شاخصههای سنجش کاهش یا افزایش امید اجتماعی در کشور چیست؟
برای تعیین شاخصههای سنجش امیدواری در کشور، در ابتدا باید به تعریف واحدی از امید اجتماعی رسید. امید اجتماعی عبارت است از یک ذهنیت یا درک اجتماعی در نزد کنشگران که بر اساس آن ذهنیت، دستیابی به هدف ممکن و مقدور باشد. با توجه به تعریف مذکور، مهمترین و محوریترین شاخص در نظر گرفتهشده برای امید اجتماعی، پیشبینی پذیری است؛ یعنی پیامدهای حاصل از کنشها برای کنشگران، قابل پیشبینی باشد. مضاف بر آن متغیرهای نانوشته یا مزاحمی که این پیشبینی را برای دستیابی به اهداف مخدوش کند، وجود نداشته باشد. بهعنوان نمونه هر فرد بتواند پیشبینی کند بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی خود، در چه مناصبی میتواند بهکارگماشته شود و هیچ متغیر مزاحمی نیز، در اینجا وجود نداشته باشد.
شاخص بعدی سنجش امیدواری، بی هزینه بودن تغییرات در راستای اهداف است. درواقع اگر تغییرات در یک جامعهای بی هزینه باشد، نشاندهنده سطح بالای امید اجتماعی در آن جامعه است. بهطور مثال فرض کنید ۵ ماه حقوق کارگران کارخانهای عقبافتاده باشد، اگر ایشان احساس کنند برای دستیابی به حقوق ازدسترفتهشان یک تغییر جزئی لازم است و این تغییر جزئی بدون هزینه و دردسر اتفاق میافتد، نشان میدهد که امید اجتماعی جامعه بالا است، اما اگر آنها حس کنند که برای دستیابی به این هدف چارهای جز تظاهرات ندارند، نشانگر پایین بودن سطح امید اجتماعی در جامعه است.
با این توصیف میتوان شاخص بعدی را خشونت عنوان نمود. درواقع اعمال خشونت در جامعه توسط کنشگران، نشاندهنده روند نزولی امید اجتماعی است؛ زیرا اگر امیدی وجود داشته باشد که میتوانند بدون اعمال خشونت شرایط را تغییر دهند و به هدف برسند، هرگز هیچ خشونتی اعمال نمیشد؛ بنابراین تظاهرات، اعتصاب، اعتراض و کارهایی از این قبیل، نشاندهنده پایین بودن امید اجتماعی است. شاخص یا متغیر دیگری که برای ارزیابی امید وجود دارد گذشتهگرایی میباشد. درواقع وقتی جامعهای آرمانها و امیدهایش را درگذشته دنبال کند، بیانگر روند نزولی امید اجتماعی در آن جامعه خواهد بود؛ چراکه امید همیشه معطوف به آینده است. بهبیاندیگر زمانی که افراد آینده را نگاه میکنند، نباید احساس کنند که تغییرات و تحولات روزبهروز یا سالبهسال بدتر شده است.
بهطورکلی جوامع همیشه دودسته هستند؛ جوامع گذشته گرا و جوامع آیندهگرا. جوامع گذشته گرا جوامعی هستند که کنشهای فعلیشان معطوف به گذشته است؛ یعنی دوستیها، دشمنیها، تغییرات و اصلاحاتشان به نحوی تسویهحساب با گذشته است. این جامعه دائماً اهداف خود را بازخوان کاوی میکند؛ یعنی مدام از اهدافی سخن میگوید که به آنها نرسیده است و بهطورقطع امید اجتماعی در این جوامع بسیار پایین است؛ اما جوامع آیندهگرا با عبرت گرفتن از گذشته و با برنامهریزی برای آینده، از آن عبور میکنند و چنین جامعهای در سطح بالایی از امید اجتماعی قرار دارد. اینها مهمترین متغیرهایی هستند که میتوان برای ارزیابی امید اجتماعی در جامعه به آنها اشاره نمود.
علل و عوامل فرهنگی و اجتماعی کاهش امید اجتماعی در ایران کدماند و به نظر شما مهمترین عامل چیست؟
برخی از عوامل کاهش امید اجتماعی، عوامل فرهنگی هستند. به این معنا که ممکن است یک جامعهای به لحاظ فرهنگی - تاریخی به حدی تحت تأثیر ناملایمات، نابسامانیها و استعمار بوده که توانمندیها و استعدادهایش نادیده گرفته و تحقیرشده و درنتیجه دیگر هیچ امیدی به بهبود و تغییر شرایط ندارد. بهطور مثال در جامعهای که هراس اخلاقی وجود دارد امید اجتماعی آن پایین است. هراس اخلاقی یعنی اینکه نسبت به قشر یا گروهی، ترسی در آن جامعه تزریقشده باشد که این ترس باعث بیاعتمادی مردم نسبت به آن قشر یا گروه شود. فرض کنید اگر در جامعه ایران درباره روحانیت این هراس اخلاقی و این بدگمانی وجود داشته باشد، در هر مکانی که یک روحانی، مسئول باشد این بیاعتمادی نسبت به او وجود داشته و مردم هیچ امیدی به بهبود اوضاع با ورود یک روحانی نخواهند داشت. حال اگر در جامعهای چنین هراس اخلاقی برای چندین گروه وجود داشته باشد، بهطورقطع سطح امید اجتماعی در این جامعه بهشدت کاهش خواهد یافت.
متغیر فرهنگی دیگر، کاهش اعتماد عمومی است. طی مطالعات انجامشده از سال ۵۶ تاکنون در جامعه ایران، اعتماد عمومی عمیقاً کاهش پیداکرده است، یعنی اعتماد مردم به یکدیگر کم شده است. به این معنا که وقتی مردم با یکدیگر صحبت میکنند ۱۰ درصد فکر میکنند که طرف مقابل راست میگوید و ۹۰ درصد گمان میکنند که دروغ میگوید. در چنین جامعهای نیز امید اجتماعی شانس رشد را ندارد.
یکی دیگر از متغیرهای فرهنگی منجر به کاهش امید اجتماعی، بحث فقدان صداقت از ناحیه حاکمان و یا عدم شفافیت از ناحیه مسئولان است. بهعبارتدیگر اینکه مسئولان همیشه میخواهند یکچیزی را پنهان کنند، این چیزها امید اجتماعی مردم را به لحاظ فرهنگی پایین میآورد.
اما برخی موارد به لحاظ سیاسی یا اجتماعی باعث کاهش امید اجتماعی در سطح جامعه شدهاند. برای مثال عدم تحمل هرگونه اعتراضی از سوی مردم نسبت به مسئولان یک حکومت زمینهساز کاهش امید اجتماعی خواهد بود؛ لذا مسئولان باید اعتراض را تحمل کرده و پاسخ دهند؛ زیرا پرخاش کنشگران به حکومت امری طبیعی است، اما پرخاش حکومت به کنشگران غیرطبیعی میباشد. به دیگر سخن پرخاش کنشگران به حکومت و گوش دادن حکومت، امید اجتماعی را بالا میبرد؛ اما برعکس اگر حکومت به مردم پرخاش کرده و اعتراض آنها را سرکوب کند و نهتنها صدای مخالفین را نشنود بلکه مردم جامعه را آنقدر قابل نداند که به آنها درباره علت بعضی تصمیمات توضیح دهد، طبیعی است که امید مردم کم میشود؛ یعنی این مردم هرروز منتظر هستند که در آینده یک اتفاق دیگری بیافتد و آنها در جریان نباشند؛ بنابراین شنیدن خیلی مهم است، اینکه مسئولان یک مملکتی بشنوند و گوش کنند، خود این امر، کلی امید در جامعه ایجاد میکند، ولی وقتی مردم احساس میکنند که مسئولان گوشی برای شنیدن ندارند، بهصورت طبیعی امید اجتماعی کاهش مییابد.
شایانذکر است که در سطح کلان و مسائل سیاسی هم میتوان علت کاهش سطح امید اجتماعی را موجه سازی وضع موجود توسط مسئولان مملکت بیان داشت. توجه داشته باشید که امید دو قاعده دارد؛ قاعده اول این است که وضع موجود قابلقبول نیست و باید تغییر کند و قاعده دوم این است که امیدی هست یا امکانی وجود دارد که این وضعیت بهصورت طبیعی تغییر پیدا کند. امید اجتماعی این دو مؤلفه را دارا است؛ یعنی مردم کشور نسبت به وضعیتی رضایت ندارند و آن وضعیت، وضعیت مطلوبشان نیست که این، مؤلفه اول است. مؤلفه دوم اینکه بگویند آن وضعیت مطلوب بهصورت طبیعی دستیافتنی است؛ یعنی نیازی به پرداخت هزینه گزاف برای دستیابی به این وضعیت مطلوب نیست و بهصورت طبیعی دستیافتنی است. اینها دو مؤلفه امید اجتماعی است.
بنابراین زمانی که مسئولی مدام وضع موجود را تبیین میکند، به این معنا است که مؤلفه اول امید اجتماعی را از بین میبرد؛ یعنی در لفافه بیان میدارد که باید با همین وضعیت بسازید و در همین شرایط بمانید؛ زیرا هیچ امیدی برای تغییر و برای رسیدن به یک وضعیت مطلوب وجود ندارد.
عامل بعدی که امید اجتماعی را کاهش میدهد عدم انتقادپذیری مسئولان است. اگر مسئولان یک جامعهای انتقادپذیر نباشند، امید اجتماعی کاهش پیدا میکند.
درنهایت مهمترین عامل کاهش امید در سطح جامعه، فقدان صداقت به معنای عام در گفتار و کردار مسئولان است. البته نباید فراموش کرد که تبعیض در مواجهه با فرد خاصی نشاندهنده فقدان صداقت است که این مسئله ممکن است در دولت یا هر دستگاهی وجود داشته باشد. البته یکی دیگر از مصادیق فقدان صداقت، مواجهه دوگانه با موضوعات واحد است.
پیامدها و تبعات منفی کاهش امید اجتماعی در ایران برای جامعه چیست و مشخصاً در زمینه فرهنگ دینی چه تبعاتی به دنبال دارد؟ اگر در خصوص تأثیرات کاهش امید اجتماعی در ایران بر مسائل امنیتی نیز توضیحی دارید، بفرمایید؟
اولین و مهمترین پیامد کاهش امید اجتماعی، تهدید اصل بقا است؛ زیرا فقدان امید اجتماعی در جامعه، منجر به ناامیدی کنشگران از حمایت حکومت و سیستم در راستای استیفای حقوق خویش خواهد شد؛ لذا در این مواقع ایشان ترجیح میدهند که خود شخصاً وارد عمل شوند که این طرز تفکر، بقای جامعه و سیستم را تهدید خواهد نمود.
دومین پیامد، رشد لومپنیزم Lumpenism است که این هم تهدیدی برای بقای جامعه است. وقتی امید اجتماعی از بین برود، لومپنها Lumpen دوباره رشد میکنند. لومپنها افراد قدرتمند و ورزشکاری هستند که گاهی محافظ شخصی اشخاص میشوند و یا گاهی هم در قبال گرفتن پول از جانب مالباخته، شخصاً به سراغ طرف مقابل رفته و با تهدید و ارعاب، حق مالباخته را از وی میگیرند. رشد لومپن ها و ادبیات لومپنی به معنای نادیده گرفتن قانون و تهدید اصل بقای جامعه و درنهایت از بین رفتن امید اجتماعی در یک جامعه میباشد.
صرف هزینههای گزاف در جهت تغییرات کوچک، سومین پیامد کاهش امید در جامعه است. درواقع وقتی امید اجتماعی وجود نداشته باشد، حاکمیت باید با چیز دیگری آن را جبران کرده و هزینههای زیادی را برای تغییرات کوچک در جامعه بدهد.
پیامدهای مذکور در سطح کلان جامعه اتفاق میافتد؛ اما در سطح خُرد جامعه کاهش امید اجتماعی باعث افزایش خودکشی، افسردگی، اعتیاد، طلاق، بیکاری و یأس میشود و در اثر افزایش این موارد در نزد کنشگران، بیاعتمادی ایشان به حکومت بیشتر میشود.
با توجه به اینکه اعتماد عمومی مردم به حاکمیت از یکسو و کشش جامعه برای شهروندان از سوی دیگر، دو متغیر اساسی برای حفظ امنیت یک جامعه هستند، اگر جامعهای برای مردم، بهاندازه کافی کشش نداشته باشد، در سر بزنگاههای امنیتی مانند تهدیدات بیرونی که نظام احتیاج به مشارکت فعال جامعه در آن دارد، ناخودآگاه با عدم عکسالعمل بجای مردم مواجه خواهد شد؛ اما اگر یک جامعهای احساس کند که حاکمیت برآمده از خود و وجدان عمومیاش است و امید و آرزوی مردم در آن حکومت خلاصه میشود، در مقابل هرگونه تهدید معطوف به حکومت، بازهم جامعه از نظام دفاع خواهد کرد؛ لذا امنیت حکومت و جامعه، مشروط به وجود امید اجتماعی در جامعه است.
راهبردها و راهکارهای افزایش امید اجتماعی در ایران چیست؟ از منظر دینی و فرهنگی و اجتماعی توضیح بفرمایید.
اولین راهکار پیشبینی پذیرتر کردن جامعه ایران است. بهبیاندیگر اتفاقات، فرآیندها و پروسههای جامعه را باید پیشبینی پذیرتر نمود.
دوم قانونگرایی و تمرکز روی قانون است. در جامعه هیچچیزی و هیچ فردی نباید از قانون مهمتر باشد و قانون نباید به بهانه اینکه مصلحت دیگری از بین میرود و یا بهانه دیگر، دور زده شود.
راهکار بعدی شفافیت است. اگر حکومتی با مردمش شفاف باشد و حتی ناشادیها و کجرویهایش را هم با مردم در میان بگذارد، مردم به آن حکومت و به آن جامعه امیدوارتر میشوند.
مورد بعدی که به افزایش امید اجتماعی کمک میکند، اعتراف حاکمیت نزد مردم است. مسئولان باید خیلی صریح اعتراف کنند. مثلاً پذیرش قطعنامه توسط امام خمینی (ره) ممکن است از نگاه بعضی تلخ باشد ولی یک نقطه عطفی در افزایش انسجام اجتماعی ایران بود که رهبر یک جامعه بگوید که من تاکنون اینطور فکر میکردم و الآن در این شرایط به این نتیجه رسیدم که ادامه دادن این راه ممکن نیست و ما باید مسیر دیگری را برویم. این امر به مردم این امید را میدهد که هیچ نوع لجاجتی در ساخت قدرت وجود ندارد و مسئولان، مدیران و زعمای ایشان هرگاه حس کنند که تصمیمشان اشتباه است و یک گامی را به خطا رفتهاند، اعتراف میکنند و کمک میگیرند و حتی هزینهاش را هم میدهند.
راهکار بعدی انتقادپذیری حکومت و تمرکز روی انتقاد از وضع موجود است. مسئولان باید از وضع موجود انتقاد کنند. وضع موجود حاصل دست خودشان است و باید برای رسیدن به وضع مطلوب از آن انتقاد کنند. در جامعهشناسی گفته میشود که تندروها و انقلابیون وقتی حکومت را به دست میگیرند، دیگر انقلابی و خواهان تغییر نیستند، بلکه محافظهکار میشوند، ولی بهطور مثال مدل حکومت امام علی (ع) انقلابی بود و برای عدالت قیام کرد ولی وقتی حکومت را گرفت بازهم از عدالت گفت. اینطور نبود که وقتی حکومت را بگیرد دیگر از عدالت نگفته بلکه از مدارا و از کنار آمدن بگوید. در اوج حکومتش هم باز همچنان از مفاهیم امیدوارکننده میگوید و نسبت به وضع موجود اعتراض میکند.
تجربه جوامع دیگر نشان داده است که این شعارهای زیبا نیستند که یک جامعه را سرپا نگه میدارند، بلکه رویّهها، فرآیندها و عملکردها هستند که جامعه را حفظ میکنند و توجه به اصلاح رویّهها است که باعث افزایش امید اجتماعی میشود.
نکته آخر هم اینکه برای افزایش امید اجتماعی باید به مردم، بهمثابه گوشت، پوستواستخوان توجه بیشتری شود تا به اندیشهها، افکار، آرمانها. البته که آنها هم در جای خودشان خوب هستند ولی آن آرمانها را قرار است همین مردم برای نظام محقق کنند. آرمان آزادی، عدالت، مبارزه با ظلم، تمدن نوین اسلامی یا هر آرمانی که وجود داشته باشد، قرار است توسط همین مردم محقق شود. به همین دلیل باید به این مردم بیشتر توجه شود و مردم احساس کنند که توسط حاکمانشان دیده میشوند.
بر اساس روند فعلی، آینده کاهش امید اجتماعی در ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر میرسد که متأسفانه در نزد مسئولان ما نوعی خودفریبی وجود دارد و یا گزارشهای نادرستی به آنها میرسد. ولی درمجموع وضعیت امید اجتماعی در جامعه ایران روزبهروز در حال افول است و مردم هم از خودشان و هم از مسئولانشان ناامید شدهاند.
مضاف بر اینکه جامعه ایران به دلیل وجود تنوع قومی و فرهنگی همچون بمبی متحرک است. بهعبارتدیگر جامعهای که کنشگران آن امید به تغییر نداشته باشند، تمام کنشگران بمب میشوند و دیگر شهروند نیستند بلکه بمبهایی هستند که هرزمانی ممکن است یکی از آنها منفجرشده و بخشی از این جامعه را از بین ببرد.
راهکارها
- مسئولان حکومتی با پیشبینی پذیرتر کردن فرآیندها و شرایط جامعه، زمینهساز افزایش امید اجتماعی بشوند.
- نهادهای دولتی متغیرهای مزاحم را در راستای دستیابی به اهداف افراد جامعه به حداقلها برسانند.
- مسئولان هزینههای ناشی از تغییرات را در جهت نیل به اهداف مردم جامعه، از میان بردارند.
- مسئولان دولتی با ارائه راهکارهای مناسب در جهت حل مشکلات مردم، مانع از وقوع خشونت و اعتصاب، در جامعه گردند.
- مسئولان نظام با عبور از گذشته و عبرت گرفتن از آن و برنامهریزی دقیق و اصولی برای آینده، سطح امید اجتماعی در جامعه را افزایش دهند.
- نهادهای فرهنگی و رسانهها زمینهساز کاهش هراس اخلاقی و ترس جامعه از یک قشر خاص، بشوند.
- نهادهای فرهنگی در جهت افزایش اعتماد عمومی مردم نسبت به یکدیگر، تلاش کنند.
- مسئولان نظام از طریق صداقت، شفافیت و عدم پنهانکاری، اعتماد مردم را جلب نمایند.
- مسئولان حکومتی، انتقادپذیر بوده و اعتراضات را تحمل کرده و به آن پاسخ دهند.
- مسئولان در سطح کلان و مسائل سیاسی بهجای توجیه و تبیین وضع موجود، امیدی در جهت تغییر و رسیدن به وضع مطلوب را در جامعه تزریق کنند.
- نظام با بالا بردن سطح امید اجتماعی، اصل بقای جامعه را حفظ کند.
- مسئولان با ایجاد زمینههایی، سطح اعتماد عمومی مردم به حاکمیت را در راستای حفظ امنیت در جامعه افزایش دهند.
- مسئولان بهگونهای عمل کنند که جامعه احساس کند این حاکمیت برآمده از خود و وجدان عمومیاش بوده و امید و آرزوی مردم در آن حکومت خلاصه میشود.
- قانونگرایی و تمرکز روی قانون در جامعه اولویت همه امور باشد و هیچچیزی و هیچ فردی نباید از قانون مهمتر باشد.
- مسئولان نظام در صورت تصمیمات اشتباه، خیلی صریح اعتراف کرده و با مردم شفاف صحبت کند.
- حاکمیت به مردم بیشتر توجه کند بهگونهای که ایشان احساس کنند که توسط حاکمانشان دیده میشوند.
مرکز پژوهشی مبنا