دوشنبه, 19 دی 1401 11:05

آسیب‌شناسی شکاف دولت _ ملت

این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)

آسیب‌شناسی شکاف دولت _ ملت 

گفت و گو با دکتر مهدی مالمیر، عضو هیئت‌علمی دانشگاه شهید بهشتی

تعریف شما از شکاف دولت و ملت چیست و با چه شاخص‌هایی می‌توان وضعیت آن را به دست آورد؟

تعریف شکاف دولت – ملت، به‌عنوان یک مفهوم مرکب نیازمند تعریف سه اصطلاح دولت، ملت و شکاف، است. مقصود از دولت و ملت؛، دولت و ملت مدرنی است که محصول تحولات ۱۰۰ سال گذشته ایران است؛ چراکه تا پیش از آن کلیت مشخص و مدرنی بنام دولت-ملّت وجود نداشت. دولت در معنای مدرن، دستگاهی سیاسی متشکل از نهادهای مختلف در بعد سازمانی است که وظیفه اصلی آن، تمشیت امور است. متعاقب دولت ساخته‌شده ملّت نیز، می‌تواند به‌خودی‌خود و یا توسط همین دولت‌ها به‌نوعی برساخت شود. این بدان معناست که در تقدم و تأخر این دو باید توجه کرد که یا در ابتدا جامعه قوی شده و توانسته به سمت ایجاد یک دولت برود، یا اینکه وجه سیاسی قوی‌تر بوده و بعد از شکل‌گیری دولت، ملتی را با یک تعریف مشخصی معین کرده است. آنچه از مقایسه نظام‌های سیاسی در سطح جهان می‌توان درک کرد این است که نتیجه رقم خورده از این دو مسیر بسیار متفاوت است. در کشور ما بنا بر تحولات تاریخی موجود، از زمان رضاشاه جامعه ابتدا در یک وضعیت آشوب و هرج‌ومرجی قرار داشت و این آغازی بر دولت سازی مدرن شد که طی آن آموزش‌وپرورش و دستگاه قضایی جدید ساخته شدند. از سوی دیگر نیز به دلیل ایجاد انسجام و اتحاد در جامعه، دولت برخی سیاست‌های فرهنگی و ملت‌سازی را دنبال می‌کرد که نگرشی بالا به پایین داشتند. لذا با عنایت به‌مواجهه نابرابر دولت و ملت، رخداد شکاف بین این دو از همان ابتدا پدیده‌ای قابل‌تصور بود؛ زیرا ملت همواره در موضع ضعف بوده مگر اینکه خود، تلاش‌هایی را از طریق نهادسازی‌های اجتماعی انجام دهد. به‌عبارت‌دیگر کنشگران، مردم و گروه‌های خاص باید بتوانند از طریق وجود طبقات متوسط قوی، شبکه کارفرمایان، نخبگان اقتصادی و سیاسی و جامعه مدنی، ملتی توانمند را ایجاد بنمایند.

پس در جریان بررسی شکاف دولت-ملت، می‌توان به لحاظ تاریخی و بستری که هر جامعه در آن قرار دارد، بحث نمود که در رابطه با ایران، به دلیل وجوه تاریخی فوق‌الذکر از همان آغاز، نطفه ساخت دولت_ملت به‌صورت نامتقارن و از بالا به پایین گذاشته‌شده است. حکومت نیز تا همین لحظه کنونی همواره مایل به حفظ این موضع غالب و مسلط بوده و در حد بسیار ضعیف تمایل به عقب‌نشینی از خواست‌ها و منیّت‌های خود و باز کردن عرصه برای جامعه و ملت کرده است؛ لذا امکان ترمیم شکاف نیز در طول این یکصد سال بسیار محدود بوده­است. البته در برخی بازه‌های زمانی ملت به‌واسطه انجام فعالیت‌هایی درصدد قرار دادن محدودیت‌هایی برای دولت بوده اما در این بزنگاه‌های حساس تاریخی هم توفیقی حاصل نشده است.

بنابراین بر اساس وضعیت موجود، شکاف دولت – ملت به هر نوع فاصله‌گذاری و جدایی اعم از ذهنی، عینی و رفتاری بین کنشگران دولتی و اجتماعی گفته می‌شود که شامل ابعاد ذهنی و عینی می‌باشد. مقصود از بعد ذهنی، تلقی دولت نسبت به ملت است که آن را به‌عنوان توده مردمی می‌داند که بایستی به دنبال دولت بوده و کمک کند و نه اینکه ملت را متشکل از افراد ذی‌حقی پندارد که حقوقشان را به رسمیت شناسد. البته ملت نیز می‌تواند نسبت به دولت چنین تلقی‌هایی داشته باشد. به دیگر معنا باید دید، نگرش ملت نسبت به دولت به‌مثابه یک‌نهاد منفعت‌طلب است یا اینکه آن را به‌عنوان یک نگهبان و حامی در مصائب و مشکلات می‌داند. به‌طور حتم تفاوت بسیاری بین این تلقی‌ها وجود دارد و لذا بحث اعتماد متقابل به یکدیگر می‌تواند یکی از شاخصه‌های این شکاف باشد. به این معنا که در تعریف شکاف دولت - ملت می‌توان گفت، اعتماد و رابطه متقابل بین این دو، ناشی از پیوند دولت - ملت بوده و برعکس ضعف در اعتماد و در رابطه بین این دو نهاد می‌تواند مصادیقی از شکاف در نظر گرفته شود.

به نظر می‌رسد ریشه اصلی این مسئله جایی است که قدرت بین این دو وجه، به‌صورت نامتقارن تقسیم‌شده است. هر چه دولت صاحب قدرت باشد، احساس قدرتمندی بیشتری می‌کند و از طرف دیگر جامعه نسبت به این دولت احساس بی‌قدرتی بیشتری می‌کند. این نشان از شکاف دولت - ملت است یعنی ریشه آن به شکاف قدرت برمی‌گردد. البته میزان و انواع آن قدرت به لحاظ برخورداری جامعه از شرایط اقتصادی، فرهنگی و دارا بودن سرمایه اجتماعی قوی، متغیر است. مضاف بر این‌که می‌توان آن را به لحاظ دارا بودن سرمایه‌های سیاسی-اجتماعی مانند امکان مشارکت و حضور در موقعیت‌های سیاسی مختلف جهت دسترسی برابر به مواهب و مواضع سیاسی، موردبررسی قرارداد؛ بنابراین میزان برخورداری از انواع قدرت تعیین‌کننده ملت برخوردار و قوی و یا ملت ضعیف و درنتیجه تولید یا اضمحلال شکاف است. لذا یکی دیگر از شاخص‌های شکاف، سنجش انواع قدرت و توزیع آن در دولت و جامعه است که نابرابری زیاد و شکاف زیاد قدرت، منجر به شکاف‌های ذهنیتی و رفتاری میان دولت و ملت خواهد شد.

شاخص دیگر اعتماد نهادی است و منظور از آن اعتمادی است که مردم به دستگاه‌های حکومتی، به اجزای یک دولت و به کنشگران دولتی دارند که می‌تواند نشان‌دهنده شکاف باشد. از طرفی میزان مشارکت اجتماعی و سیاسی ملت در لحظات حساس می‌تواند مصداقی برای میزان اعتماد مردم به سیستم محسوب گردد.

بحث نارضایتی از موفقیت عملکردی دستگاه‌های دولتی، یک مؤلفه‌ دیگر است که می‌توان به‌واسطه آن، پی به شکاف دولت - ملت برد.

شاخص بعدی بحث مشروعیت و مقبولیت دولت است. به‌بیان‌دیگر زمانی که جامعه‌ای، دولت خود را مشروع و مقبول نداند، امکان هر نوع رفتارهای خصمانه با دولت هم بیشتر می‌شود. انواع تضادها، شورش‌ها و آشوب‌های صورت گرفته از طرف مردم نسبت به دولت و همچنین برخوردهای خشن بین بخش دولتی و بخش مردمی، مانند اعتراضات سال‌های ۹۶ و ۹۸ از مواردی هستند که نشان‌دهنده شکاف دولت - ملت است.

یکی دیگر از مؤلفه‌های بسیار مهم ناامیدی است. شکاف دولت – ملت زمانی امکان فروپاشی به خود می‌گیرد که به آن مرحله بسیار شکننده رسیده باشد. البته مسئله شکاف و تعارض منافع بین دولت و جامعه در همه نظام‌های سیاسی دنیا وجود دارد ولیکن کشورهای توسعه‌یافته تقریباً مدیریت تعارض و تضاد را با موفقیت کنترل کرده‌اند. در نقطه مقابل سیستم‌هایی که به لحاظ سیاسی در معرض فروپاشی هستند، این تعارض و تضادها بسیار برجسته، علنی و ظاهر می‌شود. لذا می‌توان تمام این شاخص‌ها را در کنار یکدیگر جزء مصادیقی از شکاف دولت - ملت در نظر گرفت.

وضعیت شکاف دولت و ملت ازنظر شما در کشور ما به چه صورت است؟ در صورت امکان طبق وضعیت موجود نظر خودتان را از روند آن از دهه گذشته تا دهه آینده برای ما بیان کنید.

با توجه به این‌که شکاف دولت - ملت یک مبحث تاریخی است، نمی‌توان به‌صورت مقطعی آن را بررسی نمود و لذا جهت بیان وضعیت دو دهه اخیر در ایران باید مسیر را با بازه‌های تاریخی گسترده‌تری طی کرد.

با این توضیح به نظر می‌رسد همواره در جامعه ایران یک شکاف پنهان و بالقوّه ای وجود داشته و حتی در دهه‌های اخیر نیز این‌گونه بوده است. به‌عبارت‌دیگر عدم پاسخگویی شایسته از طرف دولت در ارتباط با مسائل و مشکلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، مسائل مربوط به بورس، مشکلات صندوق‌های بازنشستگی و مؤسسات مالی زمینه‌ساز متراکم شدن آن‌ها و افزایش ناامیدی و نارضایتی مردم را فراهم آورده است. لذا جمیع این مسائل نشان‌دهنده عملکرد منفی دولت، در یک دهه اخیر هست که نظام باید در جهت ترمیم رابطه میان دولت - ملت کارهای اساسی انجام دهد. برای ترمیم این رابطه علاوه بر انجام کنش‌های مقطعی از سوی سیاست‌گذاران، جامعه نیز نیاز به برخی اصلاحات اساسی در حقوق شهروندی قانون اساسی و به رسمیت شناختن حاکمیت قانون دارد که البته مقصود همان بحث شفافیت است. باید خاطرنشان کرد  اگر این شفافیت باید به معنای کامل حاکم شود تا بتوان به‌واسطه آن به سؤالات بی‌پاسخ پیرامون آسیب‌های اجتماعی ازجمله فقر، اعتیاد، بیکاری و حاشیه‌نشینی و... پاسخ‌های منطقی و معقول داد. ولی رشد آسیب‌ها و مسائل اجتماعی، نشان‌دهنده عدم توفیق تقویت رابطه دولت - ملت هست.
بنابراین به‌صورت کلی دودسته اقدام لازم است؛ یکسری اقدامات کوتاه‌مدت که باید از سوی دولت‌ها و قوّه مجریه مستقر انجام پذیرد و یکسری اقدامات اصلاحات ساختاری است که باید صورت پذیرد. در صورت ادامه روند کنونی در یک دهه آینده، وضعیت بدتر خواهد شد مگر این‌که دولتمردان تلاش کنند تا فضای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را به‌گونه‌ای تغییر دهند که امکان حضور همه طیف‌های اجتماعی در آن باشد. آن زمان ملت حاضر به انجام هر کاری برای دولت و کشورشان خواهند بود؛ اما مهم‌ترین مسئله امروز کشور ما وجود بحران امید در جامعه است که طی آن در سه دهه اخیر، مردم و حتی افرادی که عمیقاً دوستدار نظام بودند، روزبه‌روز ناامیدتر شده و اگر فکری برای این بحران نشده و چاره‌ای اندیشیده نشود، دورنمای روشنی برای آن قابل‌تصور نیست.

عوامل اصلی شکاف دولت و ملت در ایران در ابعاد مختلف آن چیست؟

باید دانست تنها راه ایجاد یک رابطه حسنه و توأم با پذیرش متقابل هر دو طرف، داشتن جامعه قوی و دولتی فروتن است. دولت ما دولتی برخوردار از مواهب قدرت به لحاظ اقتصادی، منابع طبیعی و توزیع قدرت سیاسی و نظامی است. لذا می‌توان به آن اتکا نمود اما مشکل اصلی بعد مشروعیت یا بعد قدرت اجتماعی دولت است. سرمایه‌های اجتماعی دولت ضعیف است که برای ایجاد آن و حل مسئله شکاف، حکومت باید به سمت ایجاد یک جامعه قوی حرکت کند؛ یعنی حکومت باید به لحاظ اقتصادی نیازهای اولیه مردم را تأمین و به لحاظ اجتماعی و فرهنگی، ایشان را از فرصت‌های برابر اجتماعی و فرهنگی برخوردار کند. چراکه وجود فرصت‌های اجتماعی نابرابر در جامعه امروز، منجر به افزایش نارضایتی‌ها شده است و تا زمانی که فقر و نابرابری حذف و ریشه‌کن نشده باشد این مسئله ادامه خواهد داشت. از سوی دیگر منظور از جامعه قوی در بعد سیاسی این است که فرصت‌های مدنی و فرصت‌هایی که در حوزه عمومی وجود دارد، برای جامعه دیده شود. تا زمانی که این نابرابری‌ها و تضعیف‌ها برچیده نشود و فرصت‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به‌صورت نسبتاً برابر در اختیار همه شهروندان به رسمیت توزیع نشود، حل مسئله امکان‌پذیر نخواهد بود.

شکاف دولت و ملت چه پیامدهایی به همراه دارد و این پیامدها برای ایران به چه صورت است و خواهد بود؟

اکثر شاخص‌های شکاف مانند نارضایتی، بی‌اعتمادی، عدم مشارکت، ناامیدی و بحران مشروعیت درواقع شاخص‌های پیامدی این مسئله هستند. البته در حالت ناگوارتر این شکاف دولت - ملت می‌تواند تا مرز فروپاشی و ازهم‌گسیختگی جامعه نیز پیش برود.

شایان‌ذکر است شکاف دولت - ملت بیشتر وجه نرم دارد که ممکن است در ادامه تبدیل به تضاد شود؛ یعنی همه آن موارد بحران اعتماد، مشارکت، نارضایتی و مشروعیت ممکن است تبدیل به تضاد و سپس تضاد خشونت‌بار و درنهایت تضاد خونین به‌واسطه ایجاد درگیری و جنگ داخلی گردد. لذا اگر برای این وضعیت چاره‌ای اندیشیده نشود دو حالت امکان تحقق دارد. حالت اول این است که جامعه به سمت نوعی انفعال پیش می‌رود که عرصه را برای دست‌کاری هر نوع کنشگر بیرونی فراهم می‌کند؛ زیرا قدرت اساسی یک نظام، مردم هستند ولی درصورتی‌که ایشان نسبت به اتفاقات کشور بی‌اهمیت شوند، انفعال کامل محقق خواهد شد. در حالت دوم جامعه به‌واسطه کنشگری، موجبات درگیری را ایجاد و به سمت خشونت و جنگ داخلی می‌رود که درنهایت هم نقطه پایانی آن فروپاشی است. البته این مسئله به معنای قرار گرفتن کشور ما در آن موقعیت نیست؛ اما با دید واقع‌بینانه باید پذیرفت که نشانه‌هایی وجود دارد که خطر قرار گرفتن را به ما گوشزد می‌کند، لیکن می‌توان سرعت این مشکل را با رفتارهای مقطعی کنترل و تا حدودی نمودار را یکنواخت نمود تا در مرحله بعدی با اقدامات بلندمدت آن را دوباره صعودی و به سمت پروژه‌ترمیم بنیادی پیوند دولت - ملت هدایت کرد.

طبق پژوهش‌های انجام‌شده، فرهنگ حکومت‌ستیزی یا استبدادزدگی ایرانیان مهم‌ترین عامل شکاف دولت - ملت دانسته شده است. نظر شما دراین‌باره چیست؟ چه علل، یا فرهنگی باعث نهادینه شدن چنین فرهنگی شده است و چگونه می‌توان با آن مقابله نمود؟

به نظر می‌رسد هرچند آن وجه فرهنگ سیاسی ایرانیان در سوق دادن جامعه به سمت این رفتارها و آن جامعه ضعیف مهم است ولی علت اصلی نبوده؛ یعنی مسئله اصلی فرهنگ نیست که با حل آن بتوان مشکلات را برطرف نمود. مضاف بر این‌که همان فرهنگ سیاسی ضعیف، استبدادی و ظلم پذیر مسلط بر جامعه که شهروندی و کنشگری از آن گرفته‌شده است نیز، نتیجه شکاف و عدم تقارن قدرت دولت - ملت است؛ زیرا این عدم تقارن باعث شده که جامعه ضعیف شود و این جامعه ضعیف است که موجبات شکل‌گیری فرهنگ سیاسی و شخصیت‌های ضعیف را فراهم کرده است. لذا ریشه اصلی حل مسئله فرهنگ، در حل زیرساخت‌ها و نهادهای سیاسی - اقتصادی است. به دیگر معنا به نظر می‌رسد وجه سیاسی – اقتصادی بر وجه فرهنگی، مقدم‌تر است و تا زمانی که دولت نتواند پایه‌های خود را به لحاظ سیاسی و اقتصادی ازلحاظ مشروعیت و مقبولیت تأمین کند، نمی‌تواند به این مهم دست پیدا کند.

به نظر شما با چه راهبردها و راهکارهایی می‌توان از شکاف میان دولت و ملت کاست؟

 راهکارها:

  1. دولت حقوق شهروندی را از طریق توزیع و باز توزیع منابع قدرتی در اختیار خود، تأمین کند.
  2. دولت با افزایش ظرفیت خویش در اثبات و عملیاتی کردن اهداف خود تلاش کند.
  3. دولت با بهره‌برداری صحیح از منابع اقتصادی، صنعتی شدن را به معنای کامل دنبال کند.
  4. مسئولان دولتی در جذب و تولید سرمایه‌های اجتماعی همت گمارند.
  5. مسئولان دولتی در راستای شکل‌دهی فرهنگ صحیح در جامعه، ابتدا مسائل سیاسی و اقتصادی را حل و در ادامه مشروعیت و مقبولیت خود را تأمین کند.
  6. دولتمردان با تنظیم قدرت‌ها و منابع قدرت چندگانه و توزیع صحیح آن‌ها، فرهنگ را اصلاح نمایند.
  7. نظام از طریق اعمال تدابیر مقطعی در ابتدای امر و اقدامات بلند ملت در ادامه، پیوند میان دولت و ملت را به‌صورت بنیادین اصلاح نمایند تا مانع از ناامنی ناشی از اعمال خشونت‌آمیز در کشور گردند.
  8. دولتمردان با شفافیت کامل، به پاسخگویی منطقی و معقول پیرامون آسیب‌های اجتماعی ازجمله فقر، اعتیاد، بیکاری، حاشیه‌نشینی، مسائل مربوط به بورس، مشکلات صندوق‌های بازنشستگی و مؤسسات مالی همت گمارند.
  9. مسئولان فرهنگی و مذهبی در راستای تقویت و افزایش سطح امید در جامعه تلاش کنند.
  10. مسئولان نظام با نظارت دقیق بر عملکرد دستگاه‌های حکومتی و به کنشگران دولتی، بسترساز اعتماد نهادی در بین افراد جامعه شوند.
  11. نهادهای مردم‌نهاد و مسئولان فرهنگی زمینه‌ساز افزایش میزان مشارکت اجتماعی و سیاسی ملت،‌ در لحظات حساس و بحرانی باشند.
بازدید 287 آخرین ویرایش در سه شنبه, 20 دی 1401 16:53