شاخصههای سنجش کاهش یا افزایش امید اجتماعی در کشور چیست؟
ازنظر جامعهشناسی منشأ بحث امید اجتماعی به دو امید فردی و اجتماعی برمیگردد. بهطورکلی امید، باور به هر چیزی است که بتوان در آینده به آن دستیافت؛ بهعبارتدیگر اساساً مقوله امید با مفهوم آینده یک ارتباط مستقیم دارد؛ یعنی با گرفتن مفهوم آینده از امید، اساساً دیگر امیدی نمیماند. مشهورترین نظریه در حوزه روانشناسی در خصوص امید، نظریه اسنایدر Snyder است. او، اساساً امید را بر اساس سه شاخص تعریف کرده و میگوید، توانایی هدفگذاری اولین گام و توانایی برنامهریزی در جهت دستیابی به آن هدف گام بعدی در بحث امید است؛ یعنی فرد بتواند مسیر آیندهاش را ترسیم کند؛ اما نکته بعدی داشتن انگیزه لازم برای دستیابی به آن هدف است که البته این انگیزه در طول زمان بوده و در طول مسیر باید وجود داشته باشد. اسنایدر Snyder معتقد است فرد دارای این سه ویژگی، به احساس موفقیت دستیافته و این احساس برای او ایجاد امید میکند؛ زیرا مسیر آیندهاش را میسازد و این، امید فردی است.
درباره امید اجتماعی در حوزه جامعهشناسی تابهحال تعریف واحدی ارائه نشده است؛ اما چیزی که میتوان حدس زد این است که؛ افراد در امید فردی برای دستیابی به یک هدفی، هدفگذاری میکنند، پس به اشتراک گذاشتن این اهداف با دیگران و جامعه میتواند یک امید اجتماعی به وجود بیاورد. درواقع وقتی یک جامعه برای دستیابی به یک موضوعی که مشترک آن جامعه است، خودش را در مسیر پیشرفت و حرکت روبه جلو میبیند، امید در آن جامعه شکل میگیرد. البته نکته مهم در این بحث، ارتباط بین امید اجتماعی و هویت اجتماعی است؛ چراکه اساساً امید اجتماعی با مفهوم هویت اجتماعی درهم تنیده است و ارتباط نزدیکی دارند. برخی از جامعهشناسان اعتقاد دارند که امید (امید اجتماعی) همان بذر هویت است، یعنی امید بذری است که هویت انسانهای جامعه را شکل میدهد. فردی که خودش را امیدوار میبیند، اهداف خود را متحقق دیده و در خودش انتظار جامعه بهتری را میکشد. این فرد، امید اجتماعی بالاتری داشته، نسبت به جامعه خود، هویت عمیقتری را حس کرده و احساس همبستگی یا کسب اجتماعی خویش را بسیار قویتر میبیند و درنهایت خود را متعلق به آن جامعه میداند. بهعبارتدیگر هویت اجتماعی مانند ستونهای جامعه است. این ستونها کمک میکنند که بتوان بنای جامعه را دقیقتر، مستحکمتر، بالاتر و بلندتر ساخت؛ بنابراین کاهش امید اجتماعی عملاً موجب کاهش هویت اجتماعی و درنتیجه تقویت احساس بیگانگی افراد با جامعه خود، در هنگام نیاز بالای جامعه به همبستگی اجتماعی به جهت وجود گردنههای زندگی اجتماعی میشود. بهطور مثال با مقایسه دوره جنگ با دوران کرونا، کاملاً احساس بیگانگی افراد با جامعه، مشهود است؛ زیرا در دوران جنگ، کشور با حجم وسیعی از همبستگی اجتماعی بهواسطه انواع کمکهای مردمی به مناطق جنگی مواجه بود، درصورتیکه امروز در مقوله کرونا افراد غالباً در فکر منافع خویش بهواسطه احتکار و گرانی اجناس میباشند که این مسئله بیانگر کاهش همبستگی اجتماعی در جامعه است. بهعبارتدیگر هرکس تنها به خود فکر بوده و دیگر «ما» اجتماعی کمرنگ شده و تنها «من» ها در جامعه رخ مینمایانند؛ بنابراین به نظر میرسد میزان امید اجتماعی نسبت به دوره جنگ تا امروز کاهش پیداکرده و کاملاً محسوس است و به همین دلیل است که هویت اجتماعی در جامعه ما کم کارکرد شده است. شایانذکر است وقتی امید به آینده و تحقق اهداف و آرزوها در جامعه وجود داشته باشد، فرد نسبت به جامعه خودش احساس تعلقخاطر دارد که این مسئله موجب افزایش اعتماد اجتماعی و بهتبع آن تقویت هویت اجتماعی و درنهایت افزایش امید اجتماعی خواهد شد.
درباره شاخصهایی که نشاندهنده کاهش امید در جامعه هستند میتوان از عدم موفقیت در کار جمعی و یادآوری دائمی آن یادکرد. درواقع به دلیل کاهش امید اجتماعی، هویت اجتماعی و بهتبع آن چسبندگی یا همان همبستگی اجتماعی نیز سیر نزولی داشته و به دلیل فقدان اعتماد اجتماعی در جامعه افراد چندان میل و رغبتی به کار جمعی نداشته و درنتیجه این مسئله منجر به عدم همکاری جمعی میشود. باکمی دقت معلوم میشود که جامعه ایران با سطح بالایی از خود فرد پنداری مواجه است؛ زیرا در کلام اکثریت افراد، جامعه مستتر نیست و ایشان خودشان را متعلق به جامعه نمیدانند که این، نشانهای از کاهش امید اجتماعی است.
شاخص بعدی که میتوان به آن توجه کرد، مقوله مهاجرت است؛ زیرا زمانی مهاجرت صورت میگیرد که افراد امیدشان را ازدستداده باشند.
گلایه مندیهای خیابانی شاخص دیگری است که خود نشاندهنده پایین بودن امید اجتماعی است و گاهی حتی این پدیده گلایه مندی به حدی افراطی میشود که خود آن نیز دوباره باعث پایین آمدن امید اجتماعی میشود، یعنی این موضوع را تشدید میکند؛ مانند بیماری که میداند بیمار است و هرروز به خود میگوید من بهبودی پیدا نمیکنم که هیچ بدتر هم خواهم شد.
یکی دیگر از شاخصهای کاهش امید اجتماعی داشتن خاطره گذشته ازلی هست؛ منظور از گذشته ازلی یعنی افراد احساس بهتر بودن درگذشته را داشته باشند. میگویند: چقدر قدیم خوب بود و چقدر همهچیز درست بود. در این نگاه، گذشته همواره «بهتر» از امروز بوده است. درحالیکه اگر فقط شاخصهای توسعه در نظر گرفته شود، امروز کشور نسبت به ۵۰ سال گذشته علیرغم وجود اشکالاتی ولیکن بسیار بهتر شده است؛ اما به دلیل کاهش سطح امید در جامعه، افراد دائماً تبلیغ میکنند که گذشتهمان بهتر بود؛ چراکه آیندهای مطلوب را برای خود متصور نیستند.
یکی دیگر از عوامل نشاندهنده کاهش امید اجتماعی، وجود تبعیض هر نحوی ممکن است. مثلاً فرد در محیط کاری خویش احساس میکند که در حق وی تبعیض میشود. البته عدم دسترسی افراد به فرصتهای برابر نیز زیرمجموعه تبعیض است.
شایان ذکر است عدم پذیرش تکثر فرهنگی - اجتماعی در جامعه، خود نشاندهنده کاهش شاخص امید اجتماعی است. درنهایت عدم پایبندی به قانون، یکی دیگر از شاخصهای کاهش امید اجتماعی در جامعه است. به بیان دیگر در جامعهای که بخش عمدهای از مردم آن از سطح افراد عادی تا رأس مدیران، به قانون پایبندی نباشند، بهطورقطع شاخص امید اجتماعی پایین است.
علل و عوامل فرهنگی - اجتماعی کاهش امید اجتماعی در ایران چه چیزهایی است؟ به نظر شما مهمترین عامل چیست؟
در مورد عوامل فرهنگی پدیدههای زیادی را میتوان نام برد؛ اما به نظر میرسد که میتوان در این مبحث نیز به مقوله همبستگی اجتماعی بازگشت کرد. چراکه با کاهش امید اجتماعی و بهتبع آن همبستگی اجتماعی، افراد احساس جامعه بودن را نخواهند داشت. برای مثال وقتی میخواهید ماشینی را هل بدهید، اگر ۵ نفر باشید، راحتتر هل میدهید تا اینکه ۱ نفر باشید. درواقع احساس همبستگی اجتماعی در ایجاد حس یکدلی خود را نشان میدهد. در مورد همین بیماری کرونا، یکی از راههایی که میتوان سختی این دوران را تحمل کرد این است که افراد فکر کنند بخش عمدهای از جامعه مانند ایشان و در شرایطی مثل ایشان هستند. همینکه حس کنند تنها نیستند و یک اتفاقی افتاده که تعداد زیادی از مردم جامعه را درگیر کرده است، خود این مسئله به ایشان امید را برمیگرداند؛ درحالیکه بهطورکلی در جامعه ما چنین چیزی به چشم نمیخورد و همه افراد احساس میکنند که گرفتارترین و تنهاترین اشخاص جامعه میباشند.
اما بیش از عوامل فرهنگی، گاهی میتوان به عوامل دینی اشاره نمود؛ چراکه جامعه ایران یک جامعه دینی است، ولیکن تظاهرات غمگینانه دینی در این جامعه بیش از تظاهرات شادمانه آن میباشد؛ این امر با مقایسه حجم مراسم عزاداریها در مقابل مولودیهایی که برگزار میشود و حتی در شیوه برگزاری آن، قابلمشاهده است؛ بنابراین تظاهرات غمگینانه در این کشور بیش از تظاهرات شادمانه است و البته این موضوع ربط چندانی هم با دین ندارد بلکه میتواند دلایل تاریخی داشته باشد. چطور که حتی میزان شادمانی عید نوروز ما در مقایسه با اعیاد کشورهای دیگر کمتر است. چراکه جامعه به دلیل پایین بودن امید اجتماعی، تمام تظاهراتش را تظاهرات غمگینانه کرده است و حتی زمانی که میخواهد شادی کند، غمگینانه شادی میکند. این مسئله را میتوان در ادبیات ایران نیز شاهد بود. بهطور مثال مولانا شاعر عزیز و بزرگ ما خندیدن را امری کودکانه و عبوسی و ترشرویی را از دانایی میداند. «کودکان خندان و دانایان تُرُش»، بهعبارتدیگر مقوله شادی در ادبیات بهویژه ادبیات عرفانی ما مذموم است.
در انتها باید خاطرنشان کرد که ریشه مسائل اجتماعی تک عاملی نبوده بلکه مجموعهای از عوامل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی درهم تنیده، در آن دخیل میباشند و پیوستاری از مفاهیم وجود دارد که درهم زندگی میکنند.
پیامدها و تبعات منفی کاهش امید اجتماعی در جامعه ایران چیست و مشخصاً اگر در زمینه فرهنگی، دینی و همچنین مسائل امنیتی هم اگر مطلبی دارید بفرمایید.
وقتی یک جامعهای امیدوار باشد، هم ظرفیتهای فردی و هم ظرفیتهای اجتماعی آن افزایش پیدا میکند. درواقع اینها به تبع هم رشد پیدا میکنند؛ یعنی امید در جامعه، موجب افزایش ظرفیت اجتماعی و به تبع آن مشارکت اجتماعی میشود. مشارکت اجتماعی، جامعه را به حرکت درمیآورد و با یک اتفاق زیرپوستی، اعتماد اجتماعی افزایش پیدا میکند؛ لذا مسائل اجتماعی بههم پیوسته و دقیقاً درهم فرورفتهاند و درواقع با خروج یکی از این عوامل، بقیه مجموعه نیز دچار اختلال و کژ کارکردی خواهند شد. بهعنوان نمونه در عوامل فرهنگی، زیرمجموعهها و عناصر فرهنگی وجود دارد که با تغییر هرکدام از این عناصر متفاوت، عناصر دیگر هم زنجیروار تغییر پیدا میکنند.
درباره امید اجتماعی نیز همینگونه است؛ یعنی وقتی اعتماد اجتماعی افزایش پیدا کند، اتفاقات زیادی در زمینههای مختلف در جامعه رخ میدهد. بهعنوان نمونه در ابتدای انقلاب به دلیل بالا بودن اعتماد و امید اجتماعی، مردم بدون هیچ هراسی میجنگیدند؛ زیرا به فردای بعد از جنگ، امید داشتند. پس مشارکت اجتماعی افزایش پیداکرده بود و همبستگی اجتماعی بالابود. نکته قابل تأمل این است که زمانی که مردم جامعه از جنگ نمیترسند، یعنی امنیت داخلی برقرار است و بدون شک امنیت داخلی حفاظی در برابر ناامنیهای بیرونی است. حال باید دید که آیا امروز هم میتوان شاهد این میزان اعتماد اجتماعی نسبت به ساختارهای جامعه بود که اگر اتفاقی بیفتد این جامعه بهطور پیوسته خودش را حفظ کند.
از طرفی توجیه مدام از طرف دولت درباره مسئله تحریم خود شاهدی بر پایین بودن سطح اعتماد و امید اجتماعی در جامعه است؛ چراکه اگر اعتماد اجتماعی بالابود، با یکبار توضیح دادن همه متوجه میشدند و دیگر لازم نبود که هرروز توضیح دهند. پس اینها مسائل امنیتی هستند؛ بنابراین با افزایش امید اجتماعی در جامعه، ناخودآگاه امنیت هم بالا میرود و نیازی نیست که برای افزایش امنیت کار کنند؛ زیرا امنیت را باید با افراد جامعه درست کنند.
مسئله مهم دیگر در قضیه امنیت این است که امید اجتماعی مقولهای است که با پدیدهای مثل دولت - ملت سروکار دارد، اینها درهم تنیده هستند. وقتی دولت - ملت درستکار میکند و کار خودش را درست انجام میدهد، اعتماد اجتماعی افزایش پیدا میکند، وقتی اعتماد اجتماعی افزایش پیدا کند، رضایت مردم از حاکمیت وجود دارد و دیگر نظام نگران امنیت نخواهد بود.
پیامد دیگری که در اثر کاهش امید اجتماعی دامنگیر جامعه میشود، افسردگی است؛ چراکه یکی از عوامل افسردگی، کاهش امید اجتماعی است که این امر منجر به هرج ومرج در جامعه میشود. درواقع زمانی که نظامهای ارزشی و هنجاری از بین میروند و باورهای اجتماعی به فروپاشی میرسند، هرج ومرج در جامعه به وجود میآید. بهطور مثال زمانی که مردم مشاهده میکنند، افرادی با جایگاه سیاسی یا ساختار اداری خاص، در اثر فساد مالی و اختلاسها محاکمه میشوند، در اینجا نظامهای ارزشی ایشان فرومیپاشد؛ زیرا مردم از چنین اشخاصی انتظار ایجاد عدالت را دارند ولی با چیزی دیگر مواجه شدهاند و این خود باعث ایجاد هرج ومرج میشود. درواقع با توجه به شرایط موجود، جامعه ایران در ورشکستگی اعتماد اجتماعی به سر میبرد. البته قوّه قضائیه رسیدگی هاش را افزایش داده است ولی به هرحال تبعات این مسئله دامن جامعه را گرفته است. افزون بر این که کاهش امید اجتماعی، بیتفاوتی اجتماعی را نیز با خود به همراه میآورد. به نظر میرسد یکی از موضوعاتی که خبرنگاران و پژوهشگران باید روی آن کار کنند، سنجش بیتفاوتی اجتماعی با شاخصهای متفاوت، در نسلهای جدید است. باید بررسی کرد که در بین نوجوانان دهه 70 یا 80 شاخصههای این بیتفاوتی اجتماعی تا چه میزانی به وجود آمده است. توجه داشته باشید که نمیتوان عامل همه این مسائل را بیگانگان دانست؛ زیرا اینها همه تربیت یافتگان خودمان هستند و نباید به دنبال پاک کردن صورت مسئله بود.
راهبردها و راهکارهای افزایش امید اجتماعی در ایران چیست؟ از منظر دینی و فرهنگی و اجتماعی توضیح بفرمایید.
اصلیترین راهکاری که در این زمینه میتوان پیشنهاد داد، مقوله دولت - ملت است؛ یعنی باید رابطه بین نهاد دولت یا حاکمیت با مردم، در جامعه تغییر کند. این رابطه امروز به دلایل مختلف ازجمله اختلاسها و دزدیها چندان مناسب نیست و باید دولت یا حاکمیت به نحوی درباره آنها با جامعه صحبت کند. بعلاوه این که اساساً در شرایط سختی، نهاد دولت خیلی پشتیبان مردم نیست. بهطور مثال در این مدت که کرونا باعث متضرر شدن یا تعطیلی بسیاری از مشاغل و درنتیجه افزایش آمار بیکاری شده است، دولت میتوانست مشوقهای جذابتری بدهد یا از بسیاری از معافیتهای موقت مالیاتی استفاده کند. درحالیکه همین معافیتهای مالیاتی موقت یکی از ترسهای دولت است؛ چراکه با این کار، درآمد نهاد دولت نیز تضعیف گشته و ممکن است درآمدهای کشور نیز کاهش پیدا کند.
بنابراین مهمترین چیزی که امید اجتماعی را افزایش میدهد اولاً نهاد دولت است که باید رابطهاش را با مردم متناسب کند و در ثانی امید به آینده را در مردم افزایش دهد. ولیکن امروز با این میزان تورم و با این حجم از اخبار ناگوار، اعم از بیماری و اختلاس تا مسائل دیگر، نه تنها امید اجتماعی افزایش پیدا نمیکند بلکه در حال سقوط است؛ یعنی در حال کاهش هم نیست، بلکه در حال سقوط است که راهحل آن فقط در دست نهاد دولت و حاکمیت است.
پس اگر قرار باشد تنها یک عامل را اصلاح کرد، نه در فرهنگ و نه در نهادهای دیگر است، بلکه دولت باید ساختارهای خودش را اصلاح کند.
بر اساس روند فعلی آینده کاهش امید اجتماعی در ایران را چطور ارزیابی میکنید؟
درباره روند فعلی آینده امید در ایران دو تفسیر خوشبینانه و بدبینانه وجود دارد. در حالت خوشبینانه که طولانی مدت است، ایران رو به توسعه و رو به جلو است، البته نمیتوان گفت که خیلی خوب است، ولیکن در مواردی ازجمله میزان تحصیلات، فعالیت و مشارکت بانوان ایرانی، ولو اینکه خیلی هم کم است و انتقاد هم وجود دارد اما اصلاً قابل مقایسه با هیچ کشوری در خاورمیانه نیست، مگر تا حدی ترکیه این طور باشد، ولی به هیچعنوان با هیچ کشور دیگری علیالخصوص کشورهای اطرافمان قابل مقایسه نیست. پس در یک نگاه کلی، روند جامعه ایران، روند رو به رشدی است. البته که توسعه زمانی اتفاق میافتد که خیلی شاخصها ازجمله همین شاخص امید اجتماعی تغییر و افزایش پیدا بکند. پس این نگاه طولانیمدت است.
اما در کوتاهمدت، با توجه به مشکلاتی که وجود دارد و با این زندگی که متأثر از عوامل متفاوتی شده است، آینده ایران در کوتاه مدت سخت است و خیلی هم جذاب نیست؛ یعنی با مقایسه شاخص امید اجتماعی بهواسطه ملاکهایی که وجود دارد، در کوتاه مدت، امید اجتماعی سقوط خواهد کرد و به همین دلیل هم هست که میزان مهاجرتی که در این چند سال در ایران اتفاق افتاده است و متأسفانه کمتر به آن توجه میشود خیلی چشمگیر شده است.
راهکارها
- جامعه شناسان در تعریف امید فردی و اجتماعی، سه شاخصه، هدفگذاری و ترسیم مسیر و انگیزه است را در نظر داشته باشند.
- مسئولان با ایجاد بستر مناسب در راستای امید به آینده و تحقق اهداف، زمینه احساس تعلقخاطر افراد را نسبت به جامعه خویش افزایش دهند.
- مسئولان با افزایش امید اجتماعی، روحیه همبستگی اجتماعی و علاقه به کار جمعی را در جامعه بالا ببرند.
- حاکمیت با عدم تبعیض و برقراری عدالت اجتماعی، امید اجتماعی را در جامعه افزایش دهد.
- نهادهای فرهنگی با توجه به تکثر فرهنگی در درون جامعه راهکاری در راستای افزایش امید اجتماعی ارائه دهند.
- میزان پایبندی مردم و مسئولان به قوانین کشور افزایش چشمگیری داشته باشد.
- مسئولان دینی و حوزوی در جهت افزایش تظاهرات شادمانه دینی در مقایسه با تظاهرات غمگینانه در جامعه، راهکاری ارائه دهند.
- مسئولان بدانند که مسائل اجتماعی، با عوامل فرهنگی، سیاسی و اقتصادی درهمتنیده هستند.
- حاکمیت با افزایش اعتماد اجتماعی، سطح امنیت را افزایش دهد.
- رابطه بین نهاد دولت با مردم در جامعه تغییر کند و در شرایط سختی، نهاد دولت پشتیبان مردم باشد
- مسئولان دولتی با عملکرد دلسوزانه و معقول خود، امید به آینده را در مردم افزایش دهند.
- دولت ساختارهای خودش را اصلاح کند.