دوشنبه, 09 خرداد 1401 16:05

بررسی شاخصه‌های سنجش امید اجتماعی

این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)

بررسی شاخصه‌های سنجش امید اجتماعی

مصاحبه‌ مرکز پژوهشی مبنا با آقای دکتر رضا مهکام، عضو هیئت‌علمی مؤسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی و عضو هیئت‌مدیره انجمن روانشناسی اسلامی حوزه با موضوع «امید اجتماعی در ایران»

تسهیلگری در امر ازدواج جوانان زمینه‌ساز افزایش نشاط، شادکامی و امید به زندگی در جامعه است.

شاخصه‌های سنجش کاهش یا افزایش امید اجتماعی در کشور چیست؟

  ازآنجاکه امید اجتماعی برآیندی از چند رشته روانشناسی، جامعه‌شناسی، علوم سیاسی و حقوق است؛ لذا جهت بررسی آن نیاز به بیان مقدماتی است. قابل‌ذکر است روانشناسی تحولات درون فرد، جامعه‌شناسی تأثیر و تأثرات اجتماعی، علوم سیاسی تأثیرات اجتماعی و حقوق صرفاً به قواعد توجه می‌کند؛ اما در دل روانشناسی و جامعه‌شناسی علمی بین‌رشته‌ای به نام روانشناسی اجتماعی وجود دارد. به‌عبارت‌دیگر روانشناسی این توانایی را دارد که به تمام ابعاد فرد توجه کند. درواقع اگر جلوی هر علمی یک روانشناسی گذاشته شود دارای مفهوم می‌شود، به‌طور مثال روانشناسی قضایی، روانشناسی جنایی، روانشناسی اجتماعی، روانشناسی اقتصاد و روانشناسی ارتش. ازاین‌جهت روانشناسی دامنه گسترده‌تری نسبت به علوم دیگری دارد؛ لذا به نظر می‌رسد مسئله امید اجتماعی ازجمله موضوعات زیرمجموعه روانشناسی اجتماعی است.

البته اگر به زیرمجموعه روانشناسی اجتماعی دقت شود، عوامل فراتر از مفاهیم موجود است و نکته حائز اهمیت این است که نباید به آن، با دیده اومانیستی نگریست. در نگاه اومانیستی انسان، محور همه‌چیز است درحالی‌که در نگاه اسلامی فراتر از آن رفته و به اراده انسان توجه می‌شود؛ بنابراین وجود فقر و تورم، افزایش میزان جرم در جامعه و عملکرد نامناسب مسئولان منجر به افزایش احساس بدبختی در انسان و کاهش امید در وی می‌شود. شایان‌ذکر است در تمامی این موارد، انسان یک موجود منفعل در نظر گرفته‌شده و این بزرگ‌ترین آسیب است.

البته که هیچ‌کس منکر تأثیرات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حتی مدیریتی نیست، اما فاکتور مهم‌تری وجود دارد که همان بحث اراده انسان است. به‌طور مثال، یک نفر در خانواده فقیر رشد می‌کند و همین فرد تلاش بسیار می‌کند و بعد از مدتی تبدیل به انسانی بسیار فعال و موفق می‌شود ولی یک نفر هم در یک خانواده نسبتاً متوسط یا متوسط به بالا هست، ولی چون دائماً نگاه او این بوده که آن‌ها ثروتمند نبوده و ضعیف هستند، با فرافکنی یا هیچ فعالیت مثمر ثمری انجام نداده و محیط را مقصر دانسته است و یا انگشت اتهام او به سمت پدر، مادر و یا مدیر مدرسه و یا رئیس قوه فلان است. باید به این موضوع توجه کرد که ازنظر یک روانشناس اسلامی، تمام فاکتورهای مورد بیان سایر روانشناسان وجود دارد اما در کنار آن‌ها هم اراده وجود دارد که فوق تمام این موارد است.

بنابراین از این منظر اولین شاخصه بیانگر میزان امید اجتماعی در جامعه ایران، میزان فعالیت‌های روزمره مردم است. بیش از ۷۵ درصد مردم ما هرروز صبح مشغول تلاش، کوشش و فعالیت هستند. انسان ناامیدی که احساس کند فضا، فضای منفی بوده و امکان پیشرفت وجود ندارد، حرکت نمی‌کند؛ پس جامعه ما یک جامعه پویایی است و برخی از شاخصه‌هایی که ممکن است در غرب وجود داشته باشد اصلاً با جامعه ما همخوانی ندارد.

دومین فاکتور، نشاط و شادابی است؛ اما نشاط و شادابی هم تعریف دارد. در تعاریف بحثی به نام شادی و بحثی هم به نام شادکامی وجود دارد. در اینجا شادکامی مدنظر است که در اصطلاح انگلیسی به آن happiness می‌گویند. شادکامی آن چیزی است که باعث می‌شود فرد در طول زمان نشاط داشته باشد. با این توصیف اگر فرد برای لحظاتی با یک موسیقی، لطیفه و یا حتی با یک طنزی در تلویزیون دچار هیجان شده و لبخندی بر لبانش می‌آید و شاد می‌شود، این شادی بوده و شادکامی و نشاط نیست؛ اما اینکه، فرد در طول روز، هفته و ماه چقدر نشاط یعنی سرزندگی دارد، این، شادکامی بوده و مفهوم امید را ایجاد می‌کند. ازجمله مشکلات موجود در جامعه ما این است که صداوسیما دائماً درصدد شاد کردن مردم بوده و به شادکامی فکر نمی‌کنند؛ لذا این شاخص بسیار مهم است که افراد در طول روز، هفته و ماه چقدر نشاط و شادکامی داشته و احساس مثبت برای انجام فعالیت‌ها دارند.

از طرفی می‌توان، همین فاکتور شادکامی را کمی عینی‌تر کرده و به آن زیرشاخه داد. در این صورت باید گفت که یکی از فاکتورها، میزان افسردگی در جامعه است. به‌عبارت‌دیگر میزان افسردگی رابطه مستقیمی با امید و شادکامی دارد. با این توضیح می‌توان بررسی کرد که در جامعه ما به چه میزان افسردگی و چقدر رفتارهای افسرده وجود دارد. برخی افراد بیماری افسردگی ندارند ولی کلاً بی‌حال بوده، ملال دارند و حالت‌هایی شبیه افسردگی دارند. پس افسردگی یا افسرده هم یک فاکتور است.

البته در کنار افسردگی، فاکتور خودکشی هم وجود دارد. بر اساس آماری سال ۲۰۱۳، از هر ۱۲۰ هزار نفر، در ژاپن ۱۲۰ نفر، در آمریکا ۳۰ نفر، در کشورهای مسلمان ۶ نفر و در ایران، ۱٫۲ درصد از انسان‌ها خودکشی می‌کنند؛ لذا نمی‌توان صرفاً با استناد به برخی دلایل ظاهری و شاخص‌های موجود در کشورهای اروپایی مدعی شد که در جامعه امید وجود ندارد. نکته قابل‌تأمل این‌که بسیاری از آمارهای موجود در کشور که توسط برخی از نهادها انجام‌شده است، بدون توجه به مسئله بومی‌سازی و دقیقاً بر اساس فاکتورهای موجود در غرب بیان‌شده‌اند.

شاخص مهم بعدی، تشکیل خانواده است. باید توجه داشت که در جامعه ما افراد به چه میزان به سمت تشکیل خانواده می‌روند. به دیگر معنا اقدام به تشکیل خانواده یکی از فاکتورهای حرکت به سمت شادی و شادکامی است. کسی که اقدام به تشکیل خانواده می‌کند اصولاً در درون خویش یک سرزندگی و حداقل امیدواری به زندگی را دارد که اقدام به تشکیل خانواده می‌کند.

نکته آخر تحصیلات است. میزان مبادرت ورود به دانشگاه، حوزه و تحصیلات عالیه، نشان‌دهنده میزان امید در جامعه است.

 علل و عوامل فرهنگی، اجتماعی کاهش امید اجتماعی در ایران کدم‌اند و به نظر شما مهم‌ترین عامل چیست؟

برای تعیین علل کاهش امید اجتماعی می‌توان، عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی را در نظر گرفت. هرچند که به نظر می‌رسد عوامل، مولتی فاکتوریال هستند و اصولاً هر پدیده اجتماعی مولتی فاکتوریال چندبعدی است و نمی‌تواند تک‌بعدی باشد. به‌طور مثال، فردی اعتمادبه‌نفس بالایی دارد شخص دیگر هم در کنار او هست که فرد معمولی است و یک نفر دیگر هم هست که اعتمادبه‌نفس پایینی دارد. این سه نفر خبری ناامیدکننده از رسانه می‌شنوند. فردی که اعتمادبه‌نفس پایینی دارد به‌سرعت واکنش منفی از خود نشان می‌دهد؛ چراکه آدم ضعیفی است و یا خودباوری پایین‌تری دارد. درواقع هر اتفاق بیرونی که یک فاکتور منفی داشته باشد، این فرد را متزلزل می‌کند؛ اما فرد معمولی به میزان کمتری آسیب می‌بیند و دراین‌بین، شخص با اعتمادبه‌نفس بالا معتقد است، در هر جامعه‌ای آسیب وجود دارد، اختلاس گر وجود دارد و خدمت‌کننده هم وجود دارد. حکومت باید تلاش کند که اختلاس گر را بگیرد و مجازات کند و فرهنگ خدمت را افزایش دهد. البته فرد دارای اعتمادبه‌نفس پایین که به اصلاح امور امید ندارد، در زندگی شخصی خویش هم همین‌طور است. به‌طور مثال هیچ تلاشی برای رفع اختلافات خانوادگی نکرده و حتی به مشاوره نیز مراجعه نمی‌کند؛ زیرا معتقد است، چیزی درست نمی‌شود. بعضی از افراد، افراد بدبینی، منفعل و دارای اعتمادبه‌نفس پایینی هستند. این‌ها افرادی هستند که در مواجهه با مسائل اجتماعی امیدشان را زودتر از دست خواهند داد. این مسئله هم فردی است و هم به شخصیت برمی‌گردد.

بنابراین برخی عوامل مربوط به مشکلات شخصیتی، برخی بیماری‌های روانی و برخی نیز بی مهارتی‌ها است؛ زیرا غالب اوقات وقتی فرد مهارت کاری دارد، جرئت فعالیت را هم دارد اما در صورت عدم دارا بودن مهارت کافی، مسئله را به‌سرعت رها می‌کند. به‌عنوان چهارمین فاکتور در بخش فردی، هوش پایین را می‌توان عنوان نمود. توجه کنید که به‌طورکلی، دو نوع هوش وجود دارد؛ یک هوش عمومی و دوم هم هوش استدلالی است. هوش استدلالی به این معنا است که فرد قدرت تجزیه‌وتحلیل بالایی دارد. بسیاری از افراد سخنان پیرامون اعم از افواه مردم، فضای مجازی و شبکه‌های معاند را به‌سرعت و سهولت باور می‌کنند. به‌طورقطع این افراد، هوش استدلالی ندارند.

به‌عنوان نمونه، سال گذشته، سیمای جمهوری اسلامی برای اولین بار به‌صورت موشن‌گرافی پیشرفت‌ها و جهش‌های علمی و عملی کشورمان را پس از انقلاب به تصویر کشید که مثلاً ایران در فلان مسئله از بین بیش از ۲۰۰ کشور، کشور چهارم دنیا است ولی بسیاری از افراد جامعه از این مسائل بی‌اطلاع هستند؛ لذا عدم آگاهی فردی و فقدان قدرت تحلیل منجر به قضاوت بر پایه سخنان دیگران و معاندان می‌شود.

در درون خانواده نیز تعاملات منفی موجود، در بسیاری از اوقات افراد را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد؛ زیرا ارزیابی دائمی مسائل منفی وقتی در خانواده و در پی آن برخوردهای چکشی، منفی و سلبی با نوجوان و جوان باعث منفی نگری افراد به جامعه خواهد شد که تبعات آن در کاهش میزان امید اجتماعی و تغییر سبک زندگی نمود پیدا می‌کند. خانواده پویا، فعال و خوش ارتباط زمینه استقلال فرزند را ایجاد کرده و چنین فردی تلاش می‌کند که از ابتدا فعال باشد و با دیدن پیشرفت خویش دائماً امیدوار می‌شود؛ اما کودک رشد یافته در خانواده‌ای با سبک زندگی منفعلانه همیشه دیدی منفی به جامعه داشته و این مسئله باعث کاهش شدید امید در وی می‌شود؛ لذا تربیت، مدل ارتباطات خانوادگی و حمایت‌های خانواده از فرد به‌شدت اهمیت دارد. البته حمایت خانواده باید در حد تعادل و توان خانواده باشد. در این صورت فرزند احساس می‌کند که یک حامی وجود دارد و این احساس حمایت، امید را افزایش می‌دهد.

از طرفی یکی از فاکتورهای موجود در روانشناسی جهت بالا بردن امید، جلب حمایت اجتماعی است. جلب حمایت اجتماعی بالاتر از اجتماع و خانواده است؛ زیرا حمایت اجتماعی در روانشناسی به معنای تشکیل اجتماع به‌واسطه تجمیع دو فرد در صورت دریافت حمایت یک‌طرف از سوی طرف مقابل است؛ بنابراین این اجتماع به معنای کل اجتماع نیست و فقط فرآیند ارتباطی است و تعاملات خانواده نیز می‌تواند عامل بسیار مهمی در فرآیند این مسئله باشد.

مسئله بعدی درباره اجتماع است. در اجتماع ما ۴ فاکتور وجود دارد. یک فاکتور القائاتی است که اجتماع به ما دارد. یک‌بار خود اجتماع به افراد می‌گوید که اوضاع خراب است. در این صورت، هرچقدر هم افراد پویا، فعال و مثبت اندیش بوده و بدبین نباشند، به‌هرحال سیگنال‌های خراب بودن وضعیت در جامعه به‌شدت رواج دارد و طبیعی است که حال فرد بد است. اینجا فقط بحث القاء هست. این نمونه از القائات را می‌توان از فضای مجازی در نظر گرفت تا مسئولین که همین‌طور هستند؛ یعنی وقتی فلان رسانه و فلان گروه دائماً در مورد وضعیت خراب جامعه صحبت می‌کند، افراد جامعه هم می‌گویند که وضعیت خراب است.

بحثی در روانشناسی است که به آن استیصال اکتسابی یا درماندگی آموخته‌شده می‌گویند. درماندگی آموخته‌شده یعنی این‌که در طول زمان آرام‌آرام به فرد القاء کردند که تو باید درمانده باشی و تو باید همین را بپذیری. گاهی اوقات دست‌اندرکاران به جامعه القاء کرده و آن را اقناع می‌کنند که وضعیت خراب است. در این حالت طبیعی است که احساس منفی اتفاق می‌افتد. پس یک بُعد جامعه این است که خودش چقدر امید ایجاد می‌کند. القاء مثبت و القاء منفی می‌کند.

نکته دومی که در جامعه وجود دارد این است که عواملی می‌تواند آسیب‌هایی را برای امید افراد ایجاد کند. اول، بحث اشتغال و در ادامه معیشت است. البته این‌ها دو چیز جدا هستند ولی به خاطر مسائل اقتصادی به هم ربط دارند. داشتن شغل مناسب باعث می‌شود، مشکل اقتصادی افراد نیز حل شود و البته معیشت نیز بسیار حائز اهمیت است.

اتفاقی که امروزه در جامعه ما می‌افتد این است که بعضی از کارها به‌شدت سخت‌گیرانه انجام می‌شود. به‌طور مثال وقتی افراد می‌خواهند یک کار کوچک اداری انجام دهند، باید ساعت‌ها معطل شده و انواع تکلف‌های ایجادشده توسط سیستم‌های اداری را متحمل شوند. در این حال افراد از رجوع به مراکز اداری ابا داشته و این تکلف‌های موجود در فضای اجتماعی باعث کاهش شدید حس امید در ایشان می‌شود.

از طرف دیگر بی‌عدالتی‌های موجود در جامعه منجر به بخشی از احساس ناامیدی شده است. هرچند بیشتر از خود بی‌عدالتی، تبلیغات بی‌عدالتی باعث افزایش شدید میزان ناامیدی در جامعه می‌شود.

بنابراین به نظر می‌رسد که مهم‌ترین عامل کاهش امید اجتماعی، عامل فردی و در ادامه خانواده است؛ زیرا اینکه فرد پویا یا منفعل باشد، اعتمادبه‌نفس داشته باشد یا نداشته باشد، مثبت اندیش باشد یا نباشد، همه این موارد را، والدین در او ایجاد کرده‌اند؛ بنابراین در ابتدا باید خود فرد موردبررسی قرار بگیرد، اما ریشه این فرد هم معمولاً در تربیت داخل خانواده است.

 پیامدها و تبعات منفی کاهش امید اجتماعی در ایران برای جامعه چیست و مشخصاً در زمینه فرهنگ دینی چه تبعاتی دارد؟ اگر در خصوص تأثیرات کاهش امید اجتماعی در مسائل امنیتی هم توضیحی دارید بفرمایید.

کاهش امید اجتماعی در جامعه در حوزه فرهنگ دینی میزان دین‌داری را به چند دلیل به طول کلی کاهش می‌دهد؛ اول اینکه وقتی فردی احساس ناامیدی داشته باشد، یک حسی از افسردگی در او ایجاد می‌شود و این حس افسردگی به‌طورکلی باعث کاهش رفتار می‌شود؛ یعنی وقتی فرد افسرده است، مسواک هم نمی‌زند، با دوستانش رفت‌وآمد نمی‌کند و احتمال دارد که حال نمازخواندن هم نداشته باشد؛ یعنی افسردگی و ناامیدی باعث یأس و باعث کاهش نشاط و فعالیت فرد می‌شود. وقتی این‌ها کاهش پیدا کند، رفتارهای او کم می‌شود. یکی از رفتارها هم مناسک دینی وی است. این، در بُعد مناسک است.

اما نکته بسیار عمیق موجود، بحث باورهای فرد است. باورهای دینی تحت تأثیر این مسئله قرار می‌گیرد. به‌طور مثال وقتی یک جوان در جامعه برای اشتغال‌زایی یا رفع مشکلاتش با برخی موانع روبه‌رو می‌شود و برای حل آن‌ها به دعا متوسل می‌شود و مشکل حل نمی‌شود. در اینجا فرد احساس می‌کند که خداوند او را حجم وسیع مشکل تنها گذاشته است، درحالی‌که قرار نیست خداوند در اینجا به شما کمک کند. بلکه باید با تکیه‌بر توان و خلاقیت خویش با مشکلات دست‌وپنجه نرم کند. البته این موضوع نیز به نحوه تربیت خانواده برمی‌گردد که تا چه میزان کودک خود را مسئول بار آورده است. حال وقتی او احساس کند که هرچقدر دعا کرده، خداوند مشکلش را حل نمی‌کند، آرام‌آرام به این خدا کم امید می‌شود.

 پس احساس ناامیدی اجتماعی می‌تواند به اعتقادات و باورهای جامعه هم آسیب بزند و از آغاز انحرافات است؛ لذا گاهی اوقات مسئولین و متولیان امر، با ایجاد یأس و ناامیدی به بی‌دینی افراد دامن می‌زنند که این امر، علاوه بر فرآیند مناسک ایشان، در بی‌اعتقادی‌شان نیز جریان می‌یابد. این مسئله پیامد و تبعات کاهش امید اجتماعی در بحث فرهنگ دینی است.

 اما در غیر از بحث فرهنگ دینی، مهم‌ترین موارد این است که فرد دچار بیماری‌های روانی، اضطراب، افسردگی و دچار حالت‌های بی‌هویتی شده و ارتباطاتش در خانواده آسیب خواهد دید. چنین فردی در ادامه در جامعه تبدیل به یک موجود پرخاشگری می‌شود که آسیب‌های پرخاشگرانه زیادی با خود به همراه خواهد داشت. چنین شخصی به دلیل از دست دادن امید خود، شدیداً تحریک‌پذیر شده و برخوردهای تندوتیزی انجام خواهد دهد؛ لذا خود دچار بیماری‌های روانی شده و تبعات این‌چنینی به همراه خواهد داشت.

یکی از مهم‌ترین مسائل موجود این است که ناامیدی باعث افزایش میزان جرم و بزه و به‌تبع آن کاهش امنیت در جامعه خواهد شد؛ زیرا افراد به دلیل بهم ریختگی دیگر از روش‌های مسالمت‌آمیز برای گرفتن حق خود اعم از واقعی و خیالی اقدام نکرده و به رفتارهای پرخاشگرانه رو می‌آورند.

یک بُعد دیگر ایجاد شورش‌ها است. در چند سال گذشته در جامعه مواردی اتفاق افتاده که یک موج ناگهانی مانند بحث بنزین را در جامعه ایجاد می‌کند که البته دراین‌بین نباید از نقش معاندین بیگانه در افزایش تشنج‌ها غفلت نمود؛ لذا یک موجی را ایجاد می‌کنند که افراد احساس می‌کنند باید اعتراض کرده و به نحوی خودشان را تخلیه کنند.

بنابراین ناامنی‌هایی را به‌صورت شورش و رفتارهایی ایذایی و تخریب‌گر در جامعه تولید و آسیب‌هایی را به وجود می‌آورند؛ لذا به میزان افزایش امید مردم در بهبود اوضاع و حل مسئله، اقدامات تخریبگرانه در جامعه کمتر خواهد بود؛ زیرا مفهوم ناامیدی در بسیاری از اوقات می‌تواند فرد را به حد انفجار برساند که این مسئله منجر به اقدام به عمل و شورش توسط شخص خواهد شد.

 راهبردها و راهکارهای افزایش امید اجتماعی در ایران چیست؟ از منظر دینی و فرهنگی و اجتماعی توضیح بفرمایید.

راهبردها در سه بخش فردی، خانوادگی و اجتماعی تقسیم می‌شود. در بخش فردی، باید به افراد دانش و مهارت داده شود تا افراد با افزایش دانش خود در مورد مسائل، تحلیل‌های بهتری را داشته و با آگاهی از مسائل خویش درست عمل کنند تا درنتیجه مسیر درستی را طی کرده و از شکست دوری نمایند؛ پس دانش‌افزایی برای افزایش آگاهی‌های عمومی و تخصصی افراد اهمیت دارد. به‌طور نمونه اگر فرد بداند که در صورت ایجاد مشکل چطور باید به‌صورت حقوقی آن را حل کند، دیگر با دیگران درگیر نشده و ناامید هم نمی‌شود؛ چراکه می‌داند که قانوناً یک‌راهی وجود دارد و احساس ناامیدی به وی دست نمی‌دهد.

نکته بعدی مهارت افزایی است. مهارت افزایی درزمینه اعتمادبه‌نفس، مدیریت استرس‌ها، مدیریت خشم و کنترل، جرأت‌ورزی، حل مسئله و برنامه‌ریزی اهمیت دارد. متأسفانه در کشور ما نه‌تنها بسیاری از افراد این مهارت‌ها را نمی‌دانند، حتی بسیاری از بزرگان نیز نمی‌دانند در مواجهه با این موارد چه عملکردی داشته باشند.

لذا باید آموزش، مهارت و مراکز مشاوره را به‌شدت تقویت نمود تا بتوانند درمان‌های قوی و سالمی را به افراد بدهند تا از این طریق هرگونه اختلالی اعم از بیمار روانی، افسردگی، وسواس و یا هر اختلال دیگری را درمان کنند و فرد به حالت طبیعی خودش بازگردد.

البته در حیطه فردی می‌توان مسئولیت‌پذیری‌های افراد را افزایش داد. مسئولیت‌پذیری به معنای این است که فرد مسئولیت عملی را که انجام داده را پذیرفته و پاسخگو باشد. مضاف بر آن تقصیر را بر گردن دیگران نیندازد. در اینجا حوزه، دانشگاه، آموزش‌وپرورش و حتی رسانه ملی موظف است. مدارس از کودکی می‌توانند بسیاری از این مهارت‌ها را به افراد آموزش دهند، دانشگاه و حوزه می‌تواند مداخلاتی انجام دهد. رسانه ملی و بسیاری از مراکز ترویجی و اطلاع‌رسانی و فرهنگ‌سازی هم در این میان خیلی مؤثر هستند که روی خود فرد کار کنند.

از طرفی در مورد خانواده‌ها نیز باید به سمت آموزش ایشان رفت که در وهله اول روحیه مثبت‌اندیشی و مسئولیت‌پذیری خود را افزایش داده و در مرحله بعد، فرزندانشان را به‌درستی تربیت‌کرده و ایشان را پویا، پرانرژی، مسئولیت‌پذیر و با اعتمادبه‌نفس و پرکار بار بیاورند. درحالی‌که بیشتر اوقات خانواده‌ها فقط بچه را رشد جسمانی می‌دهند، درواقع تربیت نمی‌کنند.

اما در اجتماع وظایف بسیار زیادی وجود دارد؛ زیرا وقتی سخن از اجتماع می‌شود، حاکمیت نیز در این دایره قرار دارد. در اجتماع باید سه مبحث کلیدی محقق شود؛ یعنی گام اول این است که نه‌تنها نباید موج ناامیدی در جامعه افکنده شود، بلکه باید موج امید و امیدواری در جامعه اتفاق بیافتد و اطلاع‌رسانی کافی نیز بشود. در این صورت بسیاری از اتفاقات حل خواهد شد.

گام دوم این است که بتوان در جامعه برای مردم تسهیلاتی ایجاد کرد که مردم معیشتی راحت داشته باشند. تسهیل این است که مسئولین امر، فرآیندها را به نحوی ایجاد کنند که فرد احساس گیر افتادن در یک مسیر پرپیچ‌وخم نامعلوم را نداشته باشد.

به‌عبارت‌دیگر هر نوع از فعالیت‌هایی که ظاهراً فعالیت‌های کمک حاکمیت به مردم است، خیلی اوقات آن‌چنان در قوانین و قواعد پرپیچ‌وخم می‌افتد که مردم مستأصل می‌شوند. باید شرایطی را ایجاد کرد که مردم فعال شوند، احساس کنند که راحت‌تر می‌توانند کار انجام دهند و دسترسی به منابع پول برای آن‌ها راحت‌تر است و در این صورت دزدی‌ها نیز کمتر خواهد شد؛ چون می‌بینند که به‌راحتی می‌توان کارکرد و به دست آورد. گاهی اوقات خود سیستم تبهکاری را افزایش می‌دهد.

در کنار این موارد، ایجاد سیستم ارزیابی دقیق و درست است که به نظر می‌رسد یکی از ضروری‌ترین موارد باشد؛ زیرا اگر ارزیابی آن‌قدر قوی باشد که اختلاس گر را در نطفه شناسایی، دستگیر و بازخواست کند، در این صورت دیگر به اختلاس‌های بزرگ‌تر منجر نخواهد شد. به‌عبارت‌دیگر، در صورت ارزیابی به‌موقع میزان دزدی‌ها و اختلاس‌ها کم و در نطفه شناسایی و اقدام می‌شود؛ لذا هم جرئت‌ها برای انجام اختلاس کم می‌شود و هم مردم احساس می‌کنند که مسئولی وجود دارد که هر جرمی ایشان مرتکب شوند، مجازات می‌شوند و کار هم به‌درستی انجام می‌گیرد.

البته پرواضح است که در کنار همه موارد ذکرشده، بخش قابل‌توجهی از مواردی که برای فرد و خانواده بیان شد و تمام فرهنگ‌سازی‌ها، اطلاع‌رسانی‌ها، دانش‌افزایی‌ها و مهارت‌افزایی‌ها و بسیاری از این‌ها بر عهده حاکمیت است که بتواند همه این‌ها را اجرایی نماید.

 بر اساس روند فعلی آینده امید اجتماعی در ایران را چطور ارزیابی می‌کنید؟

به نظر می‌رسد که اگر بتوان فضای مجازی را کنترل، بگومگوهای سیاسی را کم و در مقابل اطلاع‌رسانی خوب و کافی در فضای پیشرفت‌های محقق شده در جامعه و تسهیلگری جامعه را افزایش داد، جامعه به سمت امید بهتر و بیشتر حرکت خواهد نمود.

 راهکارها:

  1. نهادهای علمی ابعاد مختلف امید اجتماعی را به‌عنوان زیرمجموعه روانشناسی اجتماعی بررسی نمایند.
  2. نخبگان علمی، در بحث روانشناسی اجتماعی توجه ویژه به اراده انسان بر اساس آموزه‌های دینی را جایگزین نگاه اومانیستی بکنند.
  3. مسئولان به میزان فعالیت‌های روزمره مردم، به‌عنوان شاخص امید اجتماعی توجه کنند.
  4. مسئولان فرهنگی بین شادی و شادکامی به‌عنوان یکی دیگر از شاخصه‌های امید اجتماعی تفاوت قائل شده و با ایجاد زمینه‌های افزایش شادکامی در بین مردم، افسردگی و رفتارهای افسرده در جامعه را کاهش دهند.
  5. نخبگان علمی با بومی‌سازی شاخص‌ها بر اساس فرهنگ و دین کشور به سنجش امید اجتماعی در ایران همت گمارند.
  6. مسئولان دولتی با ایجاد شرایط لازم در جهت تشکیل خانواده برای جوانان، نشاط و شادکامی و امید به زندگی را در بین مردم افزایش دهند.
  7. نهادهای علمی در راستای تبیین علل کاهش امید اجتماعی عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی را مدنظر خود داشته باشند.
  8. مسئولان با استفاده از توانمندی علمی و تجربی روانشناسان کشور، راهکاری در جهت کاهش بیماری‌های روانی و عوامل شخصیتی، به‌واسطه مهارت‌آموزی در راستای افزایش هوش استدلالی افراد فراهم آورند.
  9. نهادهای علمی و فرهنگی با افزایش سطح آگاهی فردی و قدرت تحلیل افراد در سطح جامعه، در بصیرت افزایی همت گمارند.
  10. با کاهش تعاملات منفی در داخل خانواده و عدم ارزیابی دائمی مسائل منفی و برخوردهای سلبی با جوان در محیط خانوادگی، دید ایشان به جامعه را مثبت کرده و میزان امید را افزایش داد.
  11. خانواده با حمایت‌های معقول و متعادل خود در فرزندان احساس، امید را افزایش می‌دهد
  12. متصدیان از القاء منفی و اقناع درماندگی آموخته‌شده به جامعه، جلوگیری کنند.
  13. مسئولان با فراهم نمودن بحث اشتغال و در ادامه معیشت در جامعه زمینه وجود آسیب‌های اجتماعی را کاهش دهند.
  14. مسئولان دولتی با ایجاد تسهیل در امور اداری، از شدت سخت‌گیری‌های اداری بکاهند.
  15. مسئولان با رفع بی‌عدالتی موجود در جامعه، احساس ناامیدی را کاهش دهند.
  16. نهادهای دینی در تقویت دین‌داری و انجام مناسک و باورهای دینی افراد تلاش کنند.
  17. مسئولان با افزایش امید اجتماعی، مانع از افزایش جرم در سطح جامعه و درنتیجه به خطر افتادن امنیت جامعه بگردند.
  18. نهادهای علمی با افزایش دانش افراد در مورد مسائل، زمینه تحلیل‌های منطقی و درنتیجه انتخاب بهترین مسیر را برای دوری از شکست در ایشان فراهم آورند.
  19. نهادهای علمی و فرهنگی با افزایش مهارت افزایی، درزمینه اعتمادبه‌نفس، مدیریت استرس‌ها، حل مسئله و برنامه‌ریزی، زمینه امید اجتماعی در جامعه را بالا ببرند.
  20. مسئولان با تقویت مراکز آموزشی و مهارت افزایی و مراکز مشاوره، زمینه ساز درمان‌های اصولی و سالم در مقابل هر اختلالی در افراد بشوند.
  21. رسانه ملی و مراکز ترویجی و اطلاع‌رسانی تلاش کنند تا مسئولیت‌پذیری‌های افراد را افزایش دهند.
  22. مسئولان شرایطی را ایجاد کنند که مردم فعال شوند و احساس کنند که راحت‌تر می‌توانند کار انجام دهند و دسترسی به منابع پول برای آن‌ها راحت‌تر است.
  23. مسئولان قضایی یک سیستم ارزیابی دقیق و درست ایجاد کنند تا علاوه بر کاهش میزان دزدی‌ها و اختلاس‌ها، دزدی‌ها در نطفه شناسایی و اقدام شود.
  24. مسئولان فضای مجازی را کنترل کنند.
  25. مسئولان سیاسی و دولتی با کاهش بگومگوهای سیاسی و اطلاع‌رسانی کافی از پیشرفت‌هایی که در جامعه اتفاق افتاده است جامعه را به سمت امید بیشتر سوق بدهند.

 مرکز پژوهشی مبنا

بازدید 158 آخرین ویرایش در دوشنبه, 06 تیر 1401 10:06
محتوای بیشتر در این بخش: « شورش حاشیه بر متن شورش حاشیه برمتن »