دوشنبه, 20 دی 1400 08:55

ضعف عقلانیت عامل مهم نارواداری

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

مصاحبه‌ای با آقای دکتر محمدتقی دشتی، دکترای حقوق عمومی و رئیس مرکز پژوهشی مبنا با موضوع «فرهنگ تکفیر در جامعه ایران»

 افول اخلاقیات اجتماعی به دلیل نگاه تک‌بعدی به دین طی قرون گذشته به‌واسطه رشد کاریکاتوری فقه اصغر منجر به تضعیف شدید روح صبر، مدارا، تساهل و تسامح و به‌تبع آن افزایش طرد، انکار و نابردباری در جامعه شده است.

زمینه‌ها، ریشه‌ها و عوامل فرهنگی، اجتماعی، اعتقادی و سیاسی فرهنگ نابردباری و نارواداری در روابط اجتماعی کدام‌اند؟
به نظر می‌رسد یکی از مهم‌ترین عوامل فرهنگ نابردباری و نارواداری که اصطلاحاً به آن تکفیر فرهنگی یا تکفیر در روابط اجتماعی نیز گفته می‌شود، ضعف عقلانیت است. به‌عبارت‌دیگر اختلال در عقلانیت جمعی نتیجه ضعف فهم، تحلیل و سنجش منطق روابط اجتماعی در جامعه است. البته در حالت کلی به دلیل احساسی و عاطفی بودن جامعه ایران، عقلانیت به ضعف گراییده و این مسئله باعث پررنگ‌تر شدن برخی مؤلفه‌های دیگر ازجمله تقدیرگرایی، جبرگرایی، خرافه گرایی و نابردباری شده است؛ لذا عقلانیت ریشه است و باید درمان و نهادینه شود.
عامل دیگر، وجود فرهنگ تضاد در جامعه است. مردم ایران به دلیل مسائل روان‌شناختی یا شخصیتی در روابط اجتماعی، به‌سرعت به دنبال ضد خویش گشته و حتی گاهی نسبت به یکدیگر دچار حس تنفر نیز می‌شوند. به همین دلیل است که بین جنس زن و مرد، شهری و روستایی و جناح الف و ب غالباً کشمکش وجود دارد.
این مسئله احتیاج به ریشه‌یابی داشته و به نظر می‌رسد که ریشه‌های تاریخی، فرهنگی، روان‌شناختی در این قضیه دخیل هستند. ایرانی‌ها در طول تاریخ به‌ویژه در زمان مغول‌ها و در اثر استبداد موجود در کشور به‌شدت تحقیر شدند؛ بنابراین اگر کسی هویتی پیدا می‌کند، درصدد حفظ آن و اثبات حقانیت خود، حتی به قیمت تخریب دیگران و ابطال غیراست. به‌بیان‌دیگر جوامع به‌طورمعمول یک هویت داخلی داشته و برای خود غیریت درست می‌کنند و الفاظ خودی و غیرخودی را بکار می‌برند. البته این امر زمانی منجر به نارواداری می‌گردد که شخص خود را محور حق قرار دهد.
یکی دیگر از عوامل، به فرهنگ صفر و صدی ایرانیان برمی‌گردد. این فرهنگ زمینه‌ساز قضاوت عجولانه بر اساس یافته‌های ناقص خود از حق و باطل، درنتیجه طرد افراد می‌شود. نکته قابل‌تأمل این‌که فرهنگ استبداد به یادگار مانده از تاریخ کهن این سرزمین، مسبب اصلی این خودمحوری، منفعت‌طلبی و نفی سهیم بودن دیگران در جامعه است.
البته دراین‌بین نباید از تأثیر احساسی بودن مردم ایران به‌عنوان عامل مستقلی در نحوه بروز واکنش‌ها در ضعف عقلانیت غفلت نمود؛ زیرا به‌محض اینکه فرد حس کند مسئله‌ای مخالف هویت، شخصیت و عقیده‌اش است، به‌شدت واکنش تند و افراطی از خود نشان داده و پرخاش می‌کند.
نکته قابل‌طرح بعدی، ضعف اخلاقیات در جامعه است؛ چراکه اخلاق اجتماعی در جامعه ما به دلیل نگاه تک‌بعدی به دین طی قرون گذشته به‌واسطه رشد کاریکاتوری فقه اصغر، رو به افول بوده و روح صبر و مدارا و تساهل و تسامح به‌شدت تضعیف‌شده است؛ لذا ازآنجایی‌که روح روابط اجتماعی، اخلاق است، درنتیجه اختلال در آن علی‌القاعده درگیری‌ها، طرد، انکار و نابردباری را افزایش خواهد یافت.
باید توجه داشت که شخصیت هر فرد برآوردی از هویت فردی و شخصیت اجتماعی‌اش می‌باشد ولیکن آنچه در روابط اجتماعی نقش بسزایی دارد، شخصیت اجتماعی اوست. شخصیت اجتماعی در سطح روابط اجتماعی گسترده و متنوع، بر اساس آموزش‌های اصولی و کاربردی درباره نحوه تعامل با جامعه، قابلیت شکل‌پذیری دارد. نکته حائز اهمیت این‌که می‌توان با تبیین دقیق نحوه تعامل معصومین علیهم‌السلام و روابط اجتماعی آن‌ها در همه سطوح زندگی در جامعه، الگوی جامعی را در جهت توسعه شخصیت اجتماعی افراد ارائه داد. قرآن کریم درباره سیره رسول‌الله (ص) و اخلاق اجتماعی ایشان که به‌وضوح شاهدی برجذب حداکثری است، می‌فرماید: «وَلَوْ کنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک»؛ اگر اخلاق تو خوب نبود، از اطرافت پراکنده می‌شدند.
شایان‌ذکر است که سیره عملی امام علی علیه‌السلام و سایر معصومین علیهم‌السلام نیز، بیانگر همین مطلب بوده است لکن متأسفانه در جامعه ما حاکمیت بجای رعایت سیاست نبوی (ص) و علوی (ع)، سیاست عمری را در پیش‌گرفته است. به‌عنوان نمونه به پیامبر اکرم (ص) گزارش می‌دهند که در فلان خرابه‌ای عمل منافی عفت انجام می‌شود. رسول‌الله (ص) هم به امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند که به گزارش رسیدگی کنند. امام علی (ع) قبل از ورود به خرابه ابتدا سلام کرده و سپس هنگام ورود چشمان خودشان را بستند و برگشتند و به پیامبر (ص) فرمودند: یا رسول‌الله، من چیزی ندیدم. به‌طورقطع این عمل ایشان نتیجه‌ای جز تحول و جذب به دنبال نخواهد داشت. اما عمر در دوره خلافت خود از این سیره پیروی نمی‌کرد و برخلاف روش معصومین علیهم‌السلام با تجاوز به حریم خصوصی افراد، از طریق خشونت و ارعاب سعی در اثبات فعل خلاف ایشان داشت. لذا اگر بتوان سیره معصومین علیهم‌السلام یعنی رفتارهای جذب حداکثری با تکیه‌بر اخلاق، تحمل و مدارا را در جامعه ساری و جاری نمود، این جذب اتفاق خواهد افتاد. البته این مهم در صورتی محقق می‌شود که از نگاه بالا به پایین نسبت به انسان‌های دیگر حذر کرد؛ چراکه معصوم علیه‌السلام می‌فرماید: هرکسی را که دیدی، باید فرضت بر این باشد که او از من بهتر است.
پس می‌توان گفت یکی از اصلی‌ترین موانع جذب حداکثری، فرق نگاه است و برای رفع آن باید به این جمله نورانی امیرالمؤمنین علیه‌السلام تمسک نمود که: «یا مالک! وَ أَشْعِرْ قَلْبَک الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ به هم، وَ لَا تَکونَنَّ عَلَیهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَک فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَک فِی الْخَلْقِ»؛ ای مالک! قلب خود را مالامال از رأفت و لطف و محبت نسبت به رعیت بکن.
البته باید توجه داشت که مقصود از رعیت، زیردست نیست بلکه کسی است که باید مورد مراعات حاکم قرار بگیرد و به معنای شهروند است. در اسلام رعیت در دو بحث مطرح می‌گردد؛ یکی در مسئله رابطه مردم با حاکم و دیگری هم بحث امت و امامت است که در هر دو مورد رعیت به معنای شهروند می‌باشد.
از طرفی امام علیه‌السلام می‌فرمایند که: دلت را مالامال کن، از رحمت، محبت و لطف؛ یعنی اینکه بایستی نگاه تغییر کرده و همه را دوست داشته باشید؛ چراکه مردم دودسته هستند؛ یا برادر دینی تو هستند و یا در خلقت با تو برابر هستند؛ یعنی با تو تفاوتی ندارند و در ادامه می‌فرمایند که: «سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکلَهُمْ»، پس حاکم نباید نابردباری و بدرفتاری کند و باعث طرد مردم گردد.
بنابراین بردباری، تساهل و تسامح محصول تغییر نگاه به انسان می‌باشد که نتیجه آن مدارا و رواداری در جامعه خواهد بود.
شاخص‌های بارز فرهنگ نابردباری و نارواداری در جامعه امروز ایران چیست؟
این شاخص‌ها را می‌توان در واژهای نمادین، طرد، تهمت، تبر و اختلاف و انشقاق خلاصه کرد که در ادامه به توضیح هر واژه پرداخته خواهد شد.
اولین شاخص در این بحث، طرد می‌باشد. به این معنا که شخص به دلیل عدم موافقت با دیدگاه‌ها و عملکرد طرف مقابل، آن‌چنان از وی فاصله بگیرد که او را وادار به دور شدن از خودکرده و مانع جذب وی شود. البته به‌طورقطع رابطه مستقیمی بین افزایش طردها در جامعه و بحث نابردباری و درنتیجه دفع حداکثری وجود دارد.
در کنار طرد، واژه تبر به معنای قلع‌وقمع کردن وجود دارد. البته یک تفاوت اساسی بین آن‌ها وجود دارد و آن‌هم این است که در تبر، اشخاص را از زندگی سیاسی، اقتصادی و حیثیتی ساقط می‌کنند و آبرویش را می‌برند و تا زمانی که توبه نکرده و به‌سوی ایشان برنگشته، امکان زندگی اجتماعی را ندارد و این‌یکی از شدیدترین نارواداری ها در جامعه است.
مبحث بعدی افزایش تهمت و افترا در جامعه به‌منظور ساقط کردن فرد از درجه اعتبار می‌باشد که امروزه این کار به‌صورت آشکار در رسانه‌ها یا گروه‌های اجتماعی بسیار به چشم می‌خورد که خود زمینه‌ساز نابردباری‌ها و درنتیجه جذب حداقلی خواهد بود.
شاخص دیگری که می‌توان در نظر داشت، بحث اختلافات و تشتت عملی و نه فکری است. پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «اختلاف أمتی رحمه» این رحمت به معنای ایجاد فضای بحث، مناظره و بررسی برای حل اختلافات فکری مشروط بر حرکت سامانمند در عمل است. مقام معظم رهبری فرمودند: کسی که در نظر با ما مخالف است، ضد ولایت‌فقیه نیست بلکه فردی که خلاف حکم صادره از سوی من عمل کند، او ضد ولایت‌فقیه است.
 با این حساب اکثر مدیرانی که برای ولایت‌فقیه سینه‌چاک می‌کنند ولی دستورات ولایت‌فقیه روی زمین‌مانده است، این‌ها ضد ولایت‌فقیه هستند. ولی اکثر کسانی که ممکن است با نظرات مقام معظم رهبری مخالف باشند و بگویند که مثلاً در سیاست خارجی، الف نباشد و ب باشد بهتر است، ولی در عمل پایبند به اوامر رهبری هستند، این‌ها پیرو اصلی ولی‌فقیه می‌باشند.
امام علی (ع) می‌فرماید: اختلاف، امور سامان‌یافته را به هم می‌ریزد. نه اینکه جلوی سامان یافتن را بگیرد؛ بنابراین، اگر افراد در مسئله‌ای باهم اختلاف‌نظر دارند، بحث و بررسی کرده تا به حقیقت و واقع مطلب دست یابند و آنجا است که به علم دست‌یافته‌اند و این همان سامانی است که امام می‌فرمایند. به‌عبارت‌دیگر اختلاف قبل از عمل، رحمت است؛ چراکه راه را نمایان می‌کند لکن وقتی به سامان رسیده شد، اگر با علم به حقیقت، اختلاف انجام شود، این دیگر نابسامانی است و همان ضد ولایت‌فقیه می‌شود. البته در اینجا نباید از بحث علم و اجرا غافل شد؛ زیرا امکان دارد که در اجرا فرد قانع نشود ولی لازم است که برای ممانعت از آشفتگی سامان اجتماعی، حتماً قانون حاکم باشد.
آخرین شاخصی که می‌توان بیان کرد، انشقاق و چنددستگی شدید بین نیروهای نظام است. باید دانست که انشقاق از اختلاف هم بالاتر است؛ بنابراین هر چه انشقاق در جامعه بیشتر شد، نشانگر افزایش میزان نابردباری در جامعه است. باکمی تأمل در تاریخ سیاسی معاصر ایران، مشخص می‌گردد که هیچ حزبی در جامعه ما نبوده که انشقاق پیدا نکند و به نظر می‌رسد که علت اصلی این انشقاق در جامعه، به دلیل فرهنگ تضادی است که قبلاً راجع به آن صحبت شد.
پیامدهای عدم تحقق سیاست جذب حداکثری و دفع حداقلی (به‌ویژه پیامدهای امنیتی آن) در جامعه ایرانی کدامند؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت که امام علی (ع) فرمودند: اختلاف، امور سامان‌یافته را به هم می‌ریزد. پس اگر افراد جامعه نتوانند باهم همزیستی، رواداری و بردباری داشته باشند و دست به تکفیر، توهین و تحقیر بزنند مسلماً امور حاصل از انقلاب، زحمات امام و شهدا و درنتیجه سامان نظام به هم می‌ریزد. به‌بیان‌دیگر افزایش قطر دایره نظام باعث عقب افتادن سقوط نظام و یا حتی منتفی شدن و یأس دشمن می‌شود؛ بنابراین یکی از پیامدهای نابردباری و نارواداری در عرصه سیاسی سقوط نظام است.
پیامد بعدی رشد نیروهای سکولار است. عمدتاً نابردباری و نارواداری منشأ عقیدتی داشته که یا عقیده دینی و یا عقیده سیاسی است. جالب است که در محیط‌های علمی و کاری، نیروهای چپ و راست نظام با انگ زدن به یکدیگر، همدیگر را از کار می‌اندازند. این دولت می‌آید و آن‌ها را از کار می‌اندازد و آن دولت می‌آید و این‌ها را از کار می‌اندازد. اما در این میان نیروهای بی‌طرف خنثای سکولار در امان بوده و به رشد علمی، اداری و مالی خودشان می‌پردازند و درنتیجه آینده نظام ازنظر نیرو به خطر خواهد افتاد.
راهبردها و راهکارهای پیشنهادی برای مهار فرهنگ نابردباری و نارواداری در جهت نیل به وضعیت مطلوب در خصوص جذب حداکثری و دفع حداقلی چیست؟
با توجه به تنوع سلایق و گروه‌ها در جامعه ایران، به نظر می‌رسد که مهم‌ترین راهکار برای توافق و انسجام ایشان، حاکمیت و اقتدار بلامنازع قانون در جامعه است؛ یعنی قانون باید در جامعه حاکم باشد. جملات زیبایی از امام (ره) و حضرت آقا در مورد حاکمیت قانون وجود دارد که حضرت امام (ره) می‌فرماید: در اسلام، قانون حکومت می‌کند نه فرد، حتی رسول‌الله (ص) نیز تابع قانون بود. در ادامه ایشان درباره قوانین جامعه می‌فرماید: همه ما موظف هستیم از قوانین مملکتی تبعیت کنیم. حتی در مواردی که می‌فرماید: من از قانون تخطی کردم، به خاطر شرایط جنگ بود و باید به آن شرایط قبلی قانون برگردیم.
مقام معظم رهبری نیز دراین‌باره می‌فرماید: رهبری، رئیس‌جمهور، وزرا و تمام دولت باید از قانون تبعیت کرده و در مقابل قانون تسلیم باشند. ایشان در ادامه می‌فرماید: ممکن است قانون ایراداتی داشته باشد که باید به دنبال رفع آنان بود اما تا زمانی که حل‌نشده است باید همگان از آن تبعیت کرده و به این بهانه نمی‌توان از آن تخطی نمود.
بنابراین حاکمیت قانون باعث می‌شود که سلایق مختلف باهم کنار بیایند و به یک توافق جمعی برسند. به‌عنوان نمونه با حاکمیت قانون و تبعیت از آن است که، بحث حجاب اقلیت‌های دینی در کشور کاملاً پذیرش و اجرا می‌گردد.
درواقع قانون اساسی به معنای پیمان، میثاق و قرارداد ملی است، وقتی همه باهم حول یک‌چیزی قرارداد می‌بندند، دیگر آن اختلاف‌سلیقه‌ها و اختلاف فکری به یک‌فصل الخطاب و زبان مشترک می‌رسد و این، باعث رفع کدورت‌ها می‌شود و این مصداق «المؤمنون عند شروطهم» است زیرا وقتی مؤمن شرط و عهد بست، اگر گردنش برود، نباید عهدش برود، «لا دین مَن لا عهد له». پس وقتی عهد بسته شد که این، قانون ما باشد، باید رعایت بشود. با تأکید و تقویت این مبحث می‌توان در کوتاه‌مدت یا میان‌مدت تا حدودی این دفع و نابردباری را کنترل کرد. البته به‌صورت ریشه‌ای رفع نخواهد شد و بایستی برای برطرف کردن ریشه‌ای آن به آموزش رجوع کرد که راهکار بعدی می‌باشد؛ چراکه آموزش، کلید حل مسائل فرهنگی است. توجه داشته باشید که آموزش از خانواده شروع می‌شود و منظور از آموزش، محفوظات نیست بلکه مهارت زندگی کردن است. متأسفانه چیزی که امروزه در غالب مدارس کشور وجود دارد، این است که بچه‌ها را به‌صورت تک‌بعدی بار آورده و مهارت‌ها، اخلاق و شخصیت اجتماعی را به ایشان نمی‌آموزند. درصورتی‌که مدارس باید تدابیری بیندیشند که از طریق طراحی دروس اجتماعی، تفکر و سبک زندگی در قالب کارهای عملی و با انجام پیمایش‌ها در سطح جامعه، توسط دانش آموزان و تحت کنترل مربیان به‌طور عملی آن‌ها را در ارتباط برقرار نمودن با اقشار مختلف جامعه کمک نمایند تا بدین‌صورت جوانه‌های تفکر و تحلیل مسائل را از سنین پایین در ذهن ایشان شکوفا سازند.
درواقع مسئولان مدارس باید به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی کنند که دانش‌آموزان منفعل نبوده و همگی در تلاش برای ایفا کردن نقشی در کلاس و مدرسه (به‌عنوان نمونه کوچکی از جامعه) و آموختن مهارت زندگی جمعی باشند؛ لذا دانش‌آموز، آموزش مهارت افزایی را، در قالب پروژه‌های عملی و تعاملی و کارهای جمعی پذیرفته و اعتمادبه‌نفس پیدا می‌کند. البته دراین‌بین نقش معلمینی که بتوانند ازنظر علمی، اخلاقی و تعامل، اسوه دانش‌آموز خودگردند، بسیار مهم است.
نکته قابل‌تأمل این‌که کارهای پژوهشی صورت گرفته در ایران نشان می‌دهد خلاقیت بچه‌ها در دوران شروع مدرسه 90 درصد و زمان فارغ‌التحصیلی از دبیرستان 10 درصد شده است. به‌عبارت‌دیگر این مدل آموزش، خلاقیت را از کودکان گرفته و در عوض بعضی محفوظات بی‌حاصل را به او داده است که جای تأسف فراوان دارد.
نکته بسیار مهم این است که، وظیفه اصلی آموزش‌وپرورش، نهادینه کردن تعامل اجتماعی در مدارس است ولی متأسفانه به دلیل ضعف در این مسئله امروزه جامعه با روند رو به افزایش نخبگان علمی مواجه است که با عدم مهارت و تعامل با دیگران، موجبات آسیب‌های فراوان را به جامعه و بخصوص خانواده‌های خود، فراهم آورده‌اند. البته نباید فراموش کرد که عدم برگزاری عملی دروس اخلاق اساتید بزرگ اخلاق و عرفان در حوزه‌ها که باعث تحول و رشد و عالی انسان‌ها می‌شد، زمینه‌ساز ابتلای جامعه حوزوی به همین دست آسیب‌ها شده است. به همین دلیل تبعات کمبود اخلاق، در سیستم آموزشی حوزوی، دانشگاهی و آموزش‌وپرورش، به‌وضوح قابل‌مشاهده است.
 بنابراین تا زمانی مباحث محتوا، روش و اخلاق در سیستم آموزش اصلاح نگردد، نباید انتظار خروجی خوبی را داشت؛ چراکه این سه مورد از ضعف‌های مهمی هستند که باعث عدم تحقق نهادینه‌سازی فرهنگ رواداری می‌شوند.
راهکار سومی که می‌توان در این زمینه به کار برد، به‌اصطلاح تحزّب و فراتر از آن یعنی زندگی جمعی مدنی است. می‌توان جامعه را ازلحاظی به سه قسم، تقسیم کرد، یک‌قسمتی به نام دولت، یک‌قسمتی به نام شرعیات که شامل تعامل شرع با مردم است و یک‌قسمتی هم به نام حوزه عمومی یا عرصه عمومی می‌باشد. در این زمینه در غرب هابرماس طراح حوزه عمومی است که بسیاری از مسائل غربی‌ها در همین حوزه حل می‌شود. درحالی‌که در اسلام یک نهادی به نام نهاد شورا وجود دارد که غیر از نهاد مشورت است. توجه کنید که نهاد مشورت مربوط به مشورت حاکم با مردم است و واجب است که حاکم با مردم مشورت کند و مشاور داشته باشد. ولی یک‌نهاد شورا هم وجود دارد که همان «وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَینَهُمْ» است و این شورا بین مردم بوده و ربطی به حاکمیت ندارد. درواقع خود مردم باید نهادهایی را در جهت تعامل در حل مسائلشان، باهم داشته باشند و دولت فقط زمینه این امر را آماده کرده ولی دخالتی نکند؛ مانند NGO ها، سمن‌ها، گروه‌ها، احزاب یا تشکل‌ها و اصناف. لذا به نظر می‌رسد که اگر این نهادها تقویت‌شده و اجازه گسترش پیدا کنند، در اوایل ممکن است مفاسدی هم داشته باشد ولی درنهایت مردم به بلوغ فکری رسیده و در ادامه به تساهل، تحمل و مدارا می‌رسند. به‌طور مثال یک حزب یا تشکلی می‌گوید که در فلان شهرستان 100 نفر جمع شوند که در مورد مسائل سیاسی تصمیم‌گیری شود. ابتدای امر بحث و بررسی و اختلافات فکری را هم دارند و هرکسی فردی را انتخاب می‌کند ولی بعد تصمیم گرفته می‌شود که چه کسی را انتخاب کنند. درنتیجه مردم گفتگوی اجتماعی را یاد می‌گیرند.
بنابراین در اینجا بعد از بحث شخصیت و اخلاق اجتماعی، مسئله گفتگوی اجتماعی نیز اضافه شد؛ یعنی در این زندگی اجتماعی مدنی که از خانواده و مدرسه بالاتر است و از حکومت پایین‌تر است، اتفاقاتی می‌افتد که مردم زندگی جمعی را یاد می‌گیرند، می‌فهمند که چگونه باید باهم زندگی کنند و البته همه این‌ها مربوط به حوزه عمومی است و لذا این حوزه عمومی هرچقدر بزرگ‌تر شود، کار حاکمیت آسان‌تر می‌گردد.
راهکار بسیار مهمی که در جهت عدم دخالت حاکمیت در حوزه عمومی به نظر می‌رسد این است که باید روی نظریه دولت اسلامی کار شود تا محدوده عملکرد و اختیارات دولت تعیین گردد. البته به دلیل سوابق تاریخی، دولت ما تمامیت‌خواه است که این مسئله کار را برای خودش مشکل می‌کند.
این مسئله، ابتدا باید نظریه‌اش ارائه‌شده، بعد پذیرش شود و در مرحله آخر اجرایی گردد. درصورتی‌که هنوز در مرحله پیش اقدام بوده و از حوزه نظر خارج نشده است. ضمن اینکه فضای مجازی این کار را تسهیل کرده است و چون نظارت دولت در این حوزه کمی کمرنگ است، مردم راحت‌تر باهم گفتگو کرده و حرکت جمعی می‌کنند. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که نمی‌شود رسانه را به‌عنوان راهکاری برای خروج از این معضل نام برد چراکه رسانه الآن خود یک‌طرف دعوا شده است و در اینجا باید راهکارهای عملیاتی را بیان کرد.
راهکار بعدی افزایش گستره و تنوع روابط اجتماعی یعنی افزایش همزیستی است. به دیگر معنا باید تدبیری اندیشید که افراد از زندگی تک‌بعدی خارج شوند. به‌طور مثال وقتی سربازان را از محل زندگی خود به شهری دوردست می‌فرستند که در آنجا خدمت کنند، متوجه شدند که این‌ها تک‌بعدی بوده‌اند و شخصیت اجتماعی‌شان ناقص بوده است. غرض اینکه این تعامل، دیدگاه را درست یا تعدیل می‌کند. لذا گسترش روابط اجتماعی و افزایش تنوع روابط اجتماعی باعث افزایش تعایش همزیستی می‌شود.
آخرین مبحث ارائه‌شده به‌عنوان یک نکته زمینه‌ای و راهکار مهم، اصلاح سیستم یا سبک تغذیه در ایران است؛ چراکه اکثر غذاهایی که امروزه در ایران نهادینه‌شده، طبع سردی دارد و مردم بدون هیچ مصلحی آن‌ها را به کار می‌برند و این امر باعث می‌شود که مزاج جامعه به سمت بلغم و سودا حرکت کند. افرادی سودایی به دلیل دارا بودن توهم توطئه، عصبی مزاج، طردی، بدبین و منزوی هستند و اصلاً نمی‌خواهند مخالفینشان را ببینند. حال اگر بلغم هم بالا برود، خشونت هم به آن اضافه می‌شود.
لذا این مسئله باعث می‌شود که اکثر مردم به لحاظ مزاج، عصبی‌مزاج بوده و درنتیجه نمی‌توانند یکدیگر را تحمل کنند و به‌سرعت کارشان به تهمت و ناسزا و دعوا می‌رسد. مسلماً اگر این مسئله اصلاح نشود، خیلی از کارهایی که انجام می‌پذیرد موقتی بوده و به نظر می‌رسد بی‌فایده خواهد بود.
راهکارها:
1.نهادهای علمی و اجتماعی، با تقویت تحلیل و سنجش منطق روابط اجتماعی، در جامعه، بسترساز افزایش عقلانیت جمعی گردند.
2.مسئولان در جهت جذب حداکثری، از محور حق قرار دادن خویش و تخریب و ابطال هرگونه رأی دیگران در جهت اثبات حقانیت خود در سطح جامعه، خودداری کنند.
3.نهادهای دولتی با قضاوت‌های عجولانه بر اساس یافته‌های ناقص خود از حق و باطل، زمینه طرد افراد جامعه را فراهم نکنند.
4.نهادهای فرهنگی با آموزش‌های صحیح، بستر تغییر فرهنگی را که مسبب اصلی خودمحوری و منفعت‌طلبی و نفی سهیم بودن دیگران، در جامعه است را، فراهم آورند.
5.نهادهای دینی و حوزوی با تبیین صحیح معارف اسلامی در همه ابعاد و سیره ائمه علیهم‌السلام در نحوه تعامل اجتماعی ایشان، زمینه‌ساز افزایش فرهنگ صبر و مدارا در جامعه باشند.
6.نهادهای آموزشی، سطح شخصیت اجتماعی افراد را بر اساس آموزه‌های اصولی و کاربردی درباره نحوه تعامل در جامعه، به سمت تکامل سوق دهند.
7.مسئولان حکومتی، با تغییر نگاه خود نسبت به مردم، ایشان را زیردست خود ندانسته بلکه به‌عنوان یک شهروند با نهایت محبت با ایشان برخورد کنند تا مانع نابردباری و طرد گردند.
8.مسئولان سیاسی از تبر و ساقط کردن سیاسی و اقتصادی و حیثیتی افراد مقابل خود، حذر کنند.
9.رسانه‌های گروهی از پرداختن به تهمت و افترا به‌منظور ساقط کردن فرد از درجه اعتبار خودداری کنند.
10.مسئولان نظام از اختلاف عملی، با علم به حقیقت و بعد از سامان، حذر کنند.
11.مسئولان حکومت از ایجاد انشقاق و چنددستگی ناشی از فرهنگ تضاد بین نیروهای نظام ممانعت کنند.
12.مسئولان نظام و همه اقشار جامعه، حاکمیت قانون را به‌منزله فصل الخطاب و یک قرارداد ملی بپذیرند.
13.با توجه به این‌که کلید حل مسائل فرهنگی، آموزش است، نهادهای علمی، جهت رفع ریشه‌ای مسئله نابردباری، آموزش‌های مهارت محور را در قالب کارهای عملی و تعاملی سرلوحه کار خود قرار دهند.
14.معلمین در مدارس اسوه علمی، اخلاقی و تعاملی برای دانش‌آموز خود باشند.
15.آموزش‌وپرورش با طرح برنامه‌های اصولی، محفوظات بی‌حاصل کتب درسی را کاهش داده و در مقابل خلاقیت دانش آموزان را پرورش بدهد.
16.نهادهای علمی با نهادینه کردن تعامل اجتماعی مراکز علمی، از روند رو به افزایش نخبگانی که با عدم مهارت تعامل موجبات آسیب‌های فراوان را به جامعه و بخصوص خانواده‌های خود، فراهم می‌آورند، ممانعت کند.
17.نهادهای حوزوی و دانشگاهی، با اصلاح محتوا و روش و اخلاق در سیستم‌های آموزشی خود، زمینه‌ساز فرهنگ رواداری در جامعه گردند.
18.نهادهای دولتی با تقویت سمن‌ها و تشکل‌ها، بسترساز گفتگوی اجتماعی در جامعه و درنتیجه افزایش تساهل و تسامح در بین مردم بشوند.
19.با تصویب و اجرایی کردن نظریه دولت اسلامی و تعیین محدوده عملکرد و اختیارات دولت، مانع دخالت حاکمیت در حوزه عمومی شد.
20.مسئولان، با افزایش گستره و تنوع روابط اجتماعی تدبیری در جهت خروج از زندگی تک‌بعدی و افزایش همزیستی افراد جامعه بیندیشند.
21.نهادهای پزشکی و طب اسلامی، با اصلاح سبک تغذیه نادرست مردم، که منجر به غلبه مزاج سودا و بلغم در جامعه شده است، از تعاملات خشن و عصبی حاصل از آن جلوگیری کنند.
22.مسئولین نظام با افزایش بردباری و همزیستی خود با مردم، زمینه‌ساز گسترش شعاع دایره نظام شوند تا علاوه بر حفظ و بقای نظام، مانع پناهندگی نیروهای جامعه به دامن ضدانقلاب بشوند.
23.حاکمیت، در جهت حفظ آینده نظام، مراقب نیروهای بی‌طرف خنثای سکولاری باشد که در سایه دعواهای جناحی و سیاسی نخبگان، در کمال آرامش در حال رشد علمی، اداری و مالی خود می‌باشند.

بازدید 105 آخرین ویرایش در دوشنبه, 20 دی 1400 16:05