سه شنبه, 19 بهمن 1400 03:33

رجوع به جامعه، بهترین مرهم تقویت امید اجتماعی

این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)

مصاحبه‌ای با آقای دکتر مهدی حسین زاده فرمی، عضو هیئت‌علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی - اجتماعی وزارت علوم و استاد دانشگاه با موضوع «امید اجتماعی در ایران»

یکی از مهم‌ترین اثرات اجتماعی – فرهنگی کاهش امید اجتماعی در حوزه سرمایه اجتماعی و به‌تبع آن کاهش اعتماد، به حداقل رسیدن مشارکت‌ها است.

شاخصه‌های سنجش کاهش یا افزایش امید اجتماعی در کشور چیست؟

برای تعیین شاخص‌ها در ابتدا باید با مشخص نمودن مختصات مفهومی بحث به مباحث مفهومی نظری، از کل به جزء ورود کرده و سپس مصادیق ایرانی آن را بررسی نمود. امید اجتماعی مفهومی نوظهور است که قدمت زیادی ندارد؛ زیرا بحث پیرامون گسست‌ها و فاصله‌های اجتماعی در دهه‌های مختلف و توسط گروه‌های فکری متفاوت ازجمله مارکسیست‌ها اتفاق افتاده ولی مطالعاتی مانند امید اجتماعی یک امر پسینی است که ابتدا در جامعه اتفاقاتی افتاده و بعد از تبدیل موضوع به مسئله درباره آن کارشده است. به‌عبارت‌دیگر بحث امید اجتماعی هم‌طراز مبحث سبک زندگی است؛ چراکه مباحث سبک زندگی نیز تا ۲-۳ دهه پیش مطرح نبود و در این دو دهه اخیر به‌واسطه تغییرات محسوس در زندگی افراد عادی و بعضاً اقشار مختلف جامعه، ایجادشده است. به‌طوری‌که این بحث نه‌تنها در گفتمان‌های علمی و دانشگاهی آمده است، حتی مسئولین رده‌بالای نظام هم در سخنرانی‌هایشان، جامعه را متوجه تغییرات سبک زندگی کرده‌اند.

بنابراین بحث امید اجتماعی نیز از نوع بحث سبک زندگی است. در مباحثی مثل نظریه ارنست بُلُخ Bloch Ernst، بحث امید به‌صورت فراوان مطرح‌شده است، ولی نظریات وی، در کانتکس جامعه اروپایی است که با جامعه ایرانی متفاوت می‌شود. در جامعه سیاست زده ایران، وقتی دولتی بر سر کار می‌آید از طریق شعارهایی که مطرح می‌کند، گویی به یکسری مباحث به‌صورت جدی نگاه می‌شود. به‌عنوان‌ مثال دولت یازدهم عنوان تدبیر و امید را برگزید ولی مسئله مشهود این بود که تدبیر آن عملاً دچار شکست‌های جدی و درنتیجه کاهش شدید امید شد.

البته در جامعه ایرانی مفهوم امید اجتماعی بسیار متفاوت از چیزی است که در دنیا و مباحث نظری متفکرین دانشگاه‌های دیگر وجود دارد. گویی مسئولین دولتی می‌خواهند با آیین‌نامه و بخشنامه امید را به سطح جامعه تزریق کرده و بگویند همه مردم باید امیدوار بشوند. ولی یک جامعه‌شناس می‌داند که منطق اجتماعی، آیین‌نامه‌ بردار و بخشنامه بردار نیست و منطق خاص خودش را دارد؛ بنابراین باید در مقابل و تضاد با امید اجتماعی حتماً مفهوم ناامیدی هم مطرح گردد، یعنی مشخص شود که چه عواملی جامعه را به سمت امید و چه عواملی به سمت ناامیدی سوق می‌دهند که البته می‌توان این مفهوم را در تعامل و دیالکتیک بین امید و ناامیدی بهتر فهمید و شرایط جامعه ایرانی را شرح داد.

بنابراین به شکل مفهومی نظری باید گفت که امید اجتماعی مانند بسیاری از پدیده‌های اجتماعی - فرهنگی دیگر، در جامعه ایرانی باید ایرانی دیده شود؛ چراکه مفهوم امید در کشورهای دیگر یک معنای دیگری دارد ولی وقتی به جامعه ما می‌رسد یک معنای متفاوتی را به خودش می‌گیرد.

علل و عوامل فرهنگی، اجتماعی کاهش امید اجتماعی در ایران کدم‌اند و به نظر شما مهم‌ترین عامل چیست؟

به‌طور قطع افزایش بیکاری، مشکلات اقتصادی، اختلاس‌ها، تخلف‌های مسئولین دولتی و ناکارآمدی نهادهای دولتی در انجام وظایف محوله‌شان از عوامل اصلی افزایش ناامیدی در جامعه محسوب می‌شود که این امر منجر به ایجاد دو سطح جمعی و فردی امید و ناامیدی در جامعه ایرانی شده است؛ چرا که همین جامعه ایرانی در چند دهه قبل چنان امیدوار زندگی و حرکت می‌کرد که توانست در سال‌های اول انقلاب و با آن حجم از بی‌ثباتی‌ها، درگیری‌ها و مشکلات فراوان، یک جنگ تحمیلی هشت‌ساله را دفاع کند. علت آن‌هم دورنمای امیدوار کننده‌ای بود که مردم داشتند ولیکن نسل کنونی اصلاً به این معنا امیدوار نیستند. در واقع در آن زمان امید در سطح اجتماعی نهادینه‌شده بود؛ یعنی جمع مردم عادی و جمع اقشار مختلف امیدوار بودند که وضعیت معیشتی و اقتصادی و وضعیت عزتمندانه بهتری را پیدا می‌کنند. ولی امروزه نسل جدید دورنما را نه‌تنها مثبت نمی‌بیند، بلکه گویی سال‌ به ‌سال وضعیت را بدتر دیده و این مسئله در بهترین حالت امید را به سطح فردی می‌آورد؛ یعنی هر فرد تلاش می‌کند که فقط زندگی خویش را از وضعیتی که دارد، بهتر کند.

به‌عبارت‌دیگر امید اجتماعی از سطح جمعی و نهادی به سطح فردی رسیده است و این فرد حسابگر عقلانیت ابزاری، فرد مضطرب و فرد هراسناکی است که احساس می‌کند شاید این حباب هرلحظه بترکد و این مسئله امکان جنبش‌های توده‌ای را بیشتر می‌کند. شایان‌ذکر است در مباحث جنبش‌های اجتماعی جامعه‌شناسی انقلاب، یک چارچوب نظری وجود دارد که نظریه جامعه توده‌وار است. جامعه توده‌وار افراد ذره‌ذره شده‌ای هستند که پیوستگی اجتماع بین آن‌ها وجود ندارد و امکان شورشی شدن و جنبشی شدن این افراد به‌واسطه تبدیل یک اتفاق ساده به بحران بسیار زیاد است. به‌طور مثال افزایش قیمت بنزین سال گذشته اتفاق نادر و دور از ذهنی نبود. همه می‌دانند که سالیانه بنزین یک افزایشی دارد ولیکن اشتباه دولت در گرانی یک‌باره بنزین به‌جای افزایش تدریجی قیمت‌ها بود که منجر به آن اتفاقات آبان ماه ۹۸ شد. در نظریات جامعه توده‌وار عنوان‌شده که اگر یک اتفاق ساده‌ای بیفتد، افراد توده‌وار امکان منفجرشدن بیشتری دارند. مخصوصاً اگر یک ایدئولوژی اعتراضی انقلابی شکل بگیرد که یکسری رهبرانی ناصالحی داشته باشند که بتوانند افراد را جمع کنند، این افراد به‌راحتی جمع می‌شوند. درواقع چون امید به سطح فردی رسیده است، فرد مضطرب و هیجان‌زده به دنبال یک‌تکه چوب است که خودش را نجات دهد.

نکته بعدی برگرفته از بحث تربیتی در حوزه روانشناسی تربیتی کودکان است. در روانشناسی مطرح می‌کنند که والدین برای تربیت کودکان، ابتدا باید رفتار و کردار خویش را اصلاح نمایند؛ چراکه فرزندان به والدین خود نگاه می‌کنند. همین بحث در سطح جامعه نیز مطرح است؛ زیرا زمانی که مردم جامعه با اخبار کذب واضح و آشکار از جانب رده‌های بالای نظام مواجه می‌شوند، به‌طورقطع این دروغ‌گویی در آن‌ها نیز نهادینه می‌شود و این مسئله بیش از هر چیز باعث تخریب اعتماد اجتماعی و سرمایه اجتماعی می‌گردد.

در علوم اجتماعی بحثی وجود دارد که می‌گوید غیر از اعتماد اجتماعی، مشارکت یکی از شاخص‌های مهم است. به‌عنوان نمونه انتخابات اسفند سال گذشته پایین‌ترین نرخ مشارکت را داشت که این به معنای عدم اعتماد مردم به‌نظام است. به‌عبارت‌دیگر یکی از مهم‌ترین اثرات اجتماعی – فرهنگی کاهش امید اجتماعی و به‌تبع آن کاهش اعتماد، به حداقل رسیدن مشارکت‌ها است که این‌یکی از شاخص‌های مهم اجتماعی در حوزه سرمایه اجتماعی است. از طرفی، عدم ثبات اقتصادی، زمینه‌ساز کشمکش‌های دائمی در درون خانواده به‌عنوان یک‌نهاد اجتماعی مهم می‌شود؛ چراکه فقدان ثبات اجتماعی و اقتصادی در جامعه، منجر به عدم آسایش و آرامش و عدم پویایی و نشاطی لازم در درون خانواده‌ها در راستای انجام برنامه‌ریزی صحیح برای آینده فرزندان خواهد شد.

بر اساس روند فعلی، آینده کاهش امید اجتماعی در ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

با توجه به روند فعلی، آینده‌پژوهی فقط منوط به تدوین برنامه‌های بلندمدت در شاخص‌های مختلف اجتماعی و واقعی است. در این خصوص به نظر می‌رسد که باید شورای عالی انقلاب فرهنگی به‌عنوان نهاد بالادستی حوزه فرهنگ، دانشگاه‌ها و آموزش‌وپرورش، به‌جای پرداختن به جنبش سندسازی مطالب رؤیایی و غیرقابل دست‌یافتنی، برنامه‌های واقعی و با امکان اجرا تدوین نماید. به‌طور مثال باید دید که چند درصد از جامعه دانشگاهی چادری و چند درصد مانتویی هستند یا چند درصد از دانشجویان دچار آسیب‌های اجتماعی مثل سیگار و امثال آن شده‌اند و بعد برای این‌ها برنامه‌ریزی شود؛ چراکه وقتی یک‌چیز غیر واقعی را در نظر می‌گیرید، امکان رسیدن به آن‌هم وجود نخواهد داشت.

بنابراین با روند پیش رو مقوله‌هایی مثل سرمایه‌های اجتماعی کاهش و فرسایش بیشتری خواهند داشت که به همراه خود امیدها را هم ناامید خواهد کرد. البته این مسئله نوساناتی در سیر نزول یا صعود دارد که در بعضی سال‌ها یک نقطه عطفی هم دارد. در واقع می‌توان گفت که بعضی سال‌ها می‌تواند امید یا ناامیدی، سرخوردگی و افسردگی و یا در مقابل آن پویایی و نشاط را شدت ببخشد و آن‌ها را عمیق‌تر کند. باید دانست که همه‌ چیز در دست مسئولین و تصمیم گیران بدنه اجتماعی است. اگر ایشان تصمیم بگیرند و بخواهند و صادقانه هم عمل کنند، شاید کمی زمان ببرد، ولی درست می‌شود. مردم ایران نشان داده‌اند که به نسبت خیلی از کشورهای دیگر مردمان صبوری هستند، ضریب تحمل بالایی دارند.

درنهایت با توجه به مسائلی که گفته شد به نظر می‌رسد که روند فعلی امید اجتماعی و سرمایه اجتماعی در جامعه ایران همچنان رو به نزول است که این مسئله مسبب فرسایش امید اجتماعی، می‌گردد. ازنظر اساتید جامعه‌شناسی اگر جامعه با همین روند پیش برود، در بهترین حالت به لاک انفرادی خویش رفته و هر فرد از افراد جامعه فقط تلاش می‌کند که خود را نجات دهد که نمود بیرونی آن در افزایش مهاجرت‌های بی‌رویه قشر تحصیل‌کرده و نخبه بروز می‌کند که تبعات بسیار سنگینی برای کشور دارد.

بنابراین مسیر، مسیر فرسایشی است و امیدوارانه نیست و متأسفانه، آمارهای طلاق‌ها در درون خانواده‌ها و طلاق‌های عاطفی و پدیده ازدواج‌های سفید نشانگر تزلزل در درون اجتماع و جامعه است.

راهبردها و راهکارهای افزایش امید اجتماعی در ایران چیست؟ لطفاً از منظر دینی، فرهنگی و اجتماعی توضیح بفرمایید؟

 مهم‌ترین راهکار در جهت افزایش امید اجتماعی، شفاف‌سازی توسط مسئولان است. مسئولان باید صبورانه از لایه‌های پنهان اعتماد اجتماعی پیش بروند تا با ایجاد حس اعتماد در بین مردم، برای حل معضلات کشور، راه‌حل جایگزین پیدا کنند؛ بنابراین، مسئولان باید در سخنان، پروتکل‌ها و برنامه‌هایشان، شفافیت داشته باشند؛ چراکه این شفافیت ازنظر راهبردی خیلی می‌تواند کمک‌کننده باشد.

مورد بعدی صداقت نظر با عمل مسئولین است؛ یعنی چیزی که ایشان می‌گویند، با عملشان متناقض نباشد. برفرض مثال، رهبری یک موضع مشخصی در قضیه اقتصادی دارند و با بررسی زندگی خود ایشان و نزدیکانشان نمی‌توان حتی یک لکه فساد اقتصادی را پیدا کرد و این مسئله باید درباره تمام مسئولان کشور به‌واسطه اعلام اموال ایشان قبل و بعد از مسئولیت، صادق باشد.

بعد از قضیه شفافیت بحث صداقت در گفتار و عمل افراد بسیار مؤثر است. به دیگر معنا اگر مسئولین مردم را تشویق به تحمل فشار اقتصادی می‌کنند، خود نیز در عمل به گفته خویش پایبند باشند. در مباحث جامعه‌شناسی انقلاب نظریه‌پردازی به نام جیمز دیویس James Davis وجود دارد که نظریه توقعات فزاینده را مطرح می‌کند. وی یک نمودار می‌کشد و می‌گوید: همیشه بین آنچه مردم انتظار دارند و آنچه برآورده می‌شود یک‌فاصله‌ای وجود دارد. او می‌گوید این فاصله، فاصله قابل‌تحمل است. ولیکن اگر این فاصله بیشتر شود، یک‌فاصله غیرقابل‌تحمل می‌گردد و در یک نقطه زمانی و یک تلنگری به انقلاب دچار می‌شود.

پس مسئولان باید مردم جامعه را این‌گونه فرض کنند که ایشان آستانه تحمل دارند؛ بنابراین در کنار شفافیت، حتماً این صداقت نظر و عمل مسئولین باید وجود داشته باشد.

بعلاوه این‌که خطاب به مسئولان باید گفت که درجاهایی دیگر بس کنید و دائم نگویید که ما همچنان در پیچ تاریخی هستیم؛ زیرا جوانان دهه هشتاد و نود یک نسل عقلانی حسابگر هستند که اصلاً هزینه‌بردار نیستند و باید شکرگزار خداوند بود که کشور به جنگ کشانده نشده است، چون واقعاً نیروی وفادار به جنگ رفته کمتر وجود خواهد داشت.

راهکار دیگر این است که مسئولان در درون جامعه، نگاه صفر و یک نداشته باشند و افراد را به حزب‌اللهی و غیر حزب‌اللهی تقسیم نکنند؛ زیرا بخش زیادی از افراد جامعه، گرچه خاکستری هستند و هرچند که با سیستم‌های ارزشی و چیزی که حاکمیت برای یک جوان انقلابی در نظر گرفته، به دلیل عدم صداقت مسئولین مشکل‌دارند ولیکن درعین‌حال هم نمی‌خواهند که وطنشان را از دست بدهند.

از طرفی باید گفت که نگاه جامعه شناسان و مسئولین مربوطه باید به جامعه به معنای عام کلمه باشد و تحولات جامعه برای ایشان مهم بوده و با مردم سخن بگویند و از ایشان بازخورد بگیرند. در واقع نگاه آن‌ها خیلی نباید به بالادست باشد، بلکه باید به جامعه توجه کنند. مهم‌ترین رسالت ایشان باید توانمند کردن جامعه باشد، یعنی باید به‌طور مثال به جامعه زنان بگویند که شما باید با خواندن و تحلیل مباحثی که به شما کمک می‌کنند، آگاهی خویش را افزایش دهید و نادانسته به‌یک‌باره فمینیست نشده و یا کشف حجاب نکنید.

نکته قابل‌تأمل این‌که در جامعه‌شناسی امید و ناامیدی اجتماعی را با تقویت جامعه در دل جامعه می‌توان دید که منظور از این مسئله، تقویت نهادهای مدنی جامعه است. دولت که نمی‌تواند با تک‌تک افراد مواجه شود، اما می‌تواند با جمع‌های افراد مواجه شود که این جمع‌های افراد، نهادهای مدنی و NGO هایی است که در دل مردم جامعه و به‌دوراز دسترس قدرت و دولت شکل می‌گیرد و این‌ها می‌توانند فعالیت‌هایی در راستای حل مشکلات جامعه انجام دهند؛ بنابراین دولت و مسئولان باید نهادهای مردمی را شکل دهند و حتی باید امتیازات ویژه‌ای هم بدهند تا که بتوانند کار کنند، علی‌الخصوص نهادهایی که می‌خواهند باری از روی دوش دولت بردارند. به دیگر معنا، در راستای تقویت امید اجتماعی بهترین راه این است که به جامعه و به مردم رجوع کرده و با نهادهای مردمی و نهادهای جامعه ارتباط برقرار کرد. آن‌ها بهترین افرادی هستند که می‌توانند تزریق امید کنند، چون جزئی از مردم هستند و از دل مردم هستند و حرف‌ها و نظراتشان بسیار اثرگذارتر از یک بخشنامه و آیین‌نامه دولتی است.

راهکارها:

  1. دولتمردان امید اجتماعی در ایران را بجای آیین‌نامه و بخشنامه، با منطق خاص و علمی خود به جامعه تزریق کنند.
  2. جامعه شناسان مفهوم امید اجتماعی را مانند خیلی از پدیده‌های اجتماعی - فرهنگی دیگر، در جامعه ایرانی، ایرانی دیده و در این زمینه دو سطح جمعی و فردی امید و ناامیدی را از هم تفکیک کنند.
  3. مسئولان امید را در سطح اجتماعی نهادینه کرده تا اقشار مختلف مردم امیدوار بشوند که وضعیت معیشتی و اقتصادی و عزتمند بهتری را پیدا خواهند کرد.
  4. نهادهای دولتی امید اجتماعی را از سطح فردی به سطح جمعی و نهادی آورند تا به‌واسطه این کار امکان جنبش‌های توده‌ای را کاهش بدهند.
  5. نهادهای مردمی با افزایش سطح مشارکت ملی در انتخابات، شاخص‌های مهم اجتماعی در حوزه سرمایه اجتماعی را افزایش دهند.
  6. جهت افزایش امید اجتماعی مسئولین نظام در ثبات اجتماعی و اقتصادی جامعه کوشا باشند.
  7. مسئولان فرهنگی با ایجاد زمینه آرامش و پویایی و نشاط در درون خانواده‌ها، موجبات برنامه‌ریزی دقیق، اصولی و منطقی والدین برای آینده فرزندانشان را فراهم آورند.
  8. با توجه به روند فعلی امید اجتماعی در ایران، مسئولان نظام، برنامه‌های بلندمدت در شاخص‌های مختلف اجتماعی و واقعی را تدوین نمایند.
  9. شورای عالی انقلاب فرهنگی بجای جنبش سندسازی و نگارش مطالب رؤیایی و غیرقابل دست‌یافتنی، برنامه‌ریزی‌های واقعی و قابل‌دسترسی و امکان را انجام دهد.
  10. مسئولان بدانند که بعضی از زمان‌ها نقطه عطف هستند و می‌توانند امید یا ناامیدی، سرخوردگی و افسردگی و یا در مقابل آن پویایی و نشاط را شدت بخشیده و عمیق‌تر کند.
  11. حاکمیت با فراهم نمودن شرایط بهتر اقتصادی و اجتماعی در جامعه از مهاجرت‌های بی‌رویه قشر تحصیل‌کرده و نخبه که بسیار تبعات سنگینی برای کشور دارد، جلوگیری کرد.
  12. مسئولان اجتماعی و فرهنگی راهکاری در راستای کاهش آمار طلاق‌ها در درون خانواده و طلاق‌های عاطفی که همگی، نشان از تزلزل نهاد خانواده و درنهایت تخریب اجتماع است، ارائه بدهند.
  13. مسئولان هم در سخنان و هم در پروتکل‌ها و برنامه‌ها، شفافیت داشته باشند.
  14. مسئولان صداقت نظر با عمل داشته و آن چیزی که می‌گویند، در پشت پرده اتفاقات دیگری نیافتد.
  15. مسئولان، مردم جامعه را صفر و یک نکنند، نگویند که افراد یا حزب‌اللهی هستند و یا منحرف. باور داشته باشند که بخش زیادی از افراد خاکستری هستند.
  16. نگاه جامعه شناسان و مسئولان مربوطه به جامعه بوده و تحولات جامعه برای ایشان مهم باشد و با جامعه حرف بزنند.
  17. دولت با تقویت نهادهای مدنی جامعه و دادن امتیازات بیشتر به ایشان، از عملکرد آن‌ها در راستای حل مشکلات جامعه و امید افزایی حمایت کنند.
  18. همه مسئولان کشور در راستای شفاف‌سازی و صداقت، موضع مشخصی در مسائل اقتصادی به‌واسطه اعلام اموال خویش قبل و بعد از مسئولیت، داشته باشند.

 

بازدید 129 آخرین ویرایش در چهارشنبه, 20 بهمن 1400 11:46