طی سالهای گذشته موضوع «حجاب و عفاف» به موضوعی داغ و بحث برانگیز در جامعه تبدیل و واکنشهای بسیاری از سوی مردم، دغدغهمندان و مسئولان نسبت به وضعیت کنونی حجاب در جامعه مطرح شده است.
از نظر صاحبنظران عرصه فرهنگی، حجاب، نمود واقعی یک مساله فرهنگی است که به شدت سیاسی شده است. در واقع حجاب امروز؛ هم از جانب شبکههای قدرت و هم از جانب مخاطبینِ قدرت، «سیاسی» شده است.
الف- از جانب شبکههای قدرت معاند:
اگرچه در داخل کشور حجاب آن هم تحت عنوان حجابِ برتر (چادر)، نماد و نمودی از دینداریِ انقلابی تلقی شده است که بایستی صیانت شود و مزایا و منابع حول چنین نمادی توزیع گردد، اما از جانب کارگزاران و عوامل گفتمانهای رقیب(دشمنان داخلی و خارجی) تهاجمات شکل سیاسی گرفته است که به برخی از آنها اشاره می شود:
- تهاجم به حجاب به عنوان نماد اسلام و تشیع: یکی از سیاستهای رسانهای گفتمانهای رقیب، تهاجم به حجاب به عنوان نماد گفتمان رسمی اسلام شیعی است. عوامل مذکور جهت تحقق سیاست مذکور از امکانها، استراتژیها و تکنیکهای زیر بهره میبرند:
- اجباری نبودن حجاب در مبانی اسلامی و استثنا بودن خوانش ج.ا.ا از پوشش اسلامی
- فهم افراطی ج.ا.ا از حجاب
- جایگاه رفیع پوشاکِ بدحجابی در صنعت تبلیغ غرب
- القای تصویر خشونتبار از حجاب و محجبه
- گره زدن زن موفق به زن بدحجاب
- حجاب نماد واپسماندگی
- شخصی بودن حجاب
- طرح زن به مثابه امر جنسی و کالای لذتبخش
- قطعیتزدایی از ارزشهای مرتبط با فرهنگ حجاب و عادیسازی اباحهگری
- ارائه مفاهیم و جلوههای نامناسب از حجاب
- قبحزدایی از بیحجابی
- بیاعتبارسازی طرحهای مقابله با بدحجابی: در چهار دهه گذشته، قوانین و طرحهای مختلفی در راستای صیانت از فرهنگ حجاب و مقابله با بدحجابی و بیحجابی رخ داده است. یکی دیگر از سیاستهای رسانهای بیاعتبارسازی اینگونه از طرحها و برنامهها و گاهی هم گره زدن انحرافات و آسیبهای حقوقی، فقهی و اجرایی اینگونه از طرحها به ماهیت حجاب میباشد. مهمترین استراتژیهایی که رسانههای رقیب در این خصوص به کار میگیرند عبارتاند از:
- ایجاد احساس ناامنی در مخاطبان در خصوص عملکرد عاملین و ضابطین طرح با محوریت «عدم احترام ضابطین به حریم خصوصی مردم».
- مردانه دیدن طرح مبارزه با بدحجابی و طرح فضای «زنان در بند» (طرح حجاب اجباری در راستای فرهنگ پاتریمونیال».
- خوانش تقلیلی حکومت از فریضه امر به معروف و نهی از منکر (امر به حجاب و نهی از بدحجابی)
- مغایرت حجاب اجباری با آرمانهای بشری (اختیار و آزادی)
- نمایشی بودن طرح مبارزه با بدحجابی جهت رفع مسئولیت توسط دولت
- گره زدن طرحهای مقابله با بدحجابی به روشهای قرون وسطایی
- نیروی مسلح عامل فرهنگی نیست
- مخالف بودن محجبهها با قانون حجاب اجباری
- القای ابزاری بودن مقابله با بدحجابی: برخی دیگر از رسانههای مربوط به گفتمانهای رقیب؛ القای ابزاری و نمایشی بودن طرحهای مقابله با بدحجابی است. به این معنا که اجرای این طرحها در راستای حصول به اهداف سیاسی پیاده میشود. جهت پیادهسازی چنین راهبردی از شگردهای زیر استفاده میکنند:
- طرحهای مقابله با بدحجابی در زمان افت مشروعیت نظام اجرا میشود و ابزاری جهت پوشش ناکارآمدیها و فسادهای جدی است.
- اولویت نبودن مبارزه با بدحجابی
- طرح مقابله با بدحجابی ابزاری برای تحکیم جایگاه حکومت است که حکومت میخواهد به مردم نشان دهد که «رئیس» چه کسی است.
- این طرحها، ابزاری برای جهتدهی به ذائقه سیاسی و اهداف انتخاباتی است.
- دولت با اجرای این طرحها دنبال کاهش فشارها و قرار دادن مردم در برابر همدیگر است (ایجاد دو دستگی)
- تقبیح فرهنگ مردانگی: این مردان نیستند که به عنوان یکی از کنترلگرهای سنتی بدحجابی نقش ایفا کردهاند؛ بلکه فرهنگِ مردانگی که هسته مرکزی آن را «غیرت» شکل میدهد. فرهنگِ مردانگی در تاریخ بشریت همواره حضور داشته است و در برخی از جوامع با گره خوردن به آموزههای دینی تشدید نیز شده است. این در حالیست که در عصر حاضر با توجه به دلایلی چون افت کمی و کیفی دین، مدرنیسم، دخالتهای برونگفتمانی و ... شاهد تضعیف این کنترلگر بودهایم. نگاهی آسیبشناسانه به صنعتِ رسانهای (رسانههای برونگفتمانی) حکایت از کلیشهسازیها و طبیعیسازیهایی است که با هدف تقبیح فرهنگِ مردانگی رخ میدهد. در این راستا میتوان موارد دوگانه زیر را مثال آورد:
- تقبیح غیرت به عنوان عامل تخریب و تنش، نماد تحجر و خشونت
- تبلیغ بیتفاوتی به بدحجابی اعضای خانواده به مثابه احترام
ب- از جانب مخاطبین قدرت
از منظر برخی افراد، حجاب نماینده یا نمادی از یک گفتمان و ایدئولوژی تلقی میشود. در این منظر افرادی که محجبه هستند به وابستگی ایدئولوژیکی، سیاسی و گفتمانی به دینداری سیاسی (یا دینداری انقلابی) تصور میشوند. بنابراین در این ذهنیت؛ انسانی که چنین وابستگیهایی ندارد، یا مخالف گفتمان یا ایدئولوژی مربوطه است برای خود حق بدحجابی یا بیحجابی قائل میشود. بدیهی است با افزایش میزان نارضایتی یا کاهش مشروعیت سیاسی از میزان وابستگیها کاسته میشود و برخی از مخالفان به دام چنین انحراف و آسیبی میافتند.
امروزه از منظر گروههایی، بیحجابی روش اعتراض تلقی میشود. که میتوان از حیث منابع اعتراضآفرین را چنین سنخشناسی کرد:
- اعتراض به افراطیگری: امروزه تاثیر مخرب گروههای افراطی سنی و شیعی در بازنمایی منفی اسلام و تشیع بر کسی پوشیده نیست. این افراد و جریانات با تفاسیر و عملکردهای ناصحیح خویش در دهههای اخیر موجب دلزدگیها و تنفرهایی از دین و مذهب شدهاند. ایجاد تکلفها و محدودیتهای بیمورد از جمله اقداماتی که این قبیل از افراد حتی در فضای خانوادگی موجب دینگریزی میشوند. همراستا با چنین واقعیتهایی، رسانههای معاند و رقیب از طریق شگردهای رسانهای به مرتبطسازی دین و خشونت دست زده و چنان گسترده و عمیق فعالیت میکنند که در ذهن و وجود برخی از اشخاص قرابت اسلام و خشونت را نهادینه میکنند. بنابراین مطابق با واحدهای تحلیل دو نوع مکانیسم اعتراضی به افراطیگری توسط برخی از ایرانیان قابل طرح است:
- بدحجابی محصول اعتراض به تصورات ناصحیح در خصوص اسلام است.
- بدحجابی محصول اعتراض به تکلفها و محدودیتهای بیمورد گروهها و اشخاص افراطی است.
- نارضایتی و کاهش مشروعیت سیاسی: نارضایتی از ناکارآمدیهای ساختار سیاسی در ابعاد فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و ... به کاهش مشروعیت دولت منجر شده و اگر دولت از جنس دینی یا نماینده گفتمانِ حجاب تصور شود در این حالت طبیعی است که اولا به تقویت دینگریزی و ثانیا به کاهش فرهنگ حجاب در جامعه منجر میشود. بدیهی است در این حالت بدحجابی به عنوان سبکی از نافرمانی مدنی افزایش مییابد.
- شکاف دولت – ملت: نگاه غریبه به دولت نزد ایرانیان امری تاریخی است که مربوط به سالیان اخیر نمیشود. با توجه به ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران، دولت همواره نماینده تمامی اقوام و گروهها تلقی نشده بلکه دولت خودش به عنوان قوم و گروه تصور شده است. در این حالت اقوام و گروههای مختلف اجتماعی به دولت به عنوان یک گروه غریبه نگریستهاند که بواسطه زور و اقتدار توانسته در مسند قدرت جای گیرد. بنابراین ریشه شکاف دولت – ملت، منازعات قومی- قبیلهای ایرانیان برای تسلط بر قدرت و منابع کمیاب بوده که رسوبات فرهنگی آن در زمان فعلی نیز قوام و دوام دارد.
- اعتراض به ریاکاریهای دینی: تجربه فعالیتهای ریاکارانه و متملقانه در برخی از فضاهای دینی یا تجربه تملق با استفاده از الفاظ و ابزارهای دینی (چادر، ریش، لباس و ...) نوعی انزجار و دلزدگی را ایجاد میکند. گاهی اعتراض به حجاب و انتخاب بیحجابی برای اعتراض به چنین عملکردهایی است.
- بیاعتمادی نهادی: طبق این مقوله با کاهش اعتماد به نهادهای دینی یا کاهش اقتدار مرجعیتهای دینی ( نه صرفا مراجع تقلید) شاهد افزایش بدحجابی هستیم. در حقیقت در این بین دستهای از بدحجابان دلیل بدحجابی خویش را بیاعتمادی به نهادهای دینی یا اعتراض به آنها مطرح میکنند.
مرکز پژوهشی مبنا