروزه با فقدان یا تضعیف این مسئله، جامعه ناخواسته دچار مخاطرات جدی شده است. بخش‌های زیادی از جامعه امید به داشتن مسکن، خودرو و حتی شغل که حق هر انسانی است را ازدست‌داده‌اند و شکاف طبقاتی در حال گسترش است. از سویی بخش‌هایی از جامعه روزبه‌روز متنعم‌تر می‌شوند و به شکل عجیبی هنوز اقدامات مؤثری که بر این درد اجتماعی فائق شود، انجام‌نشده است. حتی اگر به مرحله قانون و لایحه هم می‌رسد یکجایی از کار متوقف خواهد شد. از طرفی از کسانی که درآمدهای اصلی را در کشور دارند یا کسانی که دلالی می‌کنند، مالیات گرفته نمی‌شود و حقوق‌بگیران تنها اقشاری هستند که مالیات می‌دهند و این‌ها، مسائلی هستند که باعث افزایش نارضایتی‌ها شده است؛ لذا هرچند عدالت اجتماعی یکی از چهار تعهد انقلاب و جمهوری اسلامی به جامعه بوده است ولیکن کارنامه دولت‌های مختلف درمجموع، موفقیت‌آمیز نبوده و مردم به شیوه‌های گوناگون مخصوصاً طبقات پایین اعتراض خودشان را به این روند بیان کرده‌اند. ایشان گاهی در درون سیستم و گاهی به‌صورت اعتراضات برون سیستمی، از طریق حوادث و آشوب‌های حاشیه شهر، اعتراضات خود را بیان نموده‌اند ولی مسئولان نظام هنوز نتوانسته‌اند به‌رغم تأکیدات مقام معظم رهبری، به‌صورت قانونی در حوزه‌های مختلف عدالت، ورزش، سلامت و مسکن، به عدالت و شاخص‌های عدالت به‌گونه‌ای که شایسته جامعه و نظام هست، نزدیک شوند. البته باید خاطرنشان کرد، در بخش‌هایی مثل استقلال، پیشرفت‌های خوبی صورت پذیرفته ولی نظام در عدالت دچار چالش جدی است؛ بنابراین به نظر می‌رسد که حاکمیت باید عدالت و تأمین حداقلی امکانات رفاهی برای مردم را به‌عنوان هدف اصلی پیگیری کند. البته حاکمیت نباید این مسئله را در چارچوب سیاست‌های توسعه‌ای که منبعث از نئولیبرالیسم یا سیاست‌های اقتصادی پیگیری شده در چند دهه اخیر که باعث دوری از عدالت واقعی شده است، پیگیری نماید. شایان‌ذکر است با همه توضیحات ارائه‌شده هنوز انقلاب زنده و گفتمان انقلاب، گفتمان مسلط جامعه است؛ چراکه گفتمان انقلاب، تنها گفتمانی است که جامعه می‌تواند گرد آن، بیشترین اجماع را شکل دهد. هرچند شاید اجماع کاملی نباشد ولی چون ارزش‌ها و باورهای اساسی جامعه و ساختارهایی مانند قانون اساسی و منبعث از آن، پیرامون چهار شعار جمهوری اسلامی یعنی اسلام‌خواهی، آزادی‌خواهی، استقلال‌خواهی و عدالت‌خواهی شکل‌گرفته‌اند؛ بنابراین امید است علی‌رغم تمام مشکلات، انقلاب دوباره مسیر خویش را بیابد که دراین‌بین فقط باید در حوزه عدالت به مسیر برگردد.

 هویت سیاسی-اجتماعی برآمده از حاشیه‌نشینی چه روندی را در آینده طی خواهد کرد؟

این مسئله به عوامل زیادی ربط دارد که یکی از عوامل این است که در انتخابات باید به‌گونه‌ای عمل شود که حاشیه‌نشینان توسط بازیگران انتخابات نمایندگی شوند. به‌عبارت‌دیگر در انتخابات پیش رو چون صحبت از حداقل 18 میلیون نفر است، طیف‌های سیاسی کشور سعی کنند که این سبد رأی را به دست آورده و گفتمانشان را متناسب با مشارکت این جمعیت قابل‌ملاحظه داشته باشند. از سویی این مسئله باسیاست‌های اقتصادی و توسعه‌ای و سیاست‌های آموزش‌وپرورش ارتباط مستقیم دارد؛ لذا باید یک بازخوانی جدی از سیاست‌های آموزش‌وپرورش داشته و در زمینه عدالت اجتماعی کمک به مسئله بسیار حائز اهمیت و تعیین‌کننده‌ای رشد فکری، بدنی و فرهنگی دانش‌آموزان وجود داشته باشد. نکته قابل‌توجه دیگر این است که مخالفان جمهوری اسلامی، پتانسیل زیادی را در این بخش از جامعه دیده و سرمایه‌گذاری مناسبی کرده‌اند. از طرفی بخش‌هایی از این جامعه متأثر از حوادث سال 98 هنوز آزرده است و باید دید که حکومت تا چه میزان در رفع این آزردگی‌ها موفق عمل کرده و چقدر بخش‌های فرهنگی و مذهبی جامعه مانند مساجد تلاشی مفید در این راستا در این محلات داشته‌اند؛ بنابراین حاکمیت می‌تواند با بازسازی این شبکه‌ها از آن‌ها به‌عنوان وسیله‌ای در جهت بیان مطالبات مردم در کنار صورت‌بندی مطالبات ایشان در قالب گفتمان‌های درون نظامی بهره ببرد.

پیامدهای امنیتی، سیاسی شدن حاشیه‌نشینی در ایران چیست؟

پیامدهای امنیتی و سیاسی در بخش اقتصادی و آموزشی نمود ویژه‌ای دارند. مسئله اقتصادی به این دلیل که ساختار اقتصادی نابرابر باعث به حاشیه راندن این افراد شده و امکان تأمین حداقل‌های زندگی را از آن‌ها گرفته است و آموزشی ازاین‌جهت که فرصت‌های آموزشی برابر در اختیارشان نبوده است. باید خاطرنشان کرد که بحران اقتصادی ابتدا به حوزه اجتماعی سرایت می‌کند؛ یعنی همین هویت معترض حاشیه‌ای را به وجود می‌آورد و در مرحله بعد به حوزه سیاسی گذر نموده و درنهایت امنیتی می‌گردد؛ لذا این قضیه بسیار کلیدی و اساسی بوده و نیازمند تدبیری اصولی است؛ چراکه فقط مختص مناطق و موضوعاتی که در آن‌ها شکل‌گرفته شده‌اند نبوده و ممکن است در یک‌زمان نامشخص، با یک موضوع نامشخص دوباره شعله‌ور شود.

 چه راهکارها و راهبردهایی برای مهار حاشیه‌نشینی به‌مثابه هویت سیاسی-اجتماعی (شهروند عاصی) و پیامدهای آن پیشنهاد می‌کنید؟

اولین راهکار، گسترش عدالت و زندگی به همراه بهبود کیفیت آموزش‌وپرورش در این مناطق است. از طرفی باید با بازبینی اساسی مدارس، فرصت‌های رشد و شکوفایی به دانش‌آموزان حاشیه‌ای داده شود. راهکار بعدی افزایش سطح امیدواری از طریق ایجاد شرایطی که به‌واسطه آن افراد، دارای قابلیت‌هایی شده تا بتوانند از این طریق در شغل و تحصیلات خود موفق شوند تا در تعمیق میراث ملی، مذهبی و هویت اسلامی و ایرانی کمک کنند. به همین دلیل یک بازسازی اساسی در آموزش‌وپرورش نیاز است به‌گونه‌ای که در ذهن جوان حاشیه‌ای امید ارتقاء و موفقیت شکل بگیرد. راهکار دیگر گسترش توانمندسازی اجتماعات محلی با استفاده از دانش متخصصین است که برای این منظور باید گروه‌های آشنا به توانمندسازی محلی را در آنجا فعال کرده و از کارآفرینی در آن بخش‌ها استقبال شود. نکته بعدی این است که سیاست‌های اقتصادی باید به بالا رفتن کیفیت زندگی در آن مناطق کمک کند. از طرفی هم باید شبکه‌های مویرگی اجتماعی غیردولتی یعنی انواع سازمان‌های مردم‌نهاد سنتی مثل مساجد و هیئات مذهبی یا غیر سنتی در درون نظام، در آنجا گسترش پیدا نمایند؛ زیرا آن سرمایه، شبکه و اعتماد اجتماعی که این سازمان‌های مردم‌نهاد در این مناطق شکل می‌دهند، نقش همان ریشه‌های خار و درختچه‌هایی را دارد که از جاری شدن سیل جلوگیری می‌کنند. مسئله دیگر این‌که آن‌ها باید در میان احزاب سیاسی گزینه داشته باشند. به‌عبارت‌دیگر در میان کاندیداهای انتخابات مختلف، باید افرادی باشند که آن‌ها حس کنند که این فرد واقعاً از ما بوده و حرف دل ما را می‌فهمد. حتی احزاب و نمایندگان شوراها، نمایندگان شهرها و مسئولین دولتی محلی حتماً از درون خود این‌ها انتخاب شوند. مسئله بسیار مهم دیگر بحث ورزش است که در این خصوص باید ورزش را در بین جوانان گسترش داد. راهکار دیگر، گسترش توانمندی‌هایی منجر به شغل یابی در مدارس، فرهنگسراها و جاهای دیگر است. مضاف بر این‌که کارگاه‌های کوچکی که اشتغال‌زایی بالایی دارند و نیاز به سرمایه‌های زیادی ندارند، در آنجا می‌توانند موردحمایت ویژه و خاص قرار بگیرند. درنهایت این‌که اگر در مجموعه موارد بیان‌شده یک بازسازی اجتماعی در حاشیه صورت نپذیرد، به جهت تعهد به آرمان‌های انقلاب و پیامدهای حاصل از آن قصور شده است.

 فضای سیاسی جمهوری اسلامی ایران چگونه می‌تواند تهدید هویت سیاسی-اجتماعی حاشیه‌نشین را به فرصتی برای مشروعیت بخشی استفاده کند؟

مهم‌ترین مسئله در این زمینه این است که مردان و زنانی از جنس خود ایشان، آن‌ها را نمایندگی کنند که در این زمینه دو راه وجود دارد؛ اول این‌که کسانی مانند نمایندگان شوراها، مجلس و یا حتی مسئولین دولتی محلی که می‌خواهند آن‌ها را نمایندگی کنند، حتماً باید از جنس ایشان بوده و از زبان، ادبیات و مطالبات آن‌ها باشند و نحوه دیگر این است که مسئولان به‌گونه‌ای مردم محلی آنجا را توانمند کنند که خیلی از تصمیمات اتخاذشده توسط خود جامعه محلی انجام پذیرفته و آن‌ها برای حل مسئله خودشان مشارکت کنند. درواقع تنها هدف اقدامات، بهبودی نباشد، بلکه خود ایشان هم عامل بوده و با مشورت و حضورشان در مراحل مختلف، این تصمیمات گرفته شود. به‌بیان‌دیگر این‌گونه نباشد که مدیر یا مسئولان مربوطه در مرکز استان نشسته و درباره مسائل مربوط به محله‌های حاشیه‌نشین تصمیم بگیرند بلکه باید حتماً مردم محلی، کسبه، زنان، مردان و جوانان خودشان در هم‌اندیشی و تعیین چگونگی هزینه کرد اعتبارات، مشارکت داشته باشند.

چگونه نهاد انتخابات و به‌ویژه انتخابات 1400 می‌تواند ابزاری برای مهار حاشیه‌نشینی به‌مثابه هویت سیاسی-اجتماعی باشد؟

مطالباتی که کاندیدای رئیس‌جمهوری و درنهایت فرد منتخب، مطرح می‌کند، اگر این جمعیت احساس کنند که به نیازهای آن‌ها نزدیک است همراهی نموده و همچنین این امر برای نمایندگان مختلفی که در انتخابات رقابت می‌کنند در ارتباط با کسب رأی این گروه اصلی و تعیین‌کننده، مناسب و مفید است. البته مشروط به این‌که شعارهای انتخاباتی، نمایشی نبوده و بعد از اتمام انتخابات جمعیت حاشیه‌ای احساس استفاده ابزاری از خویش توسط آن‌ها را نداشته باشند. به‌بیان‌دیگر در این‌که یکی از دستور کارهای تمام ستادهای انتخاباتی، برجسته‌سازی مطالبات این قشر است شکی نیست اما مبادا جمعیت حاشیه‌ای احساس کنند که این بار نیز رأی ما فقط در راستای تحقق مطالبات طبقات فرادست مورداستفاده قرار گرفت که در این صورت علاوه بر سوزانده شدن اعتماد ایجادشده، اعتماد موجود هم دچار تزلزل خواهد شد که این‌یک خطر بسیار جدی خواهد بود.

 راهکارها:

  1. نهادهای مسئول گفتمان‌های هم‌سو و نارضایتی موجود را صورت‌بندی نموده تا قضیه در درون خود سیستم حل شود.
  2. نهاد حکومتی و دولتی به گفتمان انقلابی در کلیت و جامعیت خودش برگشت کند.
  3. دستگاه‌های قضایی در خصوص اصلاح و بازگرداندن مفهوم عدالت که برای چند دهه به حاشیه رفت و باعث ایجاد بحران‌های جدی در جامعه ایرانی شد، تدبیری بیندیشند.
  4. مسئولان تلاش نمایند تا همه جامعه حقوقی در نظام پیشرفتی مساوی در حوزه‌های رفاه، آموزش، سلامت و مسکن داشته باشند.
  5. دولت‌مردان عدالت و تأمین حداقل‌های رفاهی برای مردم را به‌عنوان یکی از اهداف اصلی پیگیری نمایند و زیرساخت های اجتماعی لازم را در کشور تقویت نمایند.
  6. طیف‌های سیاسی کشور سعی کنند با متناسب‌سازی گفتمان خود با این جمعیت گسترده، سعی در کسب این سبد رأی داشته باشند.
  7. شورای عالی انقلاب فرهنگی از طریق یک بازخوانی جدی از سیاست‌های آموزش‌وپرورش، کمک به رشد فکری، بدنی و فرهنگی دانش‌آموزان داشته باشد.
  8. نظام حکومتی علاوه بر بازبینی اساسی وضعیت مدارس، کیفیت آموزش‌وپرورش را نیز در مناطق حاشیه‌ای به جد بهبود ببخشد.
  9. مسئولان از قابلیت‌ها و پتانسیل‌های نهفته و آشکار حاشیه‌نشینان، در جهت تعمیق میراث ملی، مذهبی و هویت اسلامی - ایرانی بهره ببرند.
  10. دولتمردان توانمندسازی اجتماعات محلی را با استفاده از دانش متخصصین گسترش داده و با فعال کردن گروه‌های آشنا به توانمندسازی محلی در مناطق حاشیه‌ای، از کارآفرینی در آن بخش‌ها استقبال کنند.
  11. انواع سازمان‌های مردم‌نهاد سنتی یا غیر سنتی در درون نظام گسترش پیدا کنند.
  12. حاکمیت شرایطی محیا نماید که از دل حاشیه‌نشینان نیز کاندیداهایی در میان احزاب سیاسی مختلف حضورداشته باشند و مسئولین دولتی محلی از درون خود این‌ها انتخاب شوند.
  13. وزارت ورزش و جوانان با ایجاد بستر مناسب و امکانات موردنیاز، موجبات گسترش ورزش را در این نواحی افزایش دهد.
  14. مسئولان توانمندی‌های منجر به شغل یابی را در مدارس و فرهنگسراها و جاهای گسترش دهند.
  15. نهادهای مردمی و دولت کارگاه‌های کوچکی که علی‌رغم نیاز به سرمایه‌های پایین، اشتغال‌زایی بالایی دارند را در مناطق حاشیه‌ای موردحمایت ویژه و خاص قرار بدهند.
  16. دولت موظف است با یک بازسازی اجتماعی در حاشیه‌ها، مردم آن مناطق را توانمند نماید.
  17. نهادهای حکومتی شرایطی را فراهم نمایند تا افرادی از جنس حاشیه‌نشینان نماینده ایشان بشوند.

مرکز پژوهشی مبنا

بازدید 188 آخرین ویرایش در چهارشنبه, 29 تیر 1401 16:05